قانون مدنی

قانون مدنی مصوب 1307/02/18

قانون مدنی در سال 1307 تصویب گردیده که حاوی 1335 ماده است. این قانون بعد از قانون اساسی مهم ترین قانون و مادر تمامی قوانی اعم ازد حقوقی و کیفری است. این قانون در مورد اموال و مالکیت، در عقود و معاملات و الزامات، در عقود معینه، الزامات خارج از قرارداد، وصیت و اخذ به شفعه، ارث، اشخاص و محجورین، در نکاح و طلاق، اولاد و حقوق مربوط به خانواده سخن می گوید. قانون مدنی قانونی است که تمامی افراد جامعه خواه و ناخواه با آن در ارتباط هستند. پس بهتر آن است که با این قانون آشناییت داشته باشند تا بتوانند به نحو احسن از این قانون استفاده ببرند. می توان گفت تمامی قوانین به نوعی زیر مجموعه قانون مدنی هستند.

  • مواد قانون مدنی

    (شامل ۱۳۲۵ ماده)
    • ماده ۱ قانون مدنی
    • ماده ۱ مصوبات مجلس شورای اسلامی و نتیجه همه پرسی پس از طی مراحل قانونی به رئیس جمهور ابلاغ می شود. رئیس جمهور باید ظرف مدت پنج روز آن را امضا و به مجریان ابلاغ نماید و دستور انتشار آن را صادر کند و روزنامه رسمی موظف است ظرف مدت ۷۲ ساعت پس از ابلاغ […]

    • ماده 2 قانون مدنی
    • ماده ۲- قوانین ۱۵ روز پس از انتشار در سراسر کشور لازم الاجراء است مگر آن که در خود قانون، ترتیب خاصی برای موقع اجرا مقرر شده باشد.

    • ماده 3 قانون مدنی
    • ماده ۳- انتشار قوانین باید در روزنامه رسمی به عمل آید.

    • ماده 4 قانون مدنی
    • ماده ۴- اثر قانون نسبت به آتیه است و قانون نسبت به ما قبل خود اثر ندارد مگر اینکه در خود قانون مقررات خاصی نسبت به این موضوع اتخاذ شده باشد.

    • ماده 5 قانون مدنی
    • ماده ۵- کلیه سکنه ایران اعم از اتباع خارجه و داخله مطیع قوانین ایران خواهند بود مگر در مواردی که قانون استثناء کرده باشد.

    • ماده 6 قانون مدنی
    • ماده ۶- قوانین مربوط به احوال شخصیه از قبیل نکاح و طلاق و اهلیت اشخاص و ارث در مورد کلیه اتباع ایران ولو اینکه مقیم در خارجه باشند مجری خواهد بود.

    • ماده 7 قانون مدنی
    • ماده ۷- اتباع خارج مقیم در خاک ایران از حیث مسائل مربوط به احوال شخصیه و اهلیت خود و همچنین از حیث حقوق ارثیه در حدود معاهدات مطیع قوانین و مقررات دولت متبوع خود خواهند بود.

    • ماده 8 قانون مدنی
    • ماده ۸- اموال غیر منقول که اتباع خارجه در ایران بر طبق عهود تملک کرده یا میکنند از هر جهت تابع قوانین ایران خواهد بود.

    • ماده 9 قانون مدنی
    • ماده ۹- مقررات عهودی که بر طبق قانون اساسی بین دولت ایران و سایر دول منعقد شده باشد در حکم قانون است.

    • ماده 10 قانون مدنی
    • ماده ۱۰- قراردادهای خصوصی نسبت به کسانی که آن را منعقد نموده‌اند در صورتی که مخالف صریح قانون نباشد نافذ است.

    • ماده 11 قانون مدنی
    • ماده ۱۱- اموال بر دو قسم است منقول و غیر منقول.

    • ماده 12 قانون مدنی
    • ماده ۱۲- مال غیرمنقول آن ست که از محلی به محل دیگر نتوان نقل نمود اعم از اینکه استقرار آن ذاتی باشد یا به واسطه عمل انسان به نحوی که‌ نقل آن مستلزم خرابی یا نقص خود مال یا محل آن شود.

    • ماده 13 قانون مدنی
    • ماده ۱۳- اراضی و ابنیه و آسیا و هر چه که در بنا منصوب و عرفاً جزء بنا محسوب میشود غیر منقول است و همچنین است لوله‌ها که برای جریان‌ آب یا مقاصد دیگر در زمین یا بنا کشیده شده باشد.

    • ماده 14 قانون مدنی
    • ماده ۱۴- آینه و پرده نقاشی و مجسمه و امثال آنها در صورتی که در بنا یا زمین به کار رفته باشد به طوری که نقل آن موجب نقص یا خرابی خود آن‌ یا محل آن بشود غیر منقول است.

    • ماده 15 قانون مدنی
    • ماده ۱۵- ثمره و حاصل مادام که چیده یا درو نشده است غیر منقول است اگر قسمتی از آن چیده یا درو شده باشد تنها آن قسمت منقول است.

    • ماده 16 قانون مدنی
    • ماده ۱۶- مطلق اشجار و شاخه‌های آن و نهال و قلمه مادام که بریده یا کنده نشده است غیر منقول است.

    • ماده 17 قانون مدنی
    • ماده ۱۷- حیوانات و اشیائی که مالک آن را برای عمل زراعت اختصاص داده باشد از قبیل گاو و گاومیش و ماشین و اسباب و ادوات زراعت و تخم‌ و غیره و به طور کلی هر مال منقول که برای استفاده از عمل زراعت لازم و مالک آن را به این امر تخصیص داده باشد […]

    • ماده 18 قانون مدنی
    • ماده ۱۸ حق انتفاع از اشیاء غیر منقوله مثل حق عمری و سکنی و همچنین حق ارتفاق نسبت به ملک غیر از قبیل حق‌العبور و حق‌المجری و‌ دعاوی راجعه به اموال غیر منقوله از قبیل تقاضای خلع ید و امثال آن تابع اموال غیر منقول است.

    • ماده 19 قانون مدنی
    • ماده ۱۹- اشیائی که نقل آن از محلی به محل دیگر ممکن باشد بدون اینکه به خود یا محل آن خرابی وارد آید منقول است.

    • ماده 20 قانون مدنی
    • ماده ۲۰- کلیه دیون از قبیل قرض و ثمن مبیع و مال‌الاجاره عین مستاجره از حیث صلاحیت محاکم در حکم منقول است ولو اینکه مبیع یا عین‌ مستاجره از اموال غیرمنقوله باشد.

    • ماده 21 قانون مدنی
    • ماده ۲۱- انواع کشتیهای کوچک و بزرگ و قایقها و آسیاها و حمام هایی که در روی رودخانه و دریاها ساخته میشود و میتوان آنها را حرکت داد و‌ کلیه کارخانه‌هایی که نظر به طرز ساختمان جزو بنای عمارتی نباشد داخل در منقولات است ولی توقیف بعضی از اشیاء مزبوره ممکن است نظر به‌ اهمیت […]

    • ماده 22 قانون مدنی
    • ماده ۲۲- مصالح بنائی از قبیل سنگ و آجر و غیره که برای بنائی تهیه شده یا به واسطه خرابی از بنا جدا شده باشد مادامی که در بنا به کار نرفته‌ داخل منقول است.

    • ماده 23 قانون مدنی
    • ماده ۲۳- استفاده از اموالی که مالک خاص ندارد مطابق قوانین مربوطه به آنها خواهد بود.

    • ماده 24 قانون مدنی
    • ماده ۲۴- هیچکس نمیتواند طرق و شوارع عامه و کوچه‌هایی را که آخر آنها مسدود نیست تملک نماید.

    • ماده 25 قانون مدنی
    • ماده ۲۵- هیچکس نمیتواند اموالی را که مورد استفاده عموم است و مالک خاص ندارد از قبیل پلها و کاروانسراها و آبه آنبارهای عمومی و‌ مدارس قدیمه و میدان گاههای عمومی تملک کند. و همچنین است قنوات و چاههایی که مورد استفاده عموم است.

    • ماده 26 قانون مدنی
    • ماده ۲۶- اموال دولتی که معد است برای مصالح یا انتفاعات عمومی مثل استحکامات و قلاع و خندق‌ها و خاکریزهای نظامی و قورخانه و اسلحه و ذخیره و سفاین جنگی و همچنین اثاثه و ابنیه و عمارات دولتی و سیم های تلگرافی دولتی و موزه ها و کتابخانه‌های عمومی و آثار تاریخ و امثال آنها […]

    • ماده 27 قانون مدنی
    • ماده ۲۷ اموالی که ملک اشخاص نمیباشد و افراد مردم میتوانند آنها را مطابق مقررات مندرجه در این قانون و قوانین مخصوصه مربوطه به هر‌یک از اقسام مختلفه آنها تملک کرده و یا از آنها استفاده کنند مباحات نامیده میشود مثل اراضی موات یعنی زمینهائی که معطل افتاده و آبادی و کشت و‌زرع در آنها […]

    • ماده 28 قانون مدنی
    • ماده ۲۸- اموال مجهول‌ المالک با اذن حاکم یا ماذون از قبل او به مصارف فقرا می‌رسد.

    • ماده 29 قانون مدنی
    • ماده ۲۹ ممکن است اشخاص نسبت به اموال علاقه‌های ذیل را دارا باشند: ۱- مالکیت (‌اعم از عین یا منفعت). ۲- حق انتفاق. ۳- حق ارتفاق به ملک غیر.

    • ماده 30 قانون مدنی
    • ماده ۳۰ هر مالکی نسبت به مایملک خود حق همه گونه تصرف و انتفاع دارد مگر در مواردی که قانون استثناء کرده باشد.

    • ماده 31 قانون مدنی
    • ماده ۳۱- هیچ مالی را از تصرف صاحب آن نمیتوان بیرون کرد مگر به حکم قانون.

    • ماده 32 قانون مدنی
    • ماده ۳۲- تمام ثمرات و متعلقات اموال منقوله و غیر منقوله که طبعاً یا در نتیجه عملی حاصل شده باشد بالتبع مال مالک اموال مزبوره است.

    • ماده 33 قانون مدنی
    • ماده ۳۳- نما و محصولی که از زمین حاصل میشود مال مالک زمین است چه به خودی خود روئیده باشد یا به واسطه عملیات مالک مگر اینکه‌ نما یا حاصل از اصله یا حبه غیر حاصل شده باشد که در این صورت درخت و محصول مال صاحب اصله یا حبه خواهد بود اگر چه بدون […]

    • ماده 34 قانون مدنی
    • ماده ۳۴- نتایج حیوانات در ملکیت تابع مادر است و هر کس مالک مادر شد مالک نتایج آن هم خواهد شد.

    • ماده 35 قانون مدنی
    • ماده ۳۵- تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر اینکه خلاف آن ثابت شود.

    • ماده 36 قانون مدنی
    • ماده ۳۶- تصرفی که ثابت شود ناشی از سبب مملک یا ناقل قانونی نبوده معتبر نخواهد بود.

    • ماده 37 قانون مدنی
    • ماده ۳۷- اگر متصرف فعلی اقرار کند که ملک سابقاً مال مدعی او بوده است در این صورت مشارالیه نمیتواند برای رد ادعای مالکیت شخص‌ مزبور به تصرف خود استناد کند مگر اینکه ثابت نماید که ملک به ناقل صحیح به او منتقل شده است.

    • ماده 38 قانون مدنی
    • ماده ۳۸- مالکیت زمین مستلزم مالکیت فضای محاذی آن است تا هر کجا بالا رود و همچنین است نسبت به زیر زمین بالجمله مالک حق همه گونه‌ تصرف در هوا و فراز گرفتن دارد مگر آنچه را که قانون استثناء کرده باشد.

    • ماده 40 قانون مدنی
    • ماده ۴۰- حق انتفاع عبارت از حقی است که به موجب آن شخص میتواند از مالی که عین آن ملک دیگری است یا مالک خاصی ندارد استفاده کند.

    • ماده 39 قانون مدنی
    • ماده ۳۹- هر بنا و درخت که در روی زمین است و همچنین هر بنا و حفری که در زیر زمین است ملک مالک آن زمین محسوب میشود مگر اینکه‌ خلاف آن ثابت شود.

    • ماده 41 قانون مدنی
    • ماده ۴۱- عمری حق انتفاعی است که به موجب عقدی از طرف مالک برای شخص به مدت عمر خود یا عمر منتفع و یا عمر شخص ثالثی برقرار ‌شده باشد.

    • ماده 42 قانون مدنی
    • ماده ۴۲- رقبی حق انتفاعی است که از طرف مالک برای مدت معینی برقرار میگردد.

    • ماده 43 قانون مدنی
    • ماده ۴۳- اگر حق انتفاع عبارت از سکونت در مسکنی باشد سکنی یا حق سکنی نامیده میشود و این حق ممکن است به طریق عمری یا به طریق ‌رقبی برقرار شود.

    • ماده 44 قانون مدنی
    • ماده ۴۴- در صورتی که مالک برای حق انتفاع مدتی معین نکرده باشد حبس مطلق بوده و حق مزبور تا فوت مالک خواهد بود مگر اینکه مالک‌ قبل از فوت خود رجوع کند.

    • ماده 45 قانون مدنی
    • ماده ۴۵- در موارد فوق حق انتفاع را فقط درباره شخص یا اشخاصی میتوان برقرار کرد که در حین ایجاد حق مزبور وجود داشته باشند ولی ممکن ‌است حق انتفاع تبعاً برای کسانی هم که در حین عقد بوجود نیامده‌اند برقرار شود و مادامیکه صاحبه آن حق انتفاع موجود هستند حق مزبور باقی و بعد‌از […]

    • ماده 46 قانون مدنی
    • ماده ۴۶- حق انتفاع ممکن است فقط نسبت به مالی برقرار شود که استفاده از آن بابقاء عین ممکن باشد اعم از اینکه مال مزبور منقول باشد یا‌ غیرمنقول و مشاع باشد یا مفروز.

    • ماده 47 قانون مدنی
    • ماده ۴۷- در حبس اعم از عمری و غیره قبض شرط صحت است.

    • ماده 48 قانون مدنی
    • ماده ۴۸- منتفع باید از مالیکه موضوع حق انتفاع است سوء ‌استفاده نکرده و در حفاظت آن تعدی یا تفریط ننماید.

    • ماده 49 قانون مدنی
    • ماده ۴۹- مخارج لازمه برای نگاهداری مالی که موضوع انتفاع است بر عهده منتفع نیست مگر این که خلاف آن شرط شده باشد.

    • ماده 50 قانون مدنی
    • ماده ۵۰- اگر مالی که موضوع حق انتفاع است بدون تعدی یا تفریط منتفع تلف شود مشارالیه مسئول آن نخواهد بود.

    • ماده 51 قانون مدنی
    • ماده ۵۱- حق انتفاع در موارد ذیل زایل میشود: ۱- در صورت انقضاء مدت ۲- در صورت تلف شدن مالی که موضوع انتفاع است.

    • ماده 52 قانون مدنی
    • ماده ۵۲- در موارد ذیل منتفع ضامن تضررات مالک است: ۱-در صورتی که منتفع از مال موضوع انتفاع سوء‌استفاده کند ۲- در صورتی که شرایط مقرره از طرف مالک را رعایت ننماید و این عدم رعایت موجب خسارتی بر موضوع حق انتفاع باشد.

    • ماده 53 قانون مدنی
    • ماده ۵۳- انتقال عین از طرف مالک به غیر موجب بطلان حق انتفاع نمیشود ولی اگر منتقل‌الیه جاهل باشد که حق انتفاع متعلق به دیگری است ‌اختیار فسخ معامله را خواهد داشت.

    • ماده 54 قانون مدنی
    • ماده ۵۴- سایر کیفیات انتفاع از مال دیگری به نحوی خواهد بود که مالک قرار داده یا عرف و عادت اقتضاء بنماید.

    • ماده 55 قانون مدنی
    • ماده ۵۵- وقف عبارت است از اینکه عین مال حبس و منافع آن تسبیل شود.

    • ماده 56 قانون مدنی
    • ماده ۵۶- وقف واقع میشود به ایجاب از طرف واقف به هر لفظی که صراحتا دلالت بر معنی آن کند و قبول طبقه اول از موقوف ‌علیهم یا قائم مقام‌ قانونی آنها در صورتی که محصور باشند مثل وقف بر اولاد و اگر موقوف ‌علیهم غیر محصور یا وقف بر مصالح عامه باشد در این […]

    • ماده 57 قانون مدنی
    • ماده ۵۷- واقف باید مالک مالی باشد که وقف میکند و بعلاوه دارای اهلیتی باشد که در معاملات معتبر است.

    • ماده 58 قانون مدنی
    • ماده ۵۸- فقط وقف مالی جائز است که با بقاء عین بتوان از آن منتفع شد اعم از اینکه منقول باشد یا غیر منقول مشاع باشد یا مفروز.

    • ماده 59 قانون مدنی
    • ماده ۵۹- اگر واقف عین موقوفه را به تصرف وقف ندهد وقف محقق نمی‌شود و هر وقت به قبض داد وقف تحقق پیدا می‌کند.

    • ماده 60 قانون مدنی
    • ماده ۶۰- در قبض فوریت شرط نیست بلکه مادامیکه واقف رجوع از وقف نکرده است هر وقت قبض بدهد وقف تمام میشود.

    • ماده 61 قانون مدنی
    • ماده ۶۱- وقف بعد از وقوع آن به نحو صحت و حصول قبض لازم است و واقف نمیتواند از آن رجوع کند یا در آن تغییری بدهد یا از موقوف ‌علیهم ‌کسی را خارج کند یا کسی را داخل در موقوف‌ علیهم نماید یا با آنها شریک کند یا اگر در ضمن عقد متولی معین […]

    • ماده 62 قانون مدنی
    • ماده ۶۲- در صورتی که موقوف‌علیهم محصور باشند خود آنها قبض میکنند و قبض طبقه اولی کافی است و اگر موقوف ‌علیهم غیر محصور یا وقف ‌بر مصالح عامه باشد متولی وقف و الا حاکم قبض میکند.

    • ماده 63 قانون مدنی
    • ماده ۶۳- ولی و وصی محجورین از جانب آنها موقوفه را قبض میکنند و اگر خود واقف تولیت را برای خود قرار داده باشد قبض خود او کفایت‌ میکند.

    • ماده 64 قانون مدنی
    • ماده ۶۴- مالی را که منافع آن موقتاً متعلق به دیگری است میتوان وقف نمود و همچنین وقف ملکی که در آن حق ارتفاق موجود است جائز است‌ بدون اینکه به حق مزبور خللی وارد آید.

    • ماده 65 قانون مدنی
    • ماده ۶۵- صحت وقفی که به علت اضرار دیان واقف واقع شده باشد منوط به اجازه دیان است.

    • ماده 66 قانون مدنی
    • ماده ۶۶- وقف بر مقاصد غیر مشروع باطل است.

    • ماده 67 قانون مدنی
    • ماده ۶۷- مالی که قبض و اقباض آن ممکن نیست وقف آن باطل است لیکن اگر واقف تنها قادر بر اخذ و اقباض آن نباشد و موقوف ‌علیه قادر به اخذ ‌آن باشد صحیح است.

    • ماده 68 قانون مدنی
    • ماده ۶۸- هر چیزی که طبعاً یا بر حسب عرف و عادت جزء یا از توابع و متعلقات عین موقوفه محسوب میشود داخل در وقف است مگر اینکه ‌واقف آن را استثناء کند به نحوی که در فصل بیع مذکور است.

    • ماده 69 قانون مدنی
    • ماده ۶۹- وقف بر معدوم صحیح نیست مگر به تبع موجود.

    • ماده 70 قانون مدنی
    • ماده ۷۰- اگر وقف بر موجود و معدوم معاً واقع شود نسبت به سهم موجود صحیح و نسبت به سهم معدوم باطل است.

    • ماده 71 قانون مدنی
    • ماده ۷۱- وقف بر مجهول صحیح نیست.

    • ماده 72 قانون مدنی
    • ماده ۷۲- وقف بر نفس به این معنی که واقف خود را موقوف‌علیه یا جزء موقوف ‌علیهم نماید یا پرداخت دیون یا سایر مخارج خود را از منافع ‌موقوفه قرار دهد باطل است اعم از اینکه راجع به حال حیات باشد یا بعد از فوت.

    • ماده 73 قانون مدنی
    • ماده ۷۳- وقف بر اولاد و اقوام و خدمه و واردین و امثال آنها صحیح است.

    • ماده 74 قانون مدنی
    • ماده ۷۴- در وقف بر مصالح عامه اگر خود واقف نیز مصداق موقوف‌ علیهم واقع شود میتواند منتفع گردد.

    • ماده 75 قانون مدنی
    • ماده ۷۵- واقف میتواند تولیت یعنی اداره کردن امور موقوفه را مادام ‌الحیوه یا در مدت معینی برای خود قرار دهد و نیز میتواند متولی دیگری ‌معین کند که مستقلاً یا مجتمعاً با خود واقف اداره کند. تولیت اموال موقوفه ممکن است به یک یا چند نفر دیگر غیر از خود واقف واگذار شود که […]

    • ماده 76 قانون مدنی
    • ماده ۷۶- کسی که واقف او را متولی قرار داده میتواند بدواً تولیت را قبول یا رد کند و اگر قبول کرد دیگر نمیتواند رد نماید و اگر رد کرد مثل‌ صورتی است که از اصل متولی قرار داده نشده باشد.

    • ماده 77 قانون مدنی
    • ماده ۷۷- هر گاه واقف برای دو نفر یا بیشتر به طور استقلال تولیت قرار داده باشد هر یک از آنها فوت کند دیگری یا دیگران مستقلاً تصرف میکنند‌ و اگر به نحو اجتماع قرار داده باشد تصرف هر یک بدون تصویب دیگری یا دیگران نافذ نیست و بعد از فوت یکی از آنها حاکم […]

    • ماده 78 قانون مدنی
    • ماده ۷۸- واقف میتواند بر متولی ناظر قرار دهد که اعمال متولی به تصویب یا اطلاع او باشد.

    • ماده 79 قانون مدنی
    • ماده ۷۹- واقف یا حاکم نمیتواند کسی را که در ضمن عقد وقف متولی قرار داده شده است عزل کنند مگر در صورتی که حق عزل شرط شده باشد‌و اگر خیانت متولی ظاهر شود حاکم ضم امین میکند.

    • ماده 80 قانون مدنی
    • ماده ۸۰- اگر واقف وضع مخصوصی را در شخص متولی شرط کرده باشد و متولی فاقد آن وصف گردد منعزل میشود.

    • ماده 81 قانون مدنی
    • ماده ۸۱- در اوقاف عامه که متولی معین نداشته باشد، اداره موقوفه طبق نظر ولی فقیه خواهد بود.

    • ماده 82 قانون مدنی
    • ماده ۸۲- هر گاه واقف برای اداره کردن موقوفه ترتیب خاصی معین کرده باشد متولی باید به همان ترتیب رفتار کند و اگر ترتیبی قرار نداده باشد ‌متولی باید راجع به تعمیر و اجاره و جمع‌آوری منافع و تقسیم آن بر مستحقین و حفظ موقوفه و غیره مثل وکیل امینی عمل نماید.

    • ماده 83 قانون مدنی
    • ماده ۸۳- متولی نمیتواند تولیت را به دیگری تفویض کند مگر آنکه واقف در ضمن وقف به او اذن داده باشد ولی اگر در ضمن وقف شرط ‌مباشرت نشده باشد میتواند وکیل بگیرد.

    • ماده 84 قانون مدنی
    • ماده ۸۴- جائز است واقف از منافع موقوفه سهمی برای عمل متولی قرار دهد و اگر حق‌التولیه معین نشده باشد متولی مستحق اجرت‌المثل عمل ‌است.

    • ماده 85 قانون مدنی
    • ماده ۸۵- بعد از آنکه منافع موقوفه حاصل و حصه هر یک از موقوف‌علیهم معین شد موقوف‌علیه میتواند حصه خود را تصرف کند اگر چه متولی ‌اذن نداده باشد مگر اینکه واقف اذن در تصرف را شرط کرده باشد.

    • ماده 86 قانون مدنی
    • ماده ۸۶- در صورتی که واقف ترتیبی قرار نداده باشد مخارج تعمیر و اصلاح موقوفه و اموری که برای تحصیل منفعت لازم است بر حق ‌موقوف ‌علیهم مقدم خواهد بود.

    • ماده 87 قانون مدنی
    • ماده ۸۷- واقف میتواند شرط کند که منافع موقوفه مابین موقوف‌ علیهم به تساوی تقسیم شود یا به تفاوت و یا اینکه اختیار به متولی یا شخص‌ دیگری بدهد که هر نحو مصلحت داند تقسیم کند.

    • ماده 88 قانون مدنی
    • ماده ۸۸- بیع وقف در صورتی که خراب شود یا خوف آن باشد که منجر به خرابی گردد به طوری که انتفاع از آن ممکن نباشد در صورتی جایز است‌ که عمران آن متعذر باشد یا کسی برای عمران آن حاضر نشود.

    • ماده 89 قانون مدنی
    • ماده ۸۹- هر گاه بعض موقوفه خراب یا مشرف به خرابی گردد به طوریکه انتفاع از آن ممکن نباشد همان بعض فروخته میشود مگر اینکه خرابی ‌بعض سبب سلب انتفاع قسمتی که باقیمانده است بشود در این صورت تمام فروخته میشود.

    • ماده 90 قانون مدنی
    • ماده ۹۰- عین موقوفه در مورد جواز بیع به اقرب به غرض واقف تبدیل میشود.

    • ماده 91 قانون مدنی
    • ماده ۹۱- در موارد ذیل منافع موقوفات عامه صرف بریات عمومیه خواهد شد: ۱- در صورتی که منافع موقوفه مجهول ‌المصرف باشد مگر اینکه قدر متیقنی در بین باشد. ۲- در صورتی که صرف منافع موقوفه در مورد خاصی که واقف معین کرده است متعذر باشد.

    • ماده 92 قانون مدنی
    • ماده ۹۲- هر کس میتواند با رعایت قوانین و نظامات راجعه به هر یک از مباحات از آنها استفاده نماید.

    • ماده 93 قانون مدنی
    • ماده ۹۳- ارتفاق حقی است برای شخص در ملک دیگری.

    • ماده 94 قانون مدنی
    • ماده ۹۴- صاحبه آن املاک میتوانند در ملک خود هر حقی را که بخواهند نسبت به دیگری قرار دهند در این صورت کیفیت استحقاق تابع قرارداد و‌ عقدیست که مطابق آن حق داده شده است.

    • ماده 95 قانون مدنی
    • ماده ۹۵- هر گاه زمین یا خانه کسی مجرای فاضل آب یا آب باران زمین یا خانه دیگری بوده است صاحب آن خانه یا زمین نمیتواند جلوگیری از آن ‌کند مگر در صورتی که عدم استحقاق او معلوم شود.

    • ماده 96 قانون مدنی
    • ماده ۹۶- چشمه واقعه در زمین کسی محکوم به ملکیت صاحب زمین است مگر اینکه دیگری نسبت به آن چشمه عیناً یا انتفاعاً حقی داشته‌ باشد.

    • ماده 97 قانون مدنی
    • ماده ۹۷- هر گاه کسی از قدیم در خانه یا ملک دیگری مجرای آب به ملک خود یا حق مرور داشته صاحب خانه یا ملک نمیتواند مانع آب بردن یا‌ عبور او از ملک خود شود و همچنین است سایر حقوق از قبیل حق داشتن در و شبکه و ناودان و حق شرب و غیره.

    • ماده 98 قانون مدنی
    • ماده ۹۸- اگر کسی حق عبور در ملک غیر ندارد ولی صاحب ملک اذن داده باشد که از ملک او عبور کنند هر وقت بخواهد میتواند از اذن خود ‌رجوع کرده و مانع عبور او بشود و همچنین است سایر ارتفاقات.

    • ماده 99 قانون مدنی
    • ماده ۹۹- هیچکس حق ندارد ناودان خود را به طرف ملک دیگری بگذارد یا آب باران از بام خود به بام یا ملک همسایه جاری کند و یا برف بریزد ‌مگر به اذن او.

    • ماده 100 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۰- اگر مجرای آب شخصی در خانه دیگری باشد و در مجری خرابی بهم رسد به نحوی که عبور آب موجب خسارت خانه شود مالک خانه‌ حق ندارد صاحب مجری را به تعمیر مجری اجبار کند بلکه خود او باید دفع ضرر از خود نماید چنانچه اگر خرابی مجری مانع عبور آب شود مالک […]

    • ماده 101 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۱- هر گاه کسی از آبی که ملک دیگری است به نحوی از انحاء حق انتفاع داشته باشد از قبیل دایر کردن آسیا و امثال آن صاحب آن نمیتواند ‌مجری را تغییر دهد به نحوی که مانع از استفاده حق دیگری باشد.

    • ماده 102 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۲- هر گاه ملکی کلاً یا جزئاً به کسی منتقل شود و برای آن ملک حق‌ الارتفاقی در ملک دیگر یا در جزء دیگر همان ملک موجود باشد آن‌ حق به حال خود باقی میماند مگر اینکه خلاف آن تصریح شده باشد.

    • ماده 103 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۳- هر گاه شرکاء ملکی دارای حقوق و منافعی باشند و آن ملک مابین شرکاء تقسیم شود هر کدام از آنها به قدر حصه مالک آن حقوق و ‌منافع خواهد بود مثل اینکه اگر ملکی دارای حق عبور در ملک غیر بوده و آن ملک که دارای حق است بین چند نفر تقسیم شود […]

    • ماده 104 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۴- حق‌الارتفاق مستلزم وسایل انتفاع از آن حق نیز خواهد بود مثل اینکه اگر کسی حق شرب از چشمه یا حوض یا آب انبار غیر دارد حق ‌عبور تا آن چشمه یا حوض و آب انبار هم برای برداشتن آب دارد.

    • ماده 105 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۵- کسی که حق‌الارتفاق در ملک غیر دارد مخارجی که برای تمتع از آن حق لازم شود به عهده صاحب حق میباشد مگر اینکه بین او و‌ صاحب ملک بر خلاف آن قراری داده شده باشد.

    • ماده 106 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۶- مالک ملکی که مورد حق‌ الارتفاق غیر است نمیتواند در ملک خود تصرفاتی نماید که باعث تضییع یا تعطیل حق مزبور باشد مگر با ‌اجازه صاحب حق.

    • ماده 107 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۷- تصرفات صاحب حق در ملک غیر که متعلق حق اوست باید به اندازه‌ای باشد که قرار دادند و یا به مقدار متعارف و آنچه ضرورت ‌انتفاع اقتضا میکند.

    • ماده 108 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۸- در تمام مواردی که انتفاع کسی از ملک دیگری به موجب اذن محض باشد مالک میتواند هر وقت بخواهد از اذن خود رجوع کند مگر‌ اینکه مانع قانونی موجود باشد.

    • ماده 109 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۹- دیواری که مابین دو ملک واقع است مشترک مابین صاحب آن دو ملک محسوب میشود مگر اینکه قرینه یا دلیلی بر خلاف آن ‌موجود باشد.

    • ماده 110 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۰- بنا به طور ترصیف و وضع سرتیر از جمله قرائن است که دلالت بر تصرف و اختصاص می‌کنند.

    • ماده 111 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۱- هر گاه از دو طرف بنا متصل به دیوار به طور ترصیف باشد و یا از هر دو طرف به روی دیوار سرتیر گذاشته شده باشد آن دیوار محکوم به اشتراک است مگر اینکه خلاف آن ثابت شود.

    • ماده 112 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۲- هر گاه قرائن اختصاصی فقط از یک طرف باشد تمام دیوار محکوم به ملکیت صاحب آن طرف خواهد بود مگر اینکه خلافش ثابت‌ شود.

    • ماده 113 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۳- مخارج دیوار مشترک بر عهده کسانی است که در آن شرکت دارند.

    • ماده 114 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۴- هیچ یک از شرکاء نمیتواند دیگری را اجبار بر بنا و تعمیر دیوار مشترک نماید مگر اینکه دفع ضرر به نحو دیگر ممکن نباشد.

    • ماده 115 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۵- در صورتی که دیوار مشترک خراب شود و احد شریکین از تجدید بناء و اجازه تصرف در مبنای مشترک امتناع نماید شریک دیگر ‌میتواند در حصه خاص خود تجدید بنای دیوار را کند.

    • ماده 116 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۶- هر گاه احد شرکاء راضی به تصرف دیگری در مبنا باشد ولی از تحمل مخارج مضایقه نماید شریک دیگر میتواند بنای دیوار را تجدید‌ کند و در این صورت اگر بنای جدید با مصالح مشترک ساخته شود دیوار مشترک خواهد بود والا مختص به شریکی است که بنا را تجدید کرده است.

    • ماده 117 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۷- اگر یکی از دو شریک دیوار مشترک را خراب کند در صورتی که خراب کردن آن لازم نبوده باید آنکه خراب کرده مجدداً آن را بنا کند.

    • ماده 118 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۸- هیچ یک از دو شریک حق ندارد دیوار مشترک را بالا ببرد یا روی آن بنا سرتیر بگذارد یا دریچه و رف باز کند یا هر نوع تصرفی نماید ‌مگر به اذن شریک دیگر.

    • ماده 119 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۹- هر یک از شرکاء بر روی دیوار مشترک سرتیر داشته باشد نمیتواند بدون رضای شریک دیگر تیرها را از جای خود تغییر دهد و به جای ‌ دیگر از دیوار بگذارد.

    • ماده 120 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۰- اگر صاحب دیوار به همسایه اذن دهد که بر وی دیوار او سرتیر بگذارد یا روی آن بنا کند هر وقت بخواهد میتواند از اذن خود رجوع کند ‌مگر اینکه به وجه ملزمی این حق را از خود سلب کرده باشد.

    • ماده 121 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۱- هر گاه کسی به اذن صاحب دیوار بر روی دیوار سرتیری گذارده باشد و بعد آن را بردارد نمیتواند مجدداً بگذارد مگر به اذن جدید از‌ صاحب دیوار و همچنین است سایر تصرفات.

    • ماده 122 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۲- اگر دیواری متمایل به ملک غیر یا شارع و نحو آن شود که مشرف به خرابی گردد صاحب آن اجبار میشود که آن را خراب کند.

    • ماده 123 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۳- اگر خانه یا زمینی بین دو نفر تقسیم شود یکی از آنها نمیتواند دیگری را مجبور کند که با هم دیواری ما بین دو قسمت بکشند.

    • ماده 124 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۴- اگر از قدیم سرتیر عمارتی روی دیوار مختصی همسایه بوده و سابقه این تصرف معلوم نباشد باید به حال سابق باقی بماند و اگر به سبب‌ خرابی عمارت و نحو آن سرتیر برداشته شود صاحب عمارت میتواند آن را تجدید کند و همسایه حق ممانعت ندارد مگر اینکه ثابت نماید وضعیت‌ سابق به […]

    • ماده 125 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۵- هر گاه طبقه تحتانی مال کسی باشد و طبقه فوقانی مال دیگری هر یک از آنها میتواند به طور متعارف در حصه اختصاصی خود تصرف‌ بکند لیکن نسبت به سقف بین دو طبقه هر یک از مالکین طبقه فوقانی و تحتانی میتواند در کف یا سقف طبقه اختصاصی خود به طور متعارف آن […]

    • ماده 126 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۶- صاحب اطاق تحتانی نسبت به دیوارهای اطاق و صاحب فوقانی نسبت به دیوارهای غرفه بالاختصاص و هر دو نسبت به سقف مابین‌ اطاق و غرفه بالاشتراک متصرف شناخته میشوند.

    • ماده 127 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۷- پله فوقانی ملک صاحب طبقه فوقانی محسوب است مگر اینکه خلاف آن ثابت شود.

    • ماده 128 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۸- هیچ یک از صاحبان طبقه تحتانی و غرفه فوقانی نمی‌تواند دیگری را اجبار به تعمیر یا مساعدت در تعمیر دیوارها و سقف آن بنماید.

    • ماده 129 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۹- هر گاه سقف واقع مابین عمارت تحتانی و فوقانی خراب شود در صورتی که بین مالک فوقانی و مالک تحتانی موافقت در تجدید بنا‌ حاصل نشود و قرار داد ملزمی سابقاً بین آنها موجود نباشد هر یک از مالکین اگر تبرعاً سقف را تجدید نموده چنانچه با مصالح مشترکه ساخته شده‌باشد سقف مشترک […]

    • ماده 130 قانون مدنی
    • ماده ۱۳۰- کسی حق ندارد خانه خود را به فضای خانه همسایه بدون اذن او خروجی بدهد و اگر بدون اذن خروجی بدهد ملزم به رفع آن خواهد‌بود.

    • ماده 131 قانون مدنی
    • ماده ۱۳۱- اگر شاخه درخت کسی داخل در فضای خانه یا زمین همسایه شود باید از آن جا عطف کند و اگر نکرد همسایه میتواند آن را عطف کند و‌ اگر نشد از حد خانه خود قطع کند و همچنین است حکم ریشه‌های درخت که داخل ملک غیر میشود.

    • ماده 132 قانون مدنی
    • ماده ۱۳۲- کسی نمیتواند در ملک خود تصرفی کند که مستلزم تضرر همسایه شود مگر تصرفی که به قدر متعارف و برای رفع حاجت یا رفع ضرر‌ از خود باشد.

    • ماده 133 قانون مدنی
    • ماده ۱۳۳- کسی نمیتواند از دیوار خانه خود به خانه همسایه در باز کند اگر چه دیوار ملک مختصی او باشد لیکن میتواند از دیوار مختصی خود‌ روزنه یا شبکه باز کند و همسایه حق منع او را ندارد ولی همسایه هم میتواند جلو روزنه و شبکه دیوار بکشد یا پرده بیاویزد که مانع رویت […]

    • ماده 134 قانون مدنی
    • ماده ۱۳۴- هیچ یک از اشخاصی که در یک معبر یا یک مجری شریکند نمیتوانند شرکاء دیگر را مانع از عبور یا بردن آب شوند.

    • ماده 135 قانون مدنی
    • ماده ۱۳۵- درخت و حفیره و نحو آنها که فاصل مابین املاک باشد در حکم دیوار مابین خواهد بود.

    • ماده 136 قانون مدنی
    • ماده ۱۳۶- حریم مقداری از اراضی اطراف ملک و قنات و نهر و امثال آن است که برای کمال انتفاع از آن ضرورت دارد.

    • ماده 137 قانون مدنی
    • ماده ۱۳۷- حریم چاه برای آب خوردن (۲۰) گز و برای زراعت (۳۰) گز است.

    • ماده 138 قانون مدنی
    • ماده ۱۳۸- حریم چشمه و قنات از هر طرف در زمین رخوه (۵۰۰) گز و در زمین سخت (۲۵۰) گز است لیکن اگر مقادیر مذکوره در این ماده و ماده ‌قبل برای جلوگیری از ضرر کافی نباشد به اندازه‌ای که برای دفع ضرر کافی باشد به آن افزوده میشود.

    • ماده 139 قانون مدنی
    • ماده ۱۳۹- حریم در حکم ملک صاحب حریم است و تملک و تصرف در آن که منافی باشد با آنچه مقصود از حریم است بدون اذن از طرف ‌مالک صحیح نیست و بنابراین کسی نمیتواند در حریم چشمه و یا قنات دیگری چاه یا قنات بکند ولی تصرفاتی که موجب تضرر نشود جائز است.

    • ماده 140 قانون مدنی
    • ماده ۱۴۰- تملک حاصل میشود: ۱) به احیاء اراضی موات و حیازت اشیاء مباحه ۲) به وسیله عقود و تعهدات ۳) ‌به وسیله اخذ به شفعه ۴) به ارث

    • ماده 141 قانون مدنی
    • ماده ۱۴۱- مراد از احیای زمین آن است که اراضی موات و مباحه را به وسیله عملیاتی که در عرف آباد کردن محسوب است از قبیل زراعت، ‌درخت‌کاری، بنا ساختن و غیره قابل استفاده نمایند.

    • ماده 142 قانون مدنی
    • ماده ۱۴۲- شروع در احیاء از قبیل سنگ چیدن اطراف زمین یا کندن چاه و غیره تحجیر است و موجب مالکیت نمیشود ولی برای تحجیر کننده ‌ایجاد حق اولویت در احیاء مینماید.

    • ماده 143 قانون مدنی
    • ماده ۱۴۳- هر کس از اراضی موات و مباحه قسمتی را به قصد تملک احیاء کند مالک آن قسمت میشود.

    • ماده 144 قانون مدنی
    • ماده ۱۴۴- احیاء اطراف زمین موجب تملک وسط آن نیز میباشد.

    • ماده 145 قانون مدنی
    • ماده ۱۴۵- احیاء‌کننده باید قوانین دیگر مربوطه به این موضوع را از هر حیث رعایت نماید.

    • ماده 146 قانون مدنی
    • ماده ۱۴۶- مقصود از حیازت تصرف و وضع ید است یا مهیا کردن وسایل تصرف و استیلا.

    • ماده 147 قانون مدنی
    • ماده ۱۴۷- هر کس مال مباحی را با رعایت قوانین مربوطه به آن حیازت کند مالک آن میشود.

    • ماده 148 قانون مدنی
    • ماده ۱۴۸- هر کس در زمین مباح نهری بکند و متصل کند به رودخانه آن نهر را احیاء کرده و مالک آن نهر میشود ولی مادامی‌که متصل به رودخانه‌ نشده است تحجیر محسوب است.

    • ماده 149 قانون مدنی
    • ماده ۱۴۹- هر گاه کسی به قصد حیازت میاه مباحه نهر یا مجری احداث کند آب مباحی که در نهر یا مجرای مزبور وارد شود ملک صاحب مجری ‌است و بدون اذن مالک نمیتوان از آن نهری جدا کرد یا زمینی مشروب نمود.

    • ماده 150 قانون مدنی
    • ماده ۱۵۰- هر گاه چند نفر در کندن مجری یا چاه شریک شوند به نسبت عمل و مخارجی که موجب تفاوت عمل باشد مالک آب آن میشوند و به همان نسبت بین آنها تقسیم میشود.

    • ماده 151 قانون مدنی
    • ماده ۱۵۱- یکی از شرکاء نمیتواند از مجرای مشترک مجرائی جدا کند یا دهنه نهر را وسیع یا تنگ کند یا روی آن پل یا آسیاب بسازد یا اطراف آن ‌درخت بکارد یا هر نحو تصرفی کند مگر به اذن سایر شرکاء.

    • ماده 152 قانون مدنی
    • ماده ۱۵۲- اگر نصیب مفروض یکی از شرکاء از آب نهر مشترک داخل مجرای مختصی آن شخص شود آن آب ملک مخصوص آن میشود و هر‌ نحو تصرفی در آن میتواند بکند.

    • ماده 153 قانون مدنی
    • ماده ۱۵۳- هر گاه نهری مشترک ما بین جماعتی باشد و در مقدار نصیب هر یک از آنها اختلاف شود حکم به تساوی نصیب آنها میشود مگر اینکه‌ دلیلی بر زیادتی نصیب بعضی از آنها موجود باشد.

    • ماده 154 قانون مدنی
    • ماده ۱۵۴- کسی نمیتواند از ملک غیر آب به ملک خود ببرد بدون اذن مالک اگر چه راه دیگری نداشته باشد.

    • ماده 155 قانون مدنی
    • ماده ۱۵۵- هر کس حق دارد از نهرهای مباحه اراضی خود را مشروب کند یا برای زمین و آسیاب و سایر حوائج خود از آن نهر جدا کند.

    • ماده 156 قانون مدنی
    • ماده ۱۵۶- هر گاه آب نهر کافی نباشد که تمام اراضی اطراف آن مشروب شود و مابین صاحبه آن اراضی در تقدم و تاخر اختلاف شود و هیچ یک‌ نتواند حق تقدم خود را ثابت کند با رعایت ترتیب هر زمینی که به منبع آب نزدیکتر است به قدر حاجت حق تقدم بر زمین پایین‌تر […]

    • ماده 157 قانون مدنی
    • ماده ۱۵۷- هر گاه دو زمین در دو طرف نهر محاذی هم واقع شوند و حق تقدم یکی بر دیگری محرز نباشد و هر دو در یک زمان بخواهند آب ببرند ‌و آب کافی برای هر دو نباشد باید برای تقدم و تاخر در بردن آب به نسبت حصه قرعه زده و اگر آب کافی […]

    • ماده 159 قانون مدنی
    • ماده ۱۵۹- هر گاه کسی بخواهد جدیدا زمینی در اطراف رودخانه احیاء کند اگر آب رودخانه زیاد باشد و برای صاحبان اراضی سابقه تضییقی نباشد ‌میتواند از آب رودخانه زمین جدید را مشروب کند و الا حق بردن آب ندارد اگر چه زمین او بالاتر از سایر اراضی باشد.

    • ماده 160 قانون مدنی
    • ماده ۱۶۰- هر کس در زمین خود یا اراضی مباحه به قصد تملک قنات یا چاهی بکند تا به آب برسد یا چشمه جاری کند مالک آب آن میشود و در‌ اراضی مباحه مادامی‌که به آب نرسیده تحجیر محسوب است.

    • ماده 158 قانون مدنی
    • ماده ۱۵۸- هر گاه تاریخ احیاء اراضی اطراف رودخانه مختلف باشد زمینی که احیاء آن مقدم بوده است در آب نیز مقدم میشود بر زمین متاخر در‌احیاء اگر چه پایین‌تر از آن باشد.

    • ماده 161 قانون مدنی
    • ماده ۱۶۱- معدنی که در زمین کسی واقع شده باشد ملک صاحب زمین است و استخراج آن تابع قوانین مخصوصه خواهد بود.

    • ماده 162 قانون مدنی
    • ماده ۱۶۲- هر کس مالی پیدا کند که قیمت آن کمتر از یک درهم که وزن آن ۱۲/۶ نخود نقره باشد، می تواند آن را تملک کند.

    • ماده 163 قانون مدنی
    • ماده ۱۶۳- اگر قیمت مال پیدا شده یک درهم که وزن آن ۱۲/۶ نخود نقره یا بیشتر باشد، پیداکننده باید یک سال تعریف کند و اگر در مدت مزبور صاحب مال پیدا نشد، مشارالیه مختار است که آنرا به طور امانت نگاه دارد یا تصرف دیگری در آن بکند در صورتی که آنرا به طور […]

    • ماده 164 قانون مدنی
    • ماده ۱۶۴- تعریف اشیا پیدا شده عبارت است از نشر و اعلان بر حسب مقررات شرعی به نحوی که بتوان گفت که عادتا به اطلاع اهالی محل رسیده است.

    • ماده 165 قانون مدنی
    • ماده ۱۶۵- هر کس در بیابه آن یا خرابه که خالی از سکنه بوده و مالک خاصی ندارد مالی پیدا کند میتواند آن را تملک کند و محتاج به تعریف نیست ‌مگر اینکه معلوم باشد که مال عهد زمان حاضر است در این صورت در حکم سایر اشیاء پیدا شده در آبادی خواهد بود.

    • ماده 166 قانون مدنی
    • ماده ۱۶۶- اگر کسی در ملک غیر یا ملکی که از غیر خریده مالی پیدا کند یا احتمال بدهد که مال مالک فعلی یا مالکین سابق است باید به آنها اطلاع‌ بدهد اگر آنها مدعی مالکیت شدند و به قرائن مالکیت آنها معلوم شد باید به آنها بدهد و الا به طریقی که فوقاً مقرر […]

    • ماده 167 قانون مدنی
    • ماده ۱۶۷- اگر مالی که پیدا شده است ممکن نیست باقی بماند و فاسد میشود باید به قیمت عادله فروخته شود و قیمت آن در حکم خود مال پیدا‌شده خواهد بود.

    • ماده 168 قانون مدنی
    • ماده ۱۶۸- اگر مال پیدا شده در زمان تعریف بدون تقصیر پیداکننده تلف شود مشارالیه ضامن نخواهد بود.

    • ماده 169 قانون مدنی
    • ماده ۱۶۹- منافعی که از مال پیدا شده حاصل میشود قبل از تملک متعلق به صاحب آن است و بعد از تملک مال پیدا کننده است.

    • ماده 170 قانون مدنی
    • ماده ۱۷۰- حیوان گم شده (‌ضاله) عبارت از هر حیوان مملوکی است که بدون متصرف یافت شود ولی اگر حیوان مزبور در چراگاه یا نزدیک آبی ‌یافت شود یا متمکن از دفاع خود در مقابل حیوانات درنده باشد ضاله محسوب نمیگردد.

    • ماده 171 قانون مدنی
    • ماده ۱۷۱- هر کس حیوانات ضاله پیدا نماید باید آن را به مالک آن رد کند و اگر مالک را نشناسد باید به حاکم یا قائم مقام او تسلیم کند و الا ضامن ‌خواهد بود اگر چه آن را بعد از تصرف رها کرده باشد.

    • ماده 172 قانون مدنی
    • ماده ۱۷۲- اگر حیوان گم‌شده در نقاط مسکونه یافت شود و پیدا کننده با دسترسی به حاکم یا قائم مقام او آن را تسلیم نکند حق مطالبه مخارج ‌نگاهداری آن را از مالک نخواهد داشت. ‌ هر گاه حیوان ضاله در نقاط غیر مسکونه یافت شود پیداکننده میتواند مخارج نگاهداری آن را از مالک مطالبه […]

    • ماده 173 قانون مدنی
    • ماده ۱۷۳- دفینه مالی است که در زمین یا بنائی دفن شده و بر حسب اتفاق و تصادف پیدا میشود.

    • ماده 174 قانون مدنی
    • ماده ۱۷۴- دفینه که مالک آن معلوم نباشد ملک کسی است که آن را پیدا کرده است.

    • ماده 175 قانون مدنی
    • ماده ۱۷۵- اگر کسی در ملک غیر دفینه پیدا نماید باید به مالک اطلاع دهد اگر مالک زمین مدعی مالکیت دفینه شد و آن را ثابت کرد دفینه به مدعی ‌مالکیت تعلق میگیرد.

    • ماده 177 قانون مدنی
    • ماده ۱۷۷- جواهری که از دریا استخراج میشود ملک کسی است که آن را استخراج کرده است و آنچه که آب به ساحل می‌اندازد ملک کسی است‌که آن را حیازت نماید.

    • ماده 179 قانون مدنی
    • ماده ۱۷۹- شکار کردن موجب تملک است.

    • ماده 176 قانون مدنی
    • ماده ۱۷۶- دفینه که در اراضی مباحه کشف شود متعلق به مستخرج آن است.

    • ماده 178 قانون مدنی
    • ماده ۱۷۸- مالی که در دریا غرق شده و مالک از آن اعراض کرده است مال کسی است که آن را بیرون بیاورد.

    • ماده 180 قانون مدنی
    • ماده ۱۸۰- شکار حیوانات اهلی و حیوانات دیگری که علامت مالکیت در آن باشد موجب تملک نمیشود.

    • ماده 181 قانون مدنی
    • ماده ۱۸۱- اگر کسی کندو یا محلی برای زنبور عسل تهیه کند زنبور عسلی که در آن جمع می‌شوند ملک آن شخص است همین طور است حکم‌ کبوتر که در برج کبوتر جمع شود.

    • ماده 182 قانون مدنی
    • ماده ۱۸۲- مقررات دیگر راجع به شکار به موجب نظامات مخصوصه معین خواهد شد.

    • ماده 183 قانون مدنی
    • ماده ۱۸۳- عقد عبارت است از اینکه یک یا چند نفر در مقابل یک یا چند نفر دیگر تعهد بر امری نمایند و مورد قبول آنها باشد.

    • ماده 184 قانون مدنی
    • ماده ۱۸۴- عقود و معاملات باقسام ذیل منقسم میشوند: ‌لازم، جائز، خیاری، منجز و معلق.

    • ماده 185 قانون مدنی
    • ماده ۱۸۵- عقد لازم آن است که هیچ یک از طرفین معامله حق فسخ آن را نداشته باشد مگر در موارد معینه.

    • ماده 186 قانون مدنی
    • ماده ۱۸۶- عقد جایز آن است که هر یک از طرفین بتواند هر وقتی بخواهد فسخ کند.

    • ماده 187 قانون مدنی
    • ماده ۱۸۷- عقد ممکن است به یک طرف لازم باشد و نسبت به طرف دیگر جائز.

    • ماده 188 قانون مدنی
    • ماده ۱۸۸- عقد خیاری آن است که برای طرفین یا یکی از آنها یا برای ثالثی اختیار فسخ باشد.

    • ماده 189 قانون مدنی
    • ماده ۱۸۹- عقد منجز آن است که تاثیر آن بر حسب انشاء موقوف به امر دیگری نباشد و الا معلق خواهد بود.

    • ماده 190 قانون مدنی
    • ماده ۱۹۰- برای صحت هر معامله شرایط ذیل اساسی است: ۱) قصد طرفین و رضای آنها ۲) اهلیت طرفین ۳) موضوع معین که مورد معامله باشد ۴) مشروعیت جهت معامله

    • ماده 191 قانون مدنی
    • ماده ۱۹۱- عقد محقق می‌شود به قصد انشاء به شرط مقرون بودن به چیزی که دلالت بر قصد کند.

    • ماده 192 قانون مدنی
    • ماده ۱۹۲- در مواردی که برای طرفین یا یکی از آنها تلفظ ممکن نباشد اشاره که مبین قصد و رضا باشد کافی خواهد بود.

    • ماده 193 قانون مدنی
    • ماده ۱۹۳- انشاء معامله ممکن است به وسیله عملی که مبین قصد و رضا باشد مثل قبض و اقباض حاصل گردد مگر در مواردی که قانون استثناء‌کرده باشد.

    • ماده 194 قانون مدنی
    • ماده ۱۹۴- الفاظ و اشارات و اعمال دیگر که متعاملین به وسیله آن انشاء معامله می‌نمایند باید موافق باشد به نحوی که احد طرفین همان عقدی را‌ قبول کند که طرف دیگر قصد انشاء او را داشته است و الا معامله باطل خواهد بود.

    • ماده 195 قانون مدنی
    • ماده ۱۹۵- اگر کسی در حال مستی یا بیهوشی یا در خواب معامله نماید آن معامله به واسطه فقدان قصد باطل است.

    • ماده 196 قانون مدنی
    • ماده ۱۹۶- کسی که معامله میکند آن معامله برای خود آن شخص محسوب است مگر اینکه در موقع عقد خلاف آن را تصریح نماید یا بعد خلاف‌ آن ثابت شود معذلک ممکن است در ضمن معامله که شخص برای خود میکند تعهدی هم به نفع شخص ثالثی بنماید.

    • ماده 197 قانون مدنی
    • ماده 197 قانون مدنی در صورتی که ثمن یا مثمن معامله عین متعلق به غیر باشد آن معامله برای صاحب عین خواهد بود.   گروه وکلای حق وران با بهره گیری از وکلای خوب تهران پاسخگوی سوالات حقوقی شما پیرامون مسائل مربوط به ماده 197 قانون مدنی و غیر می باشد. یکی از خدمات گروه […]

    • ماده 198 قانون مدنی
    • ماده ۱۹۸- ممکن است طرفین یا یکی از آنها به وکالت از غیر اقدام بنماید و نیز ممکن است که یک نفر به وکالت از طرف متعاملین این اقدام را به عمل آورد.

    • ماده 199 قانون مدنی
    • ماده ۱۹۹- رضای حاصل در نتیجه اشتباه یا اکراه موجب نفوذ معامله نیست.

    • ماده 200 قانون مدنی
    • ماده ۲۰۰- اشتباه وقتی موجب عدم نفوذ معامله است که مربوط به خود موضوع معامله باشد.

    • ماده 202 قانون مدنی
    • ماده ۲۰۲- اکراه به اعمالی حاصل میشود که موثر در شخص با شعوری بوده و او را نسبت به جان یا مال یا آبروی خود تهدید کند به نحوی که عادتا ‌قابل تحمل نباشد. درمورد اعمال اکراه‌آمیز سن و شخصیت و اخلاق و مرد یا زن بودن شخص باید در نظر گرفته شود.

    • ماده 203 قانون مدنی
    • ماده ۲۰۳- اکراه موجب عدم نفوذ معامله است اگرچه از طرف شخص خارجی غیر از متعاملین واقع شود.

    • ماده 204 قانون مدنی
    • ماده ۲۰۴- تهدید طرف معامله در نفس یا جان یا آبروی اقوام نزدیک او از قبیل زوج و زوجه و آباء و اولاد موجب اکراه است. در مورد این ماده‌ تشخیص نزدیکی درجه برای موثر بودن اکراه بسته به نظر عرف است.

    • ماده 205 قانون مدنی
    • ماده ۲۰۵- هر گاه شخصی که تهدید شده است بداند که تهدید کننده نمیتواند تهدید خود را به موقع اجرا گذارد و یا خود شخص مزبور قادر باشد بر‌ اینکه بدون مشقت اکراه را از خود دفع کند و معامله را واقع نسازد آن شخص مکره محسوب نمیشود.

    • ماده 206 قانون مدنی
    • ماده ۲۰۶- اگر کسی در نتیجه اضطرار اقدام به معامله کند مکره محسوب نشده و معامله اضطراری معتبر خواهد بود.

    • ماده 207 قانون مدنی
    • ماده ۲۰۷- ملزم شدن شخص به انشاء معامله به حکم مقامات صالحه قانونی اکراه محسوب نمی‎شود.

    • ماده 208 قانون مدنی
    • ماده ۲۰۸- مجرد خوف از کسی بدون آنکه از طرف آن کس تهدیدی شده باشد اکراه محسوب نمی‎شود.

    • ماده 209 قانون مدنی
    • ماده ۲۰۹- امضاء معامله بعد از رفع اکراه موجب نفوذ معامله است.

    • ماده 210 قانون مدنی
    • ماده ۲۱۰- متعاملین باید برای معامله اهلیت داشته باشند.

    • ماده 201 قانون مدنی
    • ماده ۲۰۱- اشتباه در شخص طرف به صحت معامله خللی وارد نمی‌آورد مگر در مواردی که شخصیت طرف علت عمده عقد بوده باشد.

    • ماده 211 قانون مدنی
    • ماده ۲۱۱- برای اینکه متعاملین اهل محسوب شوند باید بالغ و عاقل و رشید باشند.

    • ماده 212 قانون مدنی
    • ماده ۲۱۲- معامله با اشخاصی که بالغ یا عاقل یا رشید نیستند به واسطه عدم اهلیت باطل است.

    • ماده 213 قانون مدنی
    • ماده ۲۱۳- معامله محجورین نافذ نیست.

    • ماده 214 قانون مدنی
    • ماده ۲۱۴- مورد معامله باید مال یا عملی باشد که هر یک از متعاملین تعهد تسلیم یا ایفاء آن را میکنند.

    • ماده 215 قانون مدنی
    • ماده ۲۱۵- مورد معامله باید مالیت داشته و متضمن منفعت عقلائی مشروع باشد.

    • ماده 216 قانون مدنی
    • ماده ۲۱۶- مورد معامله باید مبهم نباشد مگر در موارد خاصه که علم اجمالی به آن کافی است.

    • ماده 217 قانون مدنی
    • ماده ۲۱۷- در معامله لازم نیست که جهت آن تصریح شود ولی اگر تصریح شده باشد باید مشروع باشد و الا معامله باطل است.

    • ماده 218 قانون مدنی
    • ماده ۲۱۸- هر گاه معلوم شود که معامله با قصد فرار از دین به‌طور صوری انجام شده آن معامله باطل است.

    • ماده 219 قانون مدنی
    • ماده ۲۱۹- عقودی که بر طبق قانون واقع شده باشد بین متعاملین و قائم مقام آنها لازم‌ الاتباع است مگر اینکه به رضای طرفین اقاله یا به علت ‌قانونی فسخ شود.

    • ماده 220 قانون مدنی
    • ماده ۲۲۰- عقود نه فقط متعاملین را به اجرای چیزی که در آن تصریح شده است ملزم مینماید بلکه متعاملین به کلیه نتایجی هم که به موجب‌ عرف و عادت یا به موجب قانون از عقد حاصل میشود ملزم میباشند.

    • ماده 218 مکرر – قانون مدنی
    • ماده ۲۱۸ مکرر- هر گاه طلبکار به دادگاه دادخواست داده دلائل اقامه نماید که مدیون برای فرار از دین قصد فروش اموال خود را دارد، دادگاه می تواند قرار توقیف اموال وی را به میزان بدهی او صادر نماید که در این صورت بدون اجازه دادگاه حق فروش اموال را نخواهد داشت.

    • ماده 221 قانون مدنی
    • ماده ۲۲۱- اگر کسی تعهد اقدام به امری را بکند یا تعهد نماید که از انجام امری خودداری کند در صورت تخلف مسئول خسارت طرف مقابل است‌ مشروط بر اینکه جبران خسارت تصریح شده و یا تعهد عرفاً به منزله تصریح باشد و یا بر حسب قانون موجب ضمان باشد.

    • ماده 222 قانون مدنی
    • ماده ۲۲۲- در صورت عدم ایفاء تعهد با رعایت ماده فوق حاکم میتواند به کسی که تعهد به نفع او شده است اجازه دهد که خود او عمل را انجام ‌دهد و متخلف را به تادیه مخارج آن محکوم نماید.

    • ماده 223 قانون مدنی
    • ماده ۲۲۳- هر معامله که واقع شده باشد محمول بر صحت است مگر اینکه فساد آن معلوم شود.

    • ماده 224 قانون مدنی
    • ماده ۲۲۴- الفاظ عقود محمول است بر معانی عرفیه.

    • ماده 225 قانون مدنی
    • ماده ۲۲۵- متعارف بودن امری در عرف و عادت به طوری که عقد بدون تصریح هم منصرف آن باشد به منزله ذکر در عقد است.

    • ماده 226 قانون مدنی
    • ماده ۲۲۶- در مورد عدم ایفاء تعهدات از طرف یکی از متعاملین طرف دیگر نمیتواند ادعای خسارت نماید مگر اینکه برای ایفاء تعهد مدت‌ معینی مقرر شده و مدت مزبور منقضی شده باشد و اگر برای ایفاء تعهد مدتی مقرر نبوده طرف وقتی میتواند ادعای خسارت نماید که اختیار موقع‌ انجام با او بوده و […]

    • ماده 227 قانون مدنی
    • ماده ۲۲۷- متخلف از انجام تعهد وقتی محکوم به تادیه خسارت میشود که نتواند ثابت نماید که عدم انجام به واسطه علت خارجی بوده است که‌ نمیتوان مربوط به او نمود.

    • ماده 228 قانون مدنی
    • ماده ۲۲۸- در صورتی که موضوع تعهد تادیه وجه نقدی باشد حاکم میتواند با رعایت ماده ۲۲۱ مدیون را به جبران خسارت حاصله از تاخیر در‌ تادیه دین محکوم نماید.

    • ماده 229 قانون مدنی
    • ماده ۲۲۹- اگر متعهد به واسطه حادثه که دفع آن خارج از حیطه اقتدار اوست نتواند از عهده تعهد خود برآید محکوم به تادیه خسارت نخواهد بود.

    • ماده 230 قانون مدنی
    • ماده ۲۳۰- اگر در ضمن معامله شرط شده باشد که در صورت تخلف متخلف مبلغی به عنوان خسارت تادیه نماید حاکم نمی‌تواند او را به بیشتر یا‌ کمتر از آن چه که ملزم شده است محکوم کند.

    • ماده 231 قانون مدنی
    • ماده ۲۳۱- معاملات و عقود فقط درباره طرفین متعاملین و قائم مقام قانونی آنها موثر است مگر در مورد ماده ۱۹۶.

    • ماده 232 قانون مدنی
    • ماده ۲۳۲- شروط مفصله ذیل باطل است ولی مفسد عقد نیست: ۱ – شرطی که انجام آن غیرمقدور باشد. ۲ – شرطی که در آن نفع و فایده نباشد. ۳ – شرطی که نامشروع باشد.

    • ماده 233 قانون مدنی
    • ماده ۲۳۳- شروط مفصله ذیل باطل و موجب بطلان عقد است. ۱ – شرط خلاف مقتضای عقد. ۲ – شرط مجهولی که جهل به آن موجب جهل به عوضین شود.

    • ماده 234 قانون مدنی
    • ماده ۲۳۴- شرط بر سه قسم است: ۱ – شرط صفت ۲ – شرط نتیجه ۳- شرط فعل اثباتاً یا نفیاً ‌شرط صفت عبارت است از شرط راجع به کیفیت یا کمیت مورد معامله ‌شرط نتیجه آن است که تحقق امری در خارج شرط شود. ‌شرط فعل آن است که اقدام یا عدم اقدام به […]

    • ماده 235 قانون مدنی
    • ماده ۲۳۵- هر گاه شرطی که در ضمن عقد شده است شرط صفت باشد و معلوم شود آن صفت موجود نیست کسی که شرط به نفع او شده است‌ خیار فسخ خواهد داشت.

    • ماده 236 قانون مدنی
    • ماده ۲۳۶- شرط نتیجه در صورتی که حصول آن نتیجه موقوف به سبب خاصی نباشد آن نتیجه به نفس اشتراط حاصل میشود.

    • ماده 237 قانون مدنی
    • ماده ۲۳۷- هر گاه شرط در ضمن عقد شرط فعل باشد اثباتاً یا نفیاً کسی که ملتزم به آنجام شرط شده است باید آن را بجا بیاورد و در صورت‌ تخلف طرف معامله میتواند به حاکم رجوع نموده تقاضای اجبار به وفاء شرط بنماید.

    • ماده 238 قانون مدنی
    • ماده ۲۳۸- هر گاه فعلی در ضمن عقد شرط شود و اجبار ملتزم به آنجام آن غیر مقدور ولی انجام آن به وسیله شخص دیگری مقدور باشد حاکم‌ میتواند به خرج ملتزم موجبات انجام آن فعل را فراهم کند.

    • ماده 239 قانون مدنی
    • ماده ۲۳۹- هر گاه اجبار مشروط علیه برای انجام فعل مشروط ممکن نباشد و فعل مشروط هم از جمله اعمالی نباشد که دیگری بتواند از جانب او‌ واقع سازد طرف مقابل حق فسخ معامله را خواهد داشت.

    • ماده 240 قانون مدنی
    • ماده ۲۴۰- اگر بعد از عقد انجام شرط ممتنع شود یا معلوم شود که حین‌العقد ممتنع بوده است کسی که شرط بر نفع او شده است اختیار فسخ‌ معامله را خواهد داشت مگر اینکه امتناع مستند به فعل مشروط‌ له باشد.

    • ماده 241 قانون مدنی
    • ماده ۲۴۱- ممکن است در معامله شرط شود که یکی از متعاملین برای آنچه که به واسطه معامله مشغول‌الذمه میشود رهن یا ضامن بدهد.

    • ماده 242 قانون مدنی
    • ماده ۲۴۲- هر گاه در عقد شرط شده باشد که مشروط علیه مال معین را رهن دهد و آن مال تلف یا معیوب شود مشروط ‌له اختیار فسخ معامله را‌خواهد داشت نه حق مطالبه عوض رهن یا ارش عیب و اگر بعد از آنکه مال را مشروط‌ له برهن گرفت آن مال تلف یا معیوب […]

    • ماده 243 قانون مدنی
    • ماده ۲۴۳- هر گاه در عقد شرط شده باشد که ضامنی داده شود و این شرط انجام نگیرد مشروط ‌له حق فسخ معامله را خواهد داشت.

    • ماده 244 قانون مدنی
    • ماده ۲۴۴- طرف معامله که شرط به نفع او شده میتواند از عمل به آن شرط صرف نظر کند که در این صورت مثل آن است که این شرط در معامله قید‌ نشده باشد لیکن شرط نتیجه قابل اسقاط نیست.

    • ماده 245 قانون مدنی
    • ماده ۲۴۵- اسقاط حق حاصل از شرط ممکن است به لفظ باشد یا به فعل یعنی عملی که دلالت بر اسقاط شرط نماید.

    • ماده 246 قانون مدنی
    • ماده ۲۴۶- در صورتی که معامله به واسطه اقاله یا فسخ بهم بخورد شرطی که در ضمن آن شده است باطل میشود و اگر کسی که ملزم به انجام‌ شرط بوده است عمل به شرط کرده باشد میتواند عوض او را از مشروط ‌له بگیرد.

    • ماده 247 قانون مدنی
    • ماده ۲۴۷- معامله به مال غیر جز به عنوان ولایت یا وصایت یا وکالت نافذ نیست ولو اینکه صاحب مال باطناً راضی باشد ولی اگر مالک یا قائم‌مقام او پس از وقوع معامله آن را اجازه نمود در این صورت معامله صحیح و نافذ میشود.

    • ماده 248 قانون مدنی
    • ماده ۲۴۸- اجازه مالک نسبت به معامله فضولی حاصل میشود به لفظ یا فعلی که دلالت بر امضاء عقد نماید.

    • ماده 249 قانون مدنی
    • ماده ۲۴۹- سکوت مالک ولو با حضور در مجلس عقد اجازه محسوب نمیشود.

    • ماده 250 قانون مدنی
    • ماده ۲۵۰- اجازه در صورتی موثر است که مسبوق به رد نباشد والا اثری ندارد.

    • ماده 251 قانون مدنی
    • ماده ۲۵۱- رد معامله فضولی حاصل میشود به هر لفظ یا فعلی که دلالت بر عدم رضای به آن نماید.

    • ماده 252 قانون مدنی
    • ماده ۲۵۲- لازم نیست اجازه یا رد فوری باشد. اگر تاخیر موجب تضرر طرف اصیل باشد مشارالیه میتواند معامله را بهم بزند.

    • ماده 253 قانون مدنی
    • ماده ۲۵۳- در معامله فضولی اگر مالک قبل از اجازه یا رد فوت نماید اجازه یا رد با وارث است.

    • ماده 254 قانون مدنی
    • ماده ۲۵۴- هر گاه کسی نسبت به مال غیر معامله نماید و بعد از آن به نحوی از انحاء به معامله‌ کننده فضولی منتقل شود صرف تملک موجب نفوذ‌ معامله سابقه نخواهد بود.

    • ماده 255 قانون مدنی
    • ماده ۲۵۵- هر گاه کسی نسبت به مالی معامله به عنوان فضولی نماید و بعد معلوم شود که آن مال ملک معامله‌ کننده بوده است یا ملک کسی بوده‌ است که معامله‌ کننده میتوانسته است از قبل او ولایتا یا وکالتا معامله نماید در این صورت نفوذ و صحت معامله موکول به اجازه معامل است […]

    • ماده 256 قانون مدنی
    • ماده ۲۵۶- هر گاه کسی مال خود و مال غیر را به یک عقدی منتقل کند یا انتقال مالی را برای خود و دیگری قبول کند معامله نسبت به خود او نافذ‌و نسبت به غیر فضولی است.

    • ماده 257 قانون مدنی
    • ماده ۲۵۷- اگر عین مالی که موضوع معامله فضولی بوده است قبل از اینکه مالک معامله فضولی را اجازه یا رد کند مورد معامله دیگر نیز واقع شود‌ مالک میتواند هر یک از معاملات را که بخواهد اجازه کند در این صورت هر یک را اجازه کرد معاملات بعد از آن نافذ و سابق بر […]

    • ماده 258 قانون مدنی
    • ماده ۲۵۸- نسبت به منافع مالی که مورد معامله فضولی بوده است و همچنین نسبت به منافع حاصله از عوض آن اجازه یا رد از روز عقد موثر‌ خواهد بود.

    • ماده 259 قانون مدنی
    • ماده ۲۵۹- هر گاه معامل فضولی مالی را که موضوع معامله بوده است به تصرف متعامل داده باشد و مالک آن معامله را اجازه نکند متصرف ضامن‌ عین و منافع است.

    • ماده 260 قانون مدنی
    • ماده ۲۶۰- در صورتی که معامل فضولی عوض مالی را که موضوع معامله بوده است گرفته و در نزد خود داشته باشد و مالک با اجازه معامله قبض‌ عوض را نیز اجازه کند دیگر حق رجوع به طرف دیگر نخواهد داشت.

    • ماده 261 قانون مدنی
    • ماده ۲۶۱- در صورتی که مبیع فضولی به تصرف مشتری داده شود هر گاه مالک معامله را اجازه نکرد مشتری نسبت به اصل مال و منافع مدتی که‌ در تصرف او بوده ضامن است اگر چه منافع را استیفاء نکرده باشد و همچنین است نسبت به هر عیبی که در مدت تصرف مشتری حادث شده […]

    • ماده 262 قانون مدنی
    • ماده ۲۶۲- در مورد ماده قبل مشتری حق دارد که برای استرداد ثمن عیناً یا مثلاً یا قیمه به بایع فضولی رجوع کند.

    • ماده 263 قانون مدنی
    • ماده ۲۶۳- هر گاه مالک معامله را اجازه نکند و مشتری هم بر فضولی بودن آن جاهل باشد حق دارد که برای ثمن و کلیه غرامات به بایع فضولی‌ رجوع کند و در صورت عالم بودن فقط حق رجوع برای ثمن را خواهد داشت.

    • ماده 264 قانون مدنی
    • ماده ۲۶۴- تعهدات به یکی از طرق ذیل ساقط میشود: ۱- به وسیله وفای به عهد ۲- به وسیله اقاله ۳- به وسیله ابراء ۴- به وسیله تبدیل تعهد ۵- به وسیله تهاتر ۶- به وسیله مالکیت مافی‌الذمه

    • ماده 265 قانون مدنی
    • ماده ۲۶۵- هر کس مالی به دیگری بدهد ظاهر در عدم تبرع است بنابراین اگر کسی چیزی به دیگری بدهد بدون اینکه مقروض آن چیز باشد‌ میتواند استرداد کند.

    • ماده 266 قانون مدنی
    • ماده ۲۶۶- در مورد تعهداتی که برای متعهدله قانوناً حق مطالبه نمیباشد اگر متعهد به میل خود آن را ایفاء نماید دعوی استرداد او مسموع نخواهد‌ بود.

    • ماده 267 قانون مدنی
    • ماده ۲۶۷- ایفاء دین از جانب غیر مدیون هم جائز است اگر چه از طرف مدیون اجازه نداشته باشد ولیکن کسی که دین دیگری را ادا میکند اگر با‌اذن باشد حق مراجعه به او دارد و الا حق رجوع ندارد.

    • ماده 268 قانون مدنی
    • ماده ۲۶۸- انجام فعلی در صورتی که مباشرت شخص متعهد شرط شده باشد به وسیله دیگری ممکن نیست مگر با رضایت متعهدله.

    • ماده 269 قانون مدنی
    • ماده ۲۶۹- وفای به عهد وقتی محقق می‌شود که متعهد چیزی را که میدهد مالک و یا ماذون از طرف مالک باشد و شخصا هم اهلیت داشته باشد.

    • ماده 270 قانون مدنی
    • ماده ۲۷۰- اگر متعهد در مقام وفای به عهد مالی تادیه نماید دیگر نمیتواند به عنوان اینکه در حین تادیه مالک آن مال نبوده استرداد آن را از متعهد‌له بخواهد مگر اینکه ثابت کند که مال غیر و یا مجوز قانونی در ید او بوده بدون اینکه اذن در تادیه داشته باشد.

    • ماده 271 قانون مدنی
    • ماده ۲۷۱- دین باید به شخص داین یا به کسی که از طرف او وکالت دارد تادیه گردد یا به کسی که قانونا حق قبض را دارد.

    • ماده 272 قانون مدنی
    • ماده ۲۷۲- تادیه به غیر اشخاص مذکور در ماده فوق وقتی صحیح است که داین راضی شود.

    • ماده 273 قانون مدنی
    • ماده ۲۷۳- اگر صاحب حق از قبول آن امتناع کند متعهد به وسیله تصرف دادن آن به حاکم یا قائم مقام او بری میشود و از تاریخ این اقدام مسئول‌ خسارتی که ممکن است به موضوع حق وارد آید نخواهد بود.

    • ماده 274 قانون مدنی
    • ماده ۲۷۴- اگر متعهدله اهلیت قبض نداشته باشد تادیه در وجه او معتبر نخواهد بود.

    • ماده 275 قانون مدنی
    • ماده ۲۷۵- متعهدله را نمیتوان مجبور نمود که چیز دیگری به غیر آن چه که موضوع تعهد است قبول نماید اگر چه آن شیء قیمتاً معادل یا بیشتر از‌ موضوع تعهد باشد.

    • ماده 276 قانون مدنی
    • ماده ۲۷۶- مدیون نمیتواند مالی را که از طرف حاکم ممنوع از تصرف در آن شده است در مقام وفای به عهده تادیه نماید.

    • ماده 277 قانون مدنی
    • ماده ۲۷۷- متعهد نمیتواند متعهدله را مجبور به قبول قسمتی از موضوع تعهد نماید ولی حاکم میتواند نظر به وضعیت مدیون مهلت عادله یا قرار ‌اقساط دهد.

    • ماده 278 قانون مدنی
    • ماده ۲۷۸- اگر موضوع تعهد عین معینی باشد تسلیم آن به صاحبش در وضعیتی که حین تسلیم دارد موجب برائت متعهد میشود اگر چه کسر و‌ نقصان از تعدی یا تفریط متعهد ناشی نشده باشد مگر در مواردی که در این قانون تصریح شده است ولی اگر متعهد با انقضاء اجل و مطالبه تاخیر در […]

    • ماده 279 قانون مدنی
    • ماده ۲۷۹- اگر موضوع تعهد عین شخصی نبوده و کلی باشد متعهد مجبور نیست که از فرد اعلای آن ایفاء کند لیکن از فردی هم که عرفاً معیوب‌ محسوب است نمیتواند بدهد.

    • ماده 280 قانون مدنی
    • ماده ۲۸۰- انجام تعهد باید در محلی که عقد واقع شده به عمل آید مگر اینکه بین متعاملین قرارداد مخصوصی باشد یا عرف و عادت ترتیب‌ دیگری اقتضا نماید.

    • ماده 282 قانون مدنی
    • ماده ۲۸۲- اگر به یک نفر دیون متعدده داشته باشد تشخیص اینکه تادیه از بابت کدام دین است با مدیون میباشد.

    • ماده 283 قانون مدنی
    • ماده ۲۸۳- بعد از معامله طرفین میتوانند به تراضی آن را اقاله و تفاسخ کنند.

    • ماده 285 قانون مدنی
    • ماده ۲۸۵- موضوع اقاله ممکن است تمام معامله واقع شود یا فقط مقداری از مورد آن.

    • ماده 286 قانون مدنی
    • ماده ۲۸۶- تلف یکی از عوضین مانع اقاله نیست در این صورت به جای آن چیزی که تلف شده است مثل آن در صورت مثلی بودن و قیمت آن در‌صورت قیمتی بودن داده میشود.

    • ماده 288 قانون مدنی
    • ماده ۲۸۸- اگر مالک بعد از عقد در مورد معامله تصرفاتی کند که موجب ازدیاد قیمت آن شود در حین اقاله به مقدار قیمتی که به سبب عمل او زیاد‌ شده است مستحق خواهد بود.

    • ماده 287 قانون مدنی
    • ماده ۲۸۷- نماآت و منافع منفصله که از زمان عقد تا زمان اقاله در مورد معامله حادث میشود مال کسی است که به واسطه عقد مالک شده است ولی‌ نماآت متصله مال کسی است که در نتیجه اقاله مالک میشود.

    • ماده 289 قانون مدنی
    • ماده ۲۸۹- ابراء عبارت از این است که داین از حق خود به اختیار صرف نظر نماید.

    • ماده 290 قانون مدنی
    • ماده ۲۹۰- ابراء وقتی موجب سقوط تعهد میشود که متعهد برای ابراء اهلیت داشته باشد.

    • ماده 284 قانون مدنی
    • ماده ۲۸۴- اقاله به هر لفظ یا فعلی واقع میشود که دلالت بر بهم زدن معامله کند.

    • ماده 281 قانون مدنی
    • ماده ۲۸۱- مخارج تادیه به عهده مدیون است مگر اینکه شرط خلاف شده باشد.

    • ماده 291 قانون مدنی
    • ماده ۲۹۱- ابراء ذمه میت از دین صحیح است.

    • ماده 292 قانون مدنی
    • ماده ۲۹۲- تبدیل تعهد در موارد ذیل حاصل میشود: ۱- وقتی که متعهد و متعهدله به تبدیل تعهد اصلی به تعهد جدیدی که قائم مقام آن میشود به سببی از اسباب تراضی نمایند در این صورت متعهد ‌نسبت به تعهد اصلی بری میشود. ۲- وقتی که شخص ثالث با رضایت متعهدله قبول کند که دین […]

    • ماده 293 قانون مدنی
    • ماده ۲۹۳- در تبدیل تعهد تضمینات تعهد سابق به تعهد لاحق تعلق نخواهد گرفت مگر اینکه طرفین معامله آن را صراحتاً شرط کرده باشند.

    • ماده 294 قانون مدنی
    • ماده ۲۹۴- وقتی دو نفر در مقابل یکدیگر مدیون باشند بین دیون آنها به یکدیگر به طریقی که در مواد ذیل مقرر است تهاتر حاصل میشود.

    • ماده 295 قانون مدنی
    • ماده ۲۹۵- تهاتر قهری است و بدون اینکه طرفین در این موضوع تراضی نمایند حاصل میگردد بنابراین به محض اینکه دو نفر در مقابل یکدیگر ‌در آن واحد مدیون شدند هر دو دین تا اندازه‌ای که با هم معادله مینماید به طور تهاتر بر طرف شده و طرفین به مقدار آن در مقابل یکدیگر بری‌ […]

    • ماده 296 قانون مدنی
    • ماده ۲۹۶- تهاتر فقط در مورد دو دینی حاصل میشود که موضوع آنها از یک جنس باشد با اتحاد زمان و مکان تادیه ولو به اختلاف سبب.

    • ماده 297 قانون مدنی
    • ماده ۲۹۷- اگر بعد از ضمان مضمون‌له به مضمون‌عنه مدیون شود موجب فراغ ذمه ضامن نخواهد شد.

    • ماده 298 قانون مدنی
    • ماده ۲۹۸- اگر فقط محل تادیه دینین مختلف باشد تهاتر وقتی حاصل میشود که با تادیه مخارج مربوطه به نقل موضوع قرض از محلی به محل دیگری یا به نحوی از انحاء طرفین حق تادیه در محل معین را ساقط نمایند.

    • ماده 299 قانون مدنی
    • ماده ۲۹۹- در مقابل حقوق ثابته اشخاص ثالث تهاتر موثر نخواهد بود و بنابراین اگر موضوع دین به نفع شخص ثالثی در نزد مدیون مطابق قانون ‌توقیف شده باشد و مدیون بعد از این توقیف از داین خود طلبکار گردد دیگر نمی‌تواند به استناد تهاتر از تادیه مال توقیف شده امتناع کند.

    • ماده 300 قانون مدنی
    • ماده ۳۰۰- اگر مدیون مالک مافی‌الذمه خود گردد ذمه او بری میشود مثل اینکه اگر کسی به مورث خود مدیون باشد پس از فوت مورث دین او‌ نسبت به سهم‌الارث ساقط می‌شود.

    • ماده 301 قانون مدنی
    • ماده ۳۰۱- کسی که عمداً یا اشتباهاً چیزی را که مستحق نبوده است دریافت کند ملزم است آن را به مالک تسلیم کند.

    • ماده 302 قانون مدنی
    • ماده ۳۰۲- اگر کسی که اشتباهاً خود را مدیون میدانست آن دین را تادیه کند حق دارد از کسی که آن را بدون حق اخذ کرده است استرداد نماید.

    • ماده 303 قانون مدنی
    • ماده ۳۰۳- کسی که مالی را من غیر حق دریافت کرده است ضامن عین و منافع آن است اعم از این که به عدم استحقاق خود عالم باشد یا جاهل.

    • ماده 304 قانون مدنی
    • ماده ۳۰۴- اگر کسی که چیزی را بدون حق دریافت کرده است خود را محق می‌دانسته لیکن در واقع محق نبوده و آن چیز را فروخته باشد معامله ‌فضولی و تابع احکام مربوطه به آن خواهد بود.

    • ماده 305 قانون مدنی
    • ماده ۳۰۵- در مورد مواد فوق صاحب مال باید از عهده مخارج لازمه که برای نگاهداری آن شده است بر آید مگر در صورت علم متصرف به عدم استحقاق خود.

    • ماده 306 قانون مدنی
    • ماده ۳۰۶- اگر کسی اموال غایب یا محجور و امثال آنها را بدون اجازه مالک یا کسی که حق اجازه دارد اداره کند باید حساب زمان تصدی خود را‌بدهد در صورتی که تحصیل اجازه در موقع مقدور بوده یا تاخیر در دخالت موجب ضرر نبوده است حق مطالبه مخارج نخواهد داشت ولی اگر عدم ‌دخالت […]

    • ماده 307 قانون مدنی
    • ماده ۳۰۷- امور ذیل موجب ضمان قهری است: ۱) غصب و آنچه که در حکم غصب است ۲) اتلاف ۳) تسبیب ۴) ‌استیفاء

    • ماده 308 قانون مدنی
    • ماده ۳۰۸- غصب استیلاء بر حق غیر است به نحو عدوان اثبات ید بر مال غیر بدون مجوز هم در حکم غصب است.

    • ماده 309 قانون مدنی
    • ماده ۳۰۹- هر گاه شخصی مالک را از تصرف در مال خود مانع شود بدون آن که خود او تسلط بر آن مال پیدا کند غاصب محسوب نمیشود لیکن ‌در صورت اتلاف یا تسبیب ضامن خواهد بود.

    • ماده 310 قانون مدنی
    • ماده ۳۱۰- اگر کسی که مالی به عاریه یا به ودیعه و امثال آنها در دست اوست منکر گردد از تاریخ انکار در حکم غاصب است.

    • ماده 311 قانون مدنی
    • ماده ۳۱۱- غاصب باید مال مغصوب را عینا به صاحب آن رد نماید و اگر عین تلف شده باشد باید مثل یا قیمت آن را بدهد و اگر به علت دیگری رد عین ممکن نباشد باید بدل آن را بدهد.

    • ماده 312 قانون مدنی
    • ماده ۳۱۲- هر گاه مال مغصوب بوده و مثل آن پیدا نشود غاصب باید قیمت حین‌الاداء را بدهد و اگر مثل موجود بوده و از مالیت افتاده باشد باید ‌آخرین قیمت آن را بدهد.

    • ماده 313 قانون مدنی
    • ماده ۳۱۳- هر گاه کسی در زمین خود با مصالح متعلقه به دیگری بنائی سازد یا درخت غیر را بدون اذن مالک در آن زمین غرس کند صاحب مصالح‌ یا درخت میتواند قلع یا نزع آن را بخواهد مگر این که به اخذ قیمت تراضی نمایند.

    • ماده 314 قانون مدنی
    • ماده ۳۱۴- اگر در نتیجه عمل غاصب قیمت مال مغصوب زیاد شود غاصب حق مطالبه قیمت زیادی را نخواهد داشت مگر اینکه آن زیادتی عین‌ باشد که در این صورت عین زاید متعلق به خود غاصب است.

    • ماده 315 قانون مدنی
    • ماده ۳۱۵- غاصب مسئول هر نقص و عیبی است که در زمان تصرف او به مال مغصوب وارد شده باشد هر چند مستند به فعل او نباشد.

    • ماده 316 قانون مدنی
    • ماده ۳۱۶- اگر کسی مال مغصوب را از غاصب غصب کند آن شخص نیز مثل غاصب سابق ضامن است اگر چه به غاصبیت غاصب اولی جاهل ‌باشد.

    • ماده 317 قانون مدنی
    • ماده ۳۱۷- مالک میتواند عین و در صورت تلف شدن عین مثل یا قیمت تمام یا قسمتی از مال مغصوب را از غاصب اولی یا از هر یک از غاصبین‌ بعدی که بخواهد مطالبه کند.

    • ماده 318 قانون مدنی
    • ماده ۳۱۸- هر گاه مالک رجوع کند به غاصبی که مال مغصوب در ید او تلف شده است آن شخص حق رجوع به غاصب دیگر ندارد ولی اگر به غاصب دیگری به غیر آن کسی که مال در ید او تلف شده است رجوع نماید مشارالیه نیز میتواند به کسی که مال در ید او […]

    • ماده 319 قانون مدنی
    • ماده ۳۱۹- اگر مالک تمام یا قسمتی از مال مغصوب را از یکی از غاصبین بگیرد حق رجوع به قدر ماخوذ به غاصبین دیگر ندارد.

    • ماده 320 قانون مدنی
    • ماده ۳۲۰- نسبت به منافع مال مغصوب هر یک از غاصبین به اندازه منافع زمان تصرف خود و مابعد خود ضامن است اگر چه استیفاء منفعت‌ نکرده باشد لیکن غاصبی که از عهده منافع زمان تصرف غاصبین لاحق خود بر آمده است میتواند به هر یک نسبت به زمان تصرف او رجوع کند.

    • ماده 321 قانون مدنی
    • ماده ۳۲۱- هر گاه مالک ذمه یکی از غاصبین را نسبت به مثل یا قیمت مال مغصوب ابراء کند حق رجوع به غاصبین دیگر نخواهد داشت. ولی اگر ‌حق خود را به یکی از آنان به نحوی از انحاء انتقال دهد آن کس قائم مقام مالک میشود و دارای همان حقی خواهد بود که مالک […]

    • ماده 322 قانون مدنی
    • ماده ۳۲۲- ابراء ذمه یکی از غاصبین نسبت به منافع زمان تصرف او موجب ابراء ذمه دیگران از حصه آنها نخواهد بود لیکن اگر یکی از غاصبین را‌نسبت به منافع عین ابراء کند حق رجوع به لاحقین نخواهد داشت.

    • ماده 323 قانون مدنی
    • ماده ۳۲۳ اگر کسی ملک مغصوب را از غاصب بخرد آن کس نیز ضامن است و مالک می‌تواند بر طبق مقررات مواد فوق به هر یک از بایع و ‌مشتری رجوع کرده عین و در صورت تلف شدن آن مثل یا قیمت مال و همچنین منافع آن را در هر حال مطالبه نماید.

    • ماده 324 قانون مدنی
    • ماده ۳۲۴ در صورتی که مشتری عالم به غصب باشد حکم رجوع هر یک از بایع و مشتری به یکدیگر در آن چه که مالک از آنها گرفته است حکم‌ غاصب از غاصب بوده تابع مقررات فوق خواهد بود.

    • ماده 325 قانون مدنی
    • ماده ۳۲۵ اگر مشتری جاهل به غصب بوده و مالک به او رجوع نموده باشد او نیز میتواند نسبت به ثمن و خسارات به بایع رجوع کند اگر چه مبیع ‌نزد خود مشتری تلف شده باشد و اگر مالک نسبت به مثل یا قیمت رجوع به بایع کند بایع حق رجوع به مشتری را نخواهد […]

    • ماده 326 قانون مدنی
    • ماده ۳۲۶ اگر عوضی که مشتری عالم بر غصب در صورت تلف مبیع به مالک داده است زیاد بر مقدار ثمن باشد به مقدار زیاده نمیتواند رجوع به‌ بایع کند ولی نسبت به مقدار ثمن حق رجوع دارد.

    • ماده 327 قانون مدنی
    • ماده ۳۲۷ اگر ترتیب ایادی بر مال مغصوب به معامله دیگری غیر از بیع باشد احکام راجعه به بیع مال غصب که فوقاً ذکر شده مجری خواهد بود.

    • ماده 328 قانون مدنی
    • ماده ۳۲۸ هر کس مال غیر را تلف کند ضامن آن است و باید مثل یا قیمت آن را بدهد اعم از این که از روی عمد تلف کرده باشد یا بدون عمد و ‌اعم از این که عین باشد یا منفعت و اگر آن را ناقص یا معیوب کند ضامن نقص قیمت آن مال […]

    • ماده 329 قانون مدنی
    • ماده ۳۲۹ اگر کسی خانه یا بنای کسی را خراب کند باید آن را به مثل صورت اول بنا نماید و اگر ممکن نباشد باید از عهده قیمت بر آید.

    • ماده 330 قانون مدنی
    • ماده ۳۳۰ اگر کسی حیوان متعلق به غیر را بدون اذن صاحب آن بکشد باید تفاوت قیمت زنده و کشته آن را بدهد ولیکن اگر برای دفاع از نفس‌ بکشد یا ناقص کند ضامن نیست.

    • ماده 331 قانون مدنی
    • ماده ۳۳۱ هر کس سبب تلف مالی بشود باید مثل یا قیمت آن را بدهد و اگر سبب نقص یا عیب آن شده باشد باید از عهده نقص قیمت آن برآید.

    • ماده 332 قانون مدنی
    • ماده ۳۳۲ هر گاه یک نفر سبب تلف مالی را ایجاد کند و دیگری مباشر تلف شدن آن مال بشود مباشر مسئول است نه مسبب مگر این که سبب‌ اقوی باشد به نحوی که عرفاً اتلاف مستند به او باشد.

    • ماده 333 قانون مدنی
    • ماده ۳۳۳ صاحب دیوار یا عمارت یا کارخانه مسئول خساراتی است که از خراب شدن آن وارد میشود مشروط بر این که خرابی در نتیجه عیبی‌ حاصل گردد که مالک مطلع بر آن بوده و یا از عدم مواظبت او تولید شده است.

    • ماده 334 قانون مدنی
    • ماده ۳۳۴ مالک یا متصرف حیوان مسئول خساراتی نیست که از ناحیه آن حیوان وارد میشود مگر این که در حفظ حیوان تقصیر کرده باشد لیکن ‌در هر حال اگر حیوان به واسطه عمل کسی منشاء ضرر گردد فاعل آن عمل مسئول خسارات وارده خواهد بود.

    • ماده 335 قانون مدنی
    • ماده ۳۳۵ در صورت تصادم بین دو کشتی یا دو قطار راه‌ آهن یا دو اتومبیل و امثال آنها مسئولیت متوجه طرفی خواهد بود که تصادم در نتیجه عمد‌یا مسامحه او حاصل شده باشد و اگر طرفین تقصیر یا مسامحه کرده باشند هر دو مسئول خواهند بود.

    • ماده 336 قانون مدنی
    • ماده ۳۳۶ هر گاه کسی بر حسب امر دیگری اقدام به عملی نماید که عرفاً برای آن عمل اجرتی بوده و یا آن شخص عادتاً مهیای آن عمل باشد عامل ‌مستحق اجرت عمل خود خواهد بود مگر این‌که معلوم شود که قصد تبرع داشته است. تبصره (الحاقی ۱۳۸۵/۰۵/۰۹) – چنانچه زوجه کارهایی را که شرعا […]

    • ماده 337 قانون مدنی
    • ماده ۳۳۷ هر گاه کسی بر حسب اذن صریح یا ضمنی از مال غیر استیفای منفعت کند صاحب مال مستحق اجرت‌المثل خواهد بود مگر این که معلوم شود که اذن در انتفاع مجانی بوده است.

    • ماده 338 قانون مدنی
    • ماده ۳۳۸ بیع عبارت است از تملیک عین به عوض معلوم.

    • ماده 339 قانون مدنی
    • ماده ۳۳۹ پس از توافق بایع و مشتری در مبیع و قیمت آن عقد بیع به ایجاب و قبول واقع میشود. ‌ممکن است بیع به داد و ستد نیز واقع گردد.

    • ماده 340 قانون مدنی
    • ماده ۳۴۰ در ایجاب و قبول الفاظ و عبارات باید صریح در معنی بیع باشد.

    • ماده 356 قانون مدنی
    • ماده ۳۵۶ هر چیزی که بر حسب عرف و عادت جزء یا تابع مبیع شمرده شود یا قرائن دلالت بر دخول آن در مبیع نماید داخل در بیع و متعلق به مشتری است اگر چه در عقد صریحاً ذکر نشده باشد و اگر چه متعاملین جاهل بر عرف باشند.

    • ماده 357 قانون مدنی
    • ماده ۳۵۷ هر چیزی که بر حسب عرف و عادت جزء یا از تابع مبیع شمرده نشود داخل در بیع نمیشود مگر این که صریحاً در عقد ذکر شده باشد.

    • ماده 358 قانون مدنی
    • ماده ۳۵۸ نظر به دو ماده فوق در بیع باغ اشجار و در بیع خانه ممر و مجری و هر چه ملصق به بنا باشد به طوری که نتوان آن را بدون خرابی نقل‌ نمود متعلق به مشتری میشود و بر عکس زراعت در بیع زمین و میوه در بیع درخت و حمل در بیع […]

    • ماده 359 قانون مدنی
    • ماده ۳۵۹ هرگاه دخول شیء در مبیع عرفاً مشکوک باشد آن شیء داخل در بیع نخواهد بود مگر آن که تصریح شده باشد.

    • ماده 360 قانون مدنی
    • ماده ۳۶۰ هر چیزی که فروش آن مستقلاً جایز است استثناء آن از مبیع نیز جایز است.

    • ماده 361 قانون مدنی
    • ماده ۳۶۱ اگر در بیع عین معین معلوم شود که مبیع وجود نداشته بیع باطل است.

    • ماده 362 قانون مدنی
    • ماده ۳۶۲ آثار بیعی که صحیحاً واقع شده باشد از قرار ذیل است: ۱) به مجرد وقوع بیع مشتری مالک مبیع و بایع مالک ثمن می‌شود. ۲) عقد بیع بایع را ضامن درک مبیع و مشتری را ضامن درک ثمن قرار میدهد. ۳) ‌عقد بیع بایع را به تسلیم مبیع ملزم مینماید. ۴) ‌عقد بیع […]

    • ماده 363 قانون مدنی
    • ماده ۳۶۳ در عقد بیع وجود خیار فسخ برای متبایعین با وجود اجلی برای تسلیم مبیع با تادیه ثمن مانع انتقال نمیشود بنابراین اگر ثمن یا مبیع‌ عین معین بوده و قبل از تسلیم آن احد متعاملین مفلس شود طرف دیگر حق مطالبه آن عین را خواهد داشت.

    • ماده 364 قانون مدنی
    • ماده ۳۶۴ در بیع خیاری مالکیت از حین عقد بیع است نه از تاریخ انقضاء خیار و در بیعی که قبض شرط صحت است مثل بیع صرف انتقال از حین‌ حصول شرط است نه از حین وقوع بیع.

    • ماده 365 قانون مدنی
    • ماده ۳۶۵ بیع فاسد اثری در تملک ندارد.

    • ماده 366 قانون مدنی
    • ماده ۳۶۶ هر گاه کسی به بیع فاسد مالی را قبض کند باید آن را به صاحبش رد نماید و اگر تلف یا ناقص شود ضامن عین و منافع آن خواهد بود.

    • ماده 368 قانون مدنی
    • ماده ۳۶۸ تسلیم وقتی حاصل میشود که مبیع تحت اختیار مشتری گذاشته شده باشد اگر چه مشتری آن را هنوز عملاً تصرف نکرده باشد.

    • ماده 369 قانون مدنی
    • ماده ۳۶۹ تسلیم به اختلاف مبیع به کیفیات مختلفه است و باید به نحوی باشد که عرفاً آن را تسلیم گویند.

    • ماده 370 قانون مدنی
    • ماده ۳۷۰ اگر طرفین معامله برای تسلیم مبیع موعدی قرار داده باشند قدرت بر تسلیم در آن موعد شرط است نه در زمان عقد.

    • ماده 367 قانون مدنی
    • ماده ۳۶۷ تسلیم عبارت است از دادن مبیع به تصرف مشتری به نحوی که متمکن از انحاء تصرفات و انتفاعات باشد و قبض عبارت است از ‌استیلاء مشتری بر مبیع.

    • ماده 371 قانون مدنی
    • ماده ۳۷۱ در بیعی که موقوف به اجازه مالک است قدرت بر تسلیم در زمان اجازه معتبر است.

    • ماده 372 قانون مدنی
    • ماده ۳۷۲ اگر نسبت به بعض مبیع بایع قدرت بر تسلیم داشته و نسبت به بعض دیگر نداشته باشد بیع نسبت به بعض که قدرت بر تسلیم داشته‌ صحیح است و نسبت به بعض دیگر باطل است.

    • ماده 373 قانون مدنی
    • ماده ۳۷۳ اگر مبیع قبلا در تصرف مشتری بوده باشد محتاج به قبض جدید نیست و همچنین است در ثمن.

    • ماده 374 قانون مدنی
    • ماده ۳۷۴ در حصول قبض اذن بایع شرط نیست و مشتری میتواند مبیع را بدون اذن قبض کند.

    • ماده 375 قانون مدنی
    • ماده ۳۷۵ مبیع باید در محلی تسلیم شود که عقد بیع در آنجا واقع شده است مگر این که عرف و عادت مقتضی تسلیم در محل دیگر باشد و یا در ‌ضمن بیع محل مخصوصی برای تسلیم معین شده باشد.

    • ماده 376 قانون مدنی
    • ماده ۳۷۶ در صورت تاخیر در تسلیم مبیع یا ثمن ممتنع اجبار به تسلیم میشود.

    • ماده 377 قانون مدنی
    • ماده ۳۷۷ هر یک از بایع و مشتری حق دارد از تسلیم مبیع یا ثمن خودداری کند تا طرف دیگر حاضر به تسلیم شود مگر این که مبیع یا ثمن ‌موجل باشد در این صورت هر کدام از مبیع یا ثمن که حال باشد باید تسلیم شود.

    • ماده 378 قانون مدنی
    • ماده ۳۷۸ اگر بایع قبل از اخذ ثمن مبیع را به میل خود تسلیم مشتری نماید حق استرداد آن را نخواهد داشت مگر به موجب فسخ در مورد خیار.

    • ماده 379 قانون مدنی
    • ماده ۳۷۹ اگر مشتری ملتزم شده باشد که برای ثمن ضامن یا رهن بدهد و عمل به شرط نکند بایع حق فسخ خواهد داشت. و اگر بایع ملتزم شده‌ باشد که برای درک مبیع ضامن بدهد و عمل به شرط نکند مشتری حق فسخ دارد.

    • ماده 380 قانون مدنی
    • ماده ۳۸۰ در صورتی که مشتری مفلس شود و عین مبیع نزد او موجود باشد بایع حق استرداد آن را دارد و اگر مبیع هنوز تسلیم نشده باشد‌ میتواند از تسلیم آن امتناع کند.

    • ماده 381 قانون مدنی
    • ماده ۳۸۱ مخارج تسلیم مبیع از قبیل اجرت نقل آن به محل تسلیم، اجرت شمردن و وزن کردن و غیره به عهده بایع است مخارج تسلیم ثمن بر‌عهده مشتری است.

    • ماده 382 قانون مدنی
    • ماده ۳۸۲ هر گاه عرف عادت از بابت مخارج معامله یا محل تسلیم بر خلاف ترتیبی باشد که ذکر شده و یا در عقد بر خلاف آن شرط شده باشد ‌باید بر طبق متعارف یا مشروط در عقد رفتار شود و همچنین متبایعین میتوانند آن را به تراضی تغییر دهند.

    • ماده 383 قانون مدنی
    • ماده ۳۸۳ تسلیم باید شامل آن چیزی هم باشد که اجزاء و توابع مبیع شمرده میشود.

    • ماده 384 قانون مدنی
    • ماده ۳۸۴ هر گاه در حال معامله مبیع از حیث مقدار معین بوده و در وقت تسلیم کمتر از آن مقدار در آید مشتری حق دارد که بیع را فسخ کند یا‌ قیمت موجود را با تادیه حصه‌ای از ثمن به نسبت موجود قبول نماید و اگر مبیع زیاده از مقدار معین باشد زیاده مال […]

    • ماده 385 قانون مدنی
    • ماده ۳۸۵ اگر مبیع از قبیل خانه یا فرش باشد که تجزیه آن بدون ضرر ممکن نمیشود و به شرط بودن مقدار معین فروخته شده ولی در حین تسلیم‌ کمتر یا بیشتر در آید در صورت اولی مشتری و در صورت دوم بایع حق فسخ خواهد داشت.

    • ماده 386 قانون مدنی
    • ماده ۳۸۶ اگر در مورد دو ماده قبل معامله فسخ شود بایع باید علاوه بر ثمن مخارج معامله و مصارف متعارف را که مشتری نموده است بدهد.

    • ماده 387 قانون مدنی
    • ماده ۳۸۷ اگر مبیع قبل از تسلیم بدون تقصیر و اهمال از طرف بایع تلف شود بیع منفسخ و ثمن باید به مشتری مسترد گردد مگر این که بایع برای‌ تسلیم به حاکم یا قائم مقام او رجوع نموده باشد که در این صورت تلف از مال مشتری خواهد بود.

    • ماده 388 قانون مدنی
    • ماده ۳۸۸ اگر قبل از تسلیم در مبیع نقصی حاصل شود مشتری حق خواهد داشت که معامله را فسخ نماید.

    • ماده 389 قانون مدنی
    • ماده ۳۸۹ اگر در مورد دو ماده فوق تلف شدن مبیع یا نقص آن ناشی از عمل مشتری باشد مشتری حقی بر بایع ندارد و باید ثمن را تادیه کند.

    • ماده 390 قانون مدنی
    • ماده ۳۹۰ اگر بعد از قبض ثمن مبیع کلاً یا جزائاً مستحق‌للغیر در آید بایع ضامن است اگر چه تصریح به ضمان نشده باشد.

    • ماده 391 قانون مدنی
    • ماده ۳۹۱ در صورت مستحق‌ للغیر بر آمدن کل یا بعض از مبیع بایع باید ثمن مبیع را مسترد دارد و در صورت جهل مشتری به وجود فساد بایع باید‌ از عهده غرامات وارده بر مشتری نیز برآید.

    • ماده 392 قانون مدنی
    • ماده ۳۹۲ در مورد ماده قبل بایع باید از عهده تمام ثمنی که اخذ نموده است نسبت بکل یا بعض بر آید اگرچه بعد از عقد بیع بعلتی از علل در‌مبیع کسر قیمتی حاصل شده باشد.

    • ماده 393 قانون مدنی
    • ماده ۳۹۳ راجع به زیادتی که از عمل مشتری در مبیع حاصل شده باشد مقررات ماده ۳۱۴ مجری خواهد بود.

    • ماده 394 قانون مدنی
    • ماده ۳۹۴ مشتری باید ثمن را در موعد و در محل و بر طبق شرائطی که در عقد بیع مقرر شده است تادیه نماید.

    • ماده 395 قانون مدنی
    • ماده ۳۹۵ اگر مشتری ثمن را در موعد مقرر تادیه نکند بایع حق خواهد داشت که بر طبق مقررات راجعه به خیار تاخیر ثمن معامله را فسخ یا از‌ حاکم اجبار مشتری را به تادیه ثمن بخواهد.

    • ماده 396 قانون مدنی
    • ماده ۳۹۶ خیارات از قرار ذیل‌اند: ۱) خیار مجلس ۲) خیار حیوان ۳) خیار شرط ۴) خیار تاخیر ثمن ۵) خیار رویت و تخلف وصف ۶) خیار غبن ۷) خیار عیب ۸) خیار تدلیس ۹) خیار تبعض صفقه ۱۰) خیار تخلف شرط

    • ماده 397 قانون مدنی
    • ماده ۳۹۷ هر یک از متبایعین بعد از عقد فی‌ المجلس و مادام که متفرق نشده‌اند اختیار فسخ معامله را دارند.

    • ماده 398 قانون مدنی
    • ماده ۳۹۸ اگر مبیع حیوان باشد مشتری تا سه روز از حین عقد اختیار فسخ معامله را دارد.

    • ماده 399 قانون مدنی
    • ماده ۳۹۹ در عقد بیع ممکن است شرط شود که در مدت معین برای بایع یا مشتری یا هر دو یا شخص خارجی اختیار فسخ معامله باشد.

    • ماده 400 قانون مدنی
    • ماده ۴۰۰ اگر ابتداء مدت خیار ذکر نشده باشد ابتداء آن از تاریخ عقد محسوب است و الا تابع قرارداد متعاملین است.

    • ماده 401 قانون مدنی
    • ماده ۴۰۱ اگر برای خیار شرط مدت نشده باشد هم شرط خیار و هم بیع باطل است.

    • ماده 402 قانون مدنی
    • ماده ۴۰۲ هر گاه مبیع عین خارجی و یا در حکم آن بوده و برای تادیه ثمن یا تسلیم مبیع بین متبایعین اجلی معین نشده باشد اگر سه روز از تاریخ‌ بیع بگذرد و در این مدت نه بایع مبیع را تسلیم مشتری نماید و نه مشتری تمام ثمن را به بایع بدهد بایع مختار […]

    • ماده 403 قانون مدنی
    • ماده ۴۰۳ اگر بایع به نحوی از انحاء مطالبه ثمن نماید و به قرائن معلوم گردد که مقصود التزام به بیع بوده است خیار او ساقط خواهد شد.

    • ماده 404 قانون مدنی
    • ماده ۴۰۴ هر گاه بایع در ظرف سه روز از تاریخ بیع تمام مبیع را تسلیم مشتری کند یا مشتری تمام ثمن را ببایع بدهد دیگر برای بایع اختیار فسخ‌نخواهد بود اگر چه ثانیاً بنحوی از انحاء مبیع به بایع و ثمن به مشتری برگشته باشد.

    • ماده 405 قانون مدنی
    • ماده ۴۰۵ اگر مشتری ثمن را حاضر کرد که بدهد و بایع از اخذ آن امتناع نمود خیار فسخ نخواهد داشت.

    • ماده 406 قانون مدنی
    • ماده ۴۰۶ خیار تاخیر مخصوص بایع است و برای مشتری از جهت تاخیر در تسلیم مبیع این اختیار نمیباشد.

    • ماده 407 قانون مدنی
    • ماده ۴۰۷ تسلیم بعض ثمن یا دادن آن به کسی که حق قبض ندارد خیار بایع را ساقط نمیکند.

    • ماده 408 قانون مدنی
    • ماده ۴۰۸ اگر مشتری برای ثمن ضامن بدهد یا بایع ثمن را حواله دهد بعد از تحقیق حواله خیار تاخیر ساقط میشود.

    • ماده 409 قانون مدنی
    • ماده ۴۰۹ هر گاه مبیع از چیزهائی باشد که در کمتر از سه روز فاسد و یا کم قیمت میشود ابتداء خیار از زمانی است که مبیع مشرف به فساد یا ‌کسر قیمت میگردد.

    • ماده 410 قانون مدنی
    • ماده ۴۱۰ هر گاه کسی مالی را ندیده و آن را فقط به وصف بخرد بعد از دیدن اگر دارای اوصافی که ذکر شده است نباشد مختار میشود که بیع را‌فسخ کند یا به همان نحو که هست قبول نماید.

    • ماده 411 قانون مدنی
    • ماده ۴۱۱ اگر بایع مبیع را ندیده ولی مشتری آن را دیده باشد و مبیع غیر اوصافی که ذکر شده است دارا باشد فقط بایع خیار فسخ خواهد داشت.

    • ماده 412 قانون مدنی
    • ماده ۴۱۲ هر گاه مشتری بعضی از مبیع را دیده و بعض دیگر را به وصف یا از روی نمونه خریده باشد و آن بعض مطابق وصف یا نمونه نباشد ‌میتواند تمام مبیع را رد کند یا تمام آنرا قبول نماید.

    • ماده 413 قانون مدنی
    • ماده ۴۱۳ هر گاه یکی از متبایعین مالی را سابقاً دیده و به اعتماد رویت سابق معامله کند و بعد از رویت معلوم شود که مال مزبور اوصاف سابقه را‌ندارد اختیار فسخ خواهد داشت.

    • ماده 414 قانون مدنی
    • ماده ۴۱۴ در بیع کلی خیار رویت نیست و بایع باید جنسی بدهد که مطابق با اوصاف مقرره بین طرفین باشد.

    • ماده 415 قانون مدنی
    • ماده ۴۱۵ خیار رویت و تخلف وصف بعد از رویت فوری است.

    • ماده 416 قانون مدنی
    • ماده ۴۱۶ هر یک از متعاملین که در معامله غبن فاحش داشته باشد بعد از علم به غبن میتواند معامله را فسخ کند.

    • ماده 418 قانون مدنی
    • ماده ۴۱۸ اگر مغبون در حین معامله عالم به قیمت عادله بوده است خیار فسخ نخواهد داشت.

    • ماده 417 قانون مدنی
    • ماده ۴۱۷ غبن در صورتی فاحش است که عرفاً قابل مسامحه نباشد.

    • ماده 420 قانون مدنی
    • ماده ۴۲۰ خیار غبن بعد از علم به غبن فوری است.

    • ماده 419 قانون مدنی
    • ماده ۴۱۹ در تعیین مقدار غبن شرایط معامله نیز باید منظور گردد.

    • ماده 421 قانون مدنی
    • ماده ۴۲۱ اگر کسی که طرف خود را مغبون کرده است تفاوت قیمت را بدهد خیار غبن ساقط نمیشود مگر اینکه مغبون به اخذ تفاوت قیمت ‌راضی گردد.

    • ماده 422 قانون مدنی
    • ماده ۴۲۲ اگر بعد از معامله ظاهر شود که مبیع معیوب بوده مشتری مختار است در قبول مبیع معیوب یا اخذ ارش یا فسخ معامله.

    • ماده 425 قانون مدنی
    • ماده ۴۲۵ عیبی که بعد از بیع و قبل از قبض در مبیع حادث شود در حکم عیب سابق است.

    • ماده 426 قانون مدنی
    • ماده ۴۲۶ تشخیص عیب بر حسب عرف و عادت میشود و بنابر این ممکن است بر حسب ازمنه و امکنه مختلف شود.

    • ماده 428 قانون مدنی
    • ماده ۴۲۸ در صورت اختلاف بین اهل خبره حد وسط قیمتها معتبر است.

    • ماده 423 قانون مدنی
    • ماده ۴۲۳ خیار عیب وقتی برای مشتری ثابت میشود که عیب مخفی و موجود در حین عقد باشد.

    • ماده 424 قانون مدنی
    • ماده ۴۲۴ عیب وقتی مخفی محسوب است که مشتری در زمان بیع عالم به آن نبوده است اعم از اینکه این عدم علم ناشی از آن باشد که عیب ‌واقعاً مستور بوده است یا اینکه ظاهر بوده ولی مشتری ملتفت آن نشده است.

    • ماده 427 قانون مدنی
    • ماده ۴۲۷ اگر در مورد ظهور عیب مشتری اختیار ارش کند تفاوتی که باید به او داده شود به طریق ذیل معین میگردد: ‌قیمت حقیقی مبیع در حال بی عیبی و قیمت حقیقی آن در حال معیوبی به توسط اهل خبره معین شود. ‌اگر قیمت آن در حال بی عیبی مساوی با قیمتی باشد که […]

    • ماده 429 قانون مدنی
    • ماده ۴۲۹ در موارد ذیل مشتری نمیتواند بیع را فسخ کند و فقط میتواند ارش بگیرد: ۱- در صورت تلف شدن مبیع نزد مشتری یا منتقل کردن آن به غیر. ۲- در صورتی که تغییری در مبیع پیدا شود اعم از اینکه تغییر به فعل مشتری باشد یا نه. ۳ -در صورتیکه بعد از قبض […]

    • ماده 430 قانون مدنی
    • ماده ۴۳۰ اگر عیب حادث بعد از قبض در نتیجه عیب قدیم باشد مشتری حق رد را نیز خواهد داشت.

    • ماده 431 قانون مدنی
    • ماده ۴۳۱ در صورتی که دریک عقد چند چیز فروخته شود بدون اینکه قیمت هر یک علیحده معین شده باشد و بعضی از آنها معیوب درآید‌ مشتری باید تمام آن را رد کند و ثمن را مسترد دارد یا تمام را نگه دارد و ارش بگیرد و تبعیض نمیتواند بکند مگر به رضای بایع.

    • ماده 432 قانون مدنی
    • ماده ۴۳۲ در صورتیکه در یک عقد بایع یک نفر و مشتری متعدد باشد و در مبیع عیبی ظاهر شود یکی از مشتریها نمیتواند سهم خود را به تنهایی رد کند و دیگری سهم خود را نگاه دارد مگر با رضای بایع و بنا بر این اگر در رد مبیع اتفاق نکردند فقط هر یک […]

    • ماده 433 قانون مدنی
    • ماده ۴۳۳ اگر در یک عقد بایع متعدد باشد مشتری میتواند سهم یکی را رد و دیگری را با اخذ ارش قبول کند.

    • ماده 434 قانون مدنی
    • ماده ۴۳۴ اگر ظاهر شود که مبیع معیوب اصلاً مالیت و قیمت نداشته بیع باطل است و اگر بعض مبیع قیمت نداشته باشد بیع نسبت به آن بعض ‌باطل است و مشتری نسبت به باقی از جهت تبعض صفقه اختیار فسخ دارد.

    • ماده 435 قانون مدنی
    • ماده ۴۳۵ خیار عیب بعد از علم به آن فوری است.

    • ماده 436 قانون مدنی
    • ماده ۴۳۶ اگر بایع از عیوب مبیع تبری کرده باشد به اینکه عهده عیوب را از خود سلب کرده یا با تمام عیوب بفروشد مشتری در صورت ظهور‌عیب حق رجوع به بایع نخواهد داشت و اگر بایع از عیب خاصی تبری کرده باشد فقط نسبت به همان عیب حق مراجعه ندارد.

    • ماده 437 قانون مدنی
    • ماده ۴۳۷ از حیث احکام عیب ثمن شخصی مثل مبیع شخصی است.

    • ماده 438 قانون مدنی
    • ماده ۴۳۸ تدلیس عبارت است از عملیاتی که موجب فریب طرف معامله شود.

    • ماده 439 قانون مدنی
    • ماده ۴۳۹ اگر بایع تدلیس نموده باشد مشتری حق فسخ بیع را خواهد داشت و همچنین است بایع نسبت به ثمن شخصی در صورت تدلیس‌ مشتری.

    • ماده 440 قانون مدنی
    • ماده ۴۴۰ خیار تدلیس بعد از علم به آن فوری است.

    • ماده 441 قانون مدنی
    • ماده ۴۴۱ خیار تبعض صفقه وقتی حاصل میشود که عقد بیع نسبت به بعض مبیع به جهتی از جهات باطل باشد در این صورت مشتری حق ‌خواهد داشت بیع را فسخ نماید یا به نسبت قسمتی که بیع واقع شده است قبول کند و نسبت به قسمتی که بیع باطل بوده است ثمن را استرداد […]

    • ماده 442 قانون مدنی
    • ماده ۴۴۲ در مورد تبعض صفقه قسمتی از ثمن که باید به مشتری بر گردد به طریق ذیل حساب میشود: ‌آن قسمت از مبیع که به ملکیت مشتری قرار گرفته منفرداً قیمت میشود و هر نسبتی که بین قیمت مزبور و قیمتی که مجموع مبیع در حال اجتماع دارد‌ پیدا شود به همان نسبت از […]

    • ماده 443 قانون مدنی
    • ماده ۴۴۳ تبعض صفقه وقتی موجب خیار است که مشتری در حین معامله عالم به آن نباشد ولی در هر حال ثمن تقسیط می‌شود.

    • ماده 444 قانون مدنی
    • ماده ۴۴۴ احکام خیار تخلف شرط به طوری است که در مواد ۲۳۴ الی ۲۴۵ ذکر شده است.

    • ماده 445 قانون مدنی
    • ماده ۴۴۵ هر یک از خیارات بعد از فوت منتقل به وراث می‌شود.

    • ماده 446 قانون مدنی
    • ماده ۴۴۶ خیار شرط ممکن است به قید مباشرت و اختصاص به شخص مشروط ‌له قرار داده شود در این صورت منتقل به وراث نخواهد شد.

    • ماده 447 قانون مدنی
    • ماده ۴۴۷ هر گاه شرط خیار برای شخصی غیر از متعاملین شده باشد منتقل به ورثه نخواهد شد.

    • ماده 448 قانون مدنی
    • ماده ۴۴۸ سقوط تمام یا بعضی از خیارات را میتوان در ضمن عقد شرط نمود.

    • ماده 449 قانون مدنی
    • ماده ۴۴۹ فسخ به هر لفظ یا فعلی که دلالت بر آن نماید حاصل میشود.

    • ماده 450 قانون مدنی
    • ماده ۴۵۰ تصرفاتی که نوعاً کاشف از رضای معامله باشد امضای فعلی است مثل آنکه مشتری که خیار دارد با علم به خیار مبیع را بفروشد یا رهن ‌بگذارد.

    • ماده 451 قانون مدنی
    • ماده ۴۵۱ تصرفاتی که نوعاً کاشف از بهم زدن معامله باشد فسخ فعلی است.

    • ماده 452 قانون مدنی
    • ماده ۴۵۲ اگر متعاملین هر دو خیار داشته باشند و یکی از آنها امضا کند و دیگری فسخ نماید معامله منفسخ میشود.

    • ماده 453 قانون مدنی
    • ماده ۴۵۳ در خیار مجلس و حیوان و شرط اگر مبیع بعد از تسلیم و در زمان خیار بایع یا متعاملین تلف یا ناقص شود بر عهده مشتری است و اگر ‌خیار مختص مشتری باشد تلف یا نقص به عهده بایع است.

    • ماده 454 قانون مدنی
    • ماده ۴۵۴ هر گاه مشتری مبیع را اجاره داده باشد و بیع فسخ شود اجاره باطل نمیشود مگر اینکه عدم تصرفات ناقله در عین و منفعت بر مشتری ‌صریحاً یا ضمناً شرط شده که در این صورت اجاره باطل است.

    • ماده 455 قانون مدنی
    • ماده ۴۵۵ اگر پس از عقد بیع مشتری تمام یا قسمتی از مبیع را متعلق حق غیر قرار دهد مثل اینکه نزد کسی رهن گذارد فسخ معامله موجب زوال ‌حق شخص مزبور نخواهد شد مگر اینکه شرط خلاف شده باشد.

    • ماده 456 قانون مدنی
    • ماده ۴۵۶ تمام انواع خیار در جمیع معاملات لازمه ممکن است موجود باشد مگر خیار مجلس و حیوان و تاخیر ثمن که مخصوص بیع است.

    • ماده 457 قانون مدنی
    • ماده ۴۵۷ هر بیع لازم است مگر اینکه یکی از خیارات در آن ثابت شود.

    • ماده 458 قانون مدنی
    • ماده ۴۵۸ در عقد بیع متعاملین میتوانند شرط نمایند که هر گاه بایع در مدت معینی تمام مثل ثمن را به مشتری رد کند خیار فسخ معامله را نسبت ‌به تمام مبیع داشته باشد و همچنین میتوانند شرط کنند که هر گاه بعض مثل ثمن را رد کرد خیار فسخ معامله را نسبت ‌به تمام […]

    • ماده 459 قانون مدنی
    • ماده ۴۵۹ در بیع شرط به مجرد عقد مبیع ملک مشتری میشود با قید خیار برای بایع بنابراین اگر بایع به شرایطی که بین او و مشتری برای ‌استرداد مبیع مقرر شده است عمل ننماید بیع قطعی شده و مشتری مالک قطعی مبیع میگردد و اگر بالعکس بایع به شرایط مزبوره عمل ننماید و مبیع […]

    • ماده 460 قانون مدنی
    • ماده ۴۶۰ در بیع شرط مشتری نمیتواند در مبیع تصرفی که منافی خیار باشد از قبیل نقل و انتقال و غیره بنماید.

    • ماده 461 قانون مدنی
    • ماده ۴۶۱ اگر مشتری در زمان خیار از اخذ ثمن امتناع کند بایع میتواند با تسلیم ثمن به حاکم قائم مقام او معامله را فسخ کند.

    • ماده 462 قانون مدنی
    • ماده ۴۶۲ اگر مبیع به شرط به واسطه فوت مشتری به ورثه او منتقل شود حق فسخ بیع در مقابل ورثه به همان ترتیبی که بوده است باقی خواهد‌ بود.

    • ماده 463 قانون مدنی
    • ماده ۴۶۳ اگر در بیع شرط معلوم شود که قصد بایع حقیقت بیع نبوده است احکام بیع در آن مجری نخواهد بود.

    • ماده 464 قانون مدنی
    • ماده ۴۶۴ معاوضه عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین مالی میدهد به عوض مال دیگر که از طرف دیگر اخذ میکند بدون ملاحظه اینکه یکی از عوضین مبیع و دیگری ثمن باشد.

    • ماده 465 قانون مدنی
    • ماده ۴۶۵ در معاوضه احکام خاصه بیع جاری نیست.

    • ماده 466 قانون مدنی
    • ماده ۴۶۶ اجاره عقدی است که به موجب آن مستاجر مالک منافع عین مستاجره میشود. اجاره دهنده را موجر و اجاره کننده را مستاجر و مورد ‌اجاره را عین مستاجره گویند.

    • ماده 467 قانون مدنی
    • ماده ۴۶۷ مورد اجاره ممکن است اشیاء یا حیوان یا انسان باشد.

    • ماده 468 قانون مدنی
    • ماده ۴۶۸ در اجاره اشیاء مدت اجاره باید معین شود و الا اجاره باطل است.

    • ماده 469 قانون مدنی
    • ماده ۴۶۹ مدت اجاره از روزی شروع میشود که بین طرفین مقرر شده است و اگر در عقد اجاره ابتدای مدت ذکر نشده باشد از وقت عقد ‌محسوب است.

    • ماده 470 قانون مدنی
    • ماده ۴۷۰ در صحت اجاره قدرت بر تسلیم عین مستاجره شرط است.

    • ماده 471 قانون مدنی
    • ماده ۴۷۱ برای صحت اجاره باید انتفاع از عین مستاجره با بقاء اصل آن ممکن باشد.

    • ماده 472 قانون مدنی
    • ماده ۴۷۲ عین مستاجره باید معین باشد و اجاره عین مجهول یا مردد باطل است.

    • ماده 473 قانون مدنی
    • ماده ۴۷۳ لازم نیست که موجر مالک عین مستاجره باشد ولی باید مالک منافع آن باشد.

    • ماده 474 قانون مدنی
    • ماده ۴۷۴ مستاجر میتواند عین مستاجره را به دیگری اجاره بدهد مگر اینکه در عقد اجاره خلاف آن شرط شده باشد.

    • ماده 475 قانون مدنی
    • ماده ۴۷۵ اجاره مال مشاع جائز است لیکن تسلیم عین مستاجره موقوف است به اذن شریک.

    • ماده 476 قانون مدنی
    • ماده ۴۷۶ موجر باید عین مستاجره را تسلیم مستاجر کند و در صورت امتناع موجر اجبار میشود و در صورت تعذر اجبار مستاجر خیار فسخ ‌دارد.

    • ماده 477 قانون مدنی
    • ماده ۴۷۷ موجر باید عین مستاجره را در حالتی تسلیم نماید که مستاجر بتواند استفاده مطلوبه از آن را بکند.

    • ماده 478 قانون مدنی
    • ماده ۴۷۸ هر گاه معلوم شود عین مستاجره در حال اجاره معیوب بوده مستاجر میتواند اجاره را فسخ کند یا به همان نحوی که بوده است اجاره را‌ با تمام اجرت قبول کند ولی اگر موجر رفع عیب کند به نحوی که به مستاجر ضرری نرسد مستاجر حق فسخ ندارد.

    • ماده 479 قانون مدنی
    • ماده ۴۷۹ عیبی که موجب فسخ اجاره میشود عیبی است که موجب نقصان منفعت یا صعوبت در انتفاع باشد.

    • ماده 480 قانون مدنی
    • ماده ۴۸۰ عیبی که بعد از عقد و قبل از قبض منفعت در عین مستاجره حادث شود موجب خیار است و اگر عیب در اثناء مدت اجاره حادث شود ‌نسبت به بقیه مدت خیار ثابت است.

    • ماده 481 قانون مدنی
    • ماده ۴۸۱ هر گاه عین مستاجره به واسطه عیب از قابلیت انتفاع خارج شده و نتوان رفع عیب نمود اجاره باطل میشود.

    • ماده 482 قانون مدنی
    • ماده ۴۸۲ اگر مورد اجاره عین کلی باشد و فردی که موجر داده معیوب درآید مستاجر حق فسخ ندارد و میتواند موجر را مجبور به تبدیل آن‌ نماید و اگر تبدیل آن ممکن نباشد حق فسخ خواهد داشت.

    • ماده 483 قانون مدنی
    • ماده ۴۸۳ اگر در مدت اجاره عین مستاجره به واسطه حادثه کلاً یا بعضاً تلف شود از زمان تلف نسبت به مقدار تلف شده منفسخ میشود و در‌صورت تلف بعض آن مستاجر حق دارد اجاره را نسبت به بقیه فسخ کند یا فقط مطالبه تقلیل نسبی مال‌الاجاره نماید.

    • ماده 484 قانون مدنی
    • ماده ۴۸۴ موجر نمیتواند در مدت اجاره در عین مستاجره تغییری دهد که منافی مقصود مستاجر از استیجار باشد.

    • ماده 485 قانون مدنی
    • ماده ۴۸۵ اگر در مدت اجاره در عین مستاجره تعمیراتی لازم آید که تاخیر در آن موجب ضرر موجر باشد مستاجر نمیتواند مانع تعمیرات مزبوره‌ گردد اگر چه در مدت تمام یا قسمتی از زمان تعمیر نتواند از عین مستاجره کلاً یا بعضاً استفاده نماید در این صورت حق فسخ اجاره را خواهد داشت.

    • ماده 486 قانون مدنی
    • ماده ۴۸۶ تعمیرات و کلیه مخارجی که در عین مستاجره برای امکان انتفاع از آن لازم است به عهده مالک است مگر آنکه شرط خلاف شده یا‌ عرف بلد بر خلاف آن جاری باشد و همچنین است آلات و ادواتی که برای امکان انتفاع از عین مستاجره لازم میباشد.

    • ماده 487 قانون مدنی
    • ماده ۴۸۷ هر گاه مستاجر نسبت به عین مستاجره تعدی یا تفریط نماید و موجر قادر بر منع آن نباشد موجر حق فسخ دارد.

    • ماده 488 قانون مدنی
    • ماده ۴۸۸ اگر شخص ثالثی بدون ادعاء حقی در عین مستاجره یا منافع آن مزاحم مستاجر گردد در صورتی که قبل از قبض باشد مستاجر حق فسخ ‌دارد و اگر فسخ ننمود میتواند برای رفع مزاحمت و مطالبه اجرت‌المثل به خود مزاحم رجوع کند و اگر مزاحمت بعد از قبض واقع شود حق فسخ ندارد […]

    • ماده 489 قانون مدنی
    • ماده ۴۸۹ اگر شخصی که مزاحمت مینماید مدعی حق نسبت به عین مستاجره یا منافع آن باشد مزاحم نمیتواند عین مزبور را از ید مستاجر ‌انتزاع نماید مگر بعد از اثبات حق با طرفیت مالک و مستاجر هر دو.

    • ماده 490 قانون مدنی
    • ماده ۴۹۰ مستاجر باید: اولاً- در استعمال عین مستاجره به نحو متعارف رفتار کرده و تعدی یا تفریط نکند. ثانیاً- عین مستاجره برای همان مصرفی که در اجاره مقرر شده و در صورت عدم تعیین در منافع مقصوده که از اوضاع و احوال استنباط میشود ‌استعمال نماید. ثالثاً- مال‌الاجاره را در مواعدی که بین طرفین […]

    • ماده 491 قانون مدنی
    • ماده ۴۹۱ اگر منفعتی که در اجاره تعیین شده است به خصوصیت آن منظور نبوده مستاجر میتواند استفاده منفعتی کند که از حیث ضرر مساوی یا ‌کمتر از منفعت معینه باشد.

    • ماده 492 قانون مدنی
    • ماده ۴۹۲ اگر مستاجر عین مستاجره را در غیر موردی که در اجاره ذکر شده باشد یا از اوضاع و احوال استنباط میشود استعمال کند و منع آن ‌ممکن نباشد موجر حق فسخ اجاره را خواهد داشت.

    • ماده 493 قانون مدنی
    • ماده ۴۹۳ مستاجر نسبت به عین مستاجره ضامن نیست به این معنی که اگر عین مستاجره بدون تفریط یا تعدی او کلاً یا بعضاً تلف شود مسئول نخواهد بود ولی اگر مستاجر تفریض یا تعدی نماید ضامن است اگر چه نقص در ‌نتیجه تفریط یا تعدی حاصل نشده باشد.

    • ماده 495 قانون مدنی
    • ماده ۴۹۵ اگر برای تادیه مال‌الاجاره ضامنی داده شده باشد ضامن مسئول اجرت‌المثل مذکور در ماده فوق نخواهد بود.

    • ماده 494 قانون مدنی
    • ماده ۴۹۴ عقد اجاره به محض انقضاء مدت بر طرف میشود و اگر پس از انقضاء آن مستاجر عین مستاجره را بدون اذن مالک مدتی در تصرف‌ خود نگاه دارد موجر برای مدت مزبور مستحق اجرت‌المثل خواهد بود اگر چه مستاجر استیفاء منفعت نکرده باشد و اگر با اجازه مالک در تصرف نگه دارد وقتی […]

    • ماده 496 قانون مدنی
    • ماده ۴۹۶ عقد اجاره به واسطه تلف شدن عین مستاجره از تاریخ تلف باطل می‌شود و نسبت به تخلف از شرایطی که بین موجر و مستاجر مقرر‌ است خیار فسخ از تاریخ تخلف ثابت میگردد.

    • ماده 497 قانون مدنی
    • ماده ۴۹۷ عقد اجاره به واسطه فوت موجر یا مستاجر باطل نمیشود ولیکن اگر موجر فقط برای مدت عمر خود مالک منافع عین مستاجره بوده ‌است اجاره به فوت موجر باطل میشود اگر شرط مباشرت مستاجر شده باشد به فوت مستاجر باطل میگردد.

    • ماده 500 قانون مدنی
    • ماده ۵۰۰ در بیع شرط مشتری میتواند مبیع را برای مدتی که بایع حق خیار ندارد اجاره دهد واگر اجاره منافی با خیار بایع باشد به وسیله جعل ‌خیار یا نحو آن حق بایع را محفوظ دارد و الا اجاره تا حدی که منافی با حق بایع باشد باطل خواهد بود.

    • ماده 498 قانون مدنی
    • ماده ۴۹۸ اگر عین مستاجره به دیگری منتقل شود اجاره به حال خود باقی است مگر اینکه موجر حق فسخ در صورت نقل را برای خود شرط ‌کرده باشد.

    • ماده 499 قانون مدنی
    • ماده ۴۹۹ هر گاه متولی با ملاحظه صرفه وقف مال موقوفه را اجاره دهد اجاره به فوت او باطل نمیگردد.

    • ماده 501 قانون مدنی
    • ماده ۵۰۱ اگر در عقد اجاره مدت بطور صریح ذکر نشده و مال‌الاجاره هم از قرار روز یا ماه یا سالی فلان مبلغ معین شده باشد اجاره برای یک روز یا یک ماه یا یک سال صحیح خواهد بود و اگر مستاجر عین مستاجره را بیش از مدتهای مزبوره در تصرف خود نگاه دارد و […]

    • ماده 502 قانون مدنی
    • ماده ۵۰۲ اگر مستاجر در عین مستاجره بدون اذن موجر تعمیراتی نماید حق مطالبه قیمت آن را نخواهد داشت.

    • ماده 503 قانون مدنی
    • ماده ۵۰۳ هر گاه مستاجر بدون اجازه موجر در خانه یا زمینی که اجاره کرده وضع بنا یا غرس اشجار کند هر یک از موجر و مستاجر حق دارد هر‌ وقت بخواهد بنا را خراب یا درخت را قطع نماید دراین صورت اگر در عین مستاجره نقصی حاصل شود بر عهده مستاجر است.

    • ماده 504 قانون مدنی
    • ماده ۵۰۴ هر گاه مستاجر به موجب عقد اجاره مجاز در بنا یا غرس بوده موجر نمیتواند مستاجر را به خراب کردن یا کندن آن اجبار کند و بعد از‌ انقضاء مدت اگر بنا یا درخت در تصرف مستاجر باقی بماند موجر حق مطالبه اجرت‌المثل زمین را خواهد داشت و اگر در تصرف موجر باشد […]

    • ماده 506 قانون مدنی
    • ماده ۵۰۶ در اجاره عقار آفت زراعت از هر قبیل که باشد به عهده مستاجر است مگر اینکه درعقد اجاره طور دیگر شرط شده باشد.

    • ماده 505 قانون مدنی
    • ماده ۵۰۵ اقساط مال‌الاجاره که به علت نرسیدن موعد پرداخت آن بر ذمه مستاجرمستقرنشده است به موت او حاصل نمیشود.

    • ماده 507 قانون مدنی
    • ماده ۵۰۷ در اجاره حیوان تعیین منفعت یا به تعیین مدت اجاره است یا به بیان مسافت و محلی که راکب یا محمول باید به آنجا حمل شود.

    • ماده 508 قانون مدنی
    • ماده ۵۰۸ در موردی که منفعت به بیان مدت اجاره معلوم شود تعیین راکب یا محمول لازم نیست ولی مستاجر نمیتواند زیاده بر مقدار متعارف ‌حمل کند و اگر منفعت به بیان مسافت و محل معین شده باشد تعیین راکب یا محمول لازم است.

    • ماده 510 قانون مدنی
    • ماده ۵۱۰ در اجاره حیوان لازم نیست که عین مستاجره حیوان معینی باشد بلکه تعیین آن به نوع معینی کافی خواهد بود.

    • ماده 509 قانون مدنی
    • ماده ۵۰۹ در اجاره حیوان ممکن است شرط شود که اگر موجر در وقت معین محمول را به مقصد نرساند مقدار معینی از مال‌الاجاره کم شود.

    • ماده 511 قانون مدنی
    • ماده ۵۱۱ حیوانی که مورد اجاره است باید برای همان مقصودی استعمال شود که قصد طرفین بوده است بنابراین حیوانی که برای سواری اجاره‌ شده است نمی‌توان برای بارکشی استعمال نمود.

    • ماده 512 قانون مدنی
    • ماده ۵۱۲ در اجاره اشخاص کسی که اجاره میکند مستاجر و کسی که مورد اجاره واقع میشود اجیر و مال‌الاجاره اجرت نامیده می‌شود.

    • ماده 513 قانون مدنی
    • ماده ۵۱۳ اقسام عمده اجاره اشخاص از قرار ذیل است: ۱) اجاره خدمه و کارگران از هر قبیل. ۲) اجاره متصدیان حمل و نقل اشخاص یا مال‌التجاره اعم از راه خشکی یا آب یا هوا.

    • ماده 514 قانون مدنی
    • ماده ۵۱۴ خادم یا کارگر نمی‌تواند اجیر شود مگر برای مدت معینی یا برای انجام امر معینی.

    • ماده 515 قانون مدنی
    • ماده ۵۱۵ اگر کسی بدون تعیین انتهاء مدت اجیر شود مدت اجاره محدود خواهد بود به مدتی که مزد از قرار آن معین شده است بنابراین اگر مزد ‌اجیر از قرار روز یا هفته یا ماه یا سالی فلان مبلغ معین شده باشد مدت اجاره محدود به یک روز یا یک هفته یا یک ماه […]

    • ماده 516 قانون مدنی
    • ماده ۵۱۶ تعهدات متصدیان حمل و نقل اعم از اینکه از راه خشکی یا آب یا هوا باشد برای حفاظت و نگاهداری اشیائی که به آنها سپرده میشود ‌همان است که برای امانت داران مقرر است بنابراین در صورت تفریط یا تعدی مسئول تلف یا ضایع شدن اشیائی خواهند بود که برای حمل به آنها […]

    • ماده 517 قانون مدنی
    • ماده ۵۱۷ مفاد ماده ۵۰۹ در مورد متصدیان حمل و نقل نیز مجری خواهد بود.

    • ماده 518 قانون مدنی
    • ماده ۵۱۸ مزارعه عقدی است که به موجب آن احد طرفین زمینی را برای مدت معینی به طرف دیگر میدهد که آن را زراعت کرده و حاصل را‌ تقسیم کنند.

    • ماده 519 قانون مدنی
    • ماده ۵۱۹ در عقد مزارعه حصه هر یک از مزارع و عامل باید به نحو اشاعه از قبیل ربع یا ثلث یا نصف و غیره معین گردد و اگر به نحو دیگر باشد ‌احکام مزارعه جاری نخواهد شد.

    • ماده 520 قانون مدنی
    • ماده ۵۲۰ در مزارعه جائز است شرط شود که یکی از دو طرف علاوه بر حصه از حاصل مال دیگری نیز به طرف مقابل بدهد.

    • ماده 521 قانون مدنی
    • ماده ۵۲۱ در عقد مزارعه ممکن است هر یک از بذر و عوامل مال مزارع باشد یا عامل در این صورت نیز حصه مشاع هر یک از طرفین بر طبق‌ قرارداد یا عرف بلد خواهد بود.

    • ماده 522 قانون مدنی
    • ماده ۵۲۲ در عقد مزارعه لازم نیست که متصرف زمین مالک آن هم باشد ولی لازم است که مالک منافع بوده باشد یا به عنوانی از عناوین از قبیل ‌ولایت و غیره حق تصرف در آن را داشته باشد.

    • ماده 523 قانون مدنی
    • ماده ۵۲۳ زمینی که مورد مزارعه است باید برای زرع مقصود قابل باشد اگر چه محتاج به اصلاح یا تحصیل آب باشد و اگر زرع محتاج به عملیاتی‌ باشد از قبیل حفر نهر یا چاه و غیره و در حین عقد جاهل به آن بوده باشد حق فسخ معامله را خواهد داشت.

    • ماده 524 قانون مدنی
    • ماده ۵۲۴ نوع زرع باید در عقد مزارعه معین باشد مگر اینکه بر حسب عرف بلد معلوم و یا عقد برای مطلق زراعت بوده باشد در صورت اخیر‌ عامل در اختیار نوع زراعت مختار خواهد بود.

    • ماده 525 قانون مدنی
    • ماده ۵۲۵ عقد مزارعه عقدی است لازم.

    • ماده 526 قانون مدنی
    • ماده ۵۲۶ هر یک از مالک عامل و مزارع میتواند در صورت غبن معامله را فسخ کند.

    • ماده 527 قانون مدنی
    • ماده ۵۲۷ هر گاه زمین به واسطه فقدان آب یا علل دیگر از این قبیل از قابلیت انتفاع خارج شود و رفع مانع ممکن نباشد عقد مزارعه منفسخ‌ میشود.

    • ماده 528 قانون مدنی
    • ماده ۵۲۸ اگر شخص ثالثی قبل از اینکه زمین مورد مزارعه تسلیم عامل شود آن را غصب کند عامل مختار بر فسخ میشود ولی اگر غصب بعد از‌ تسلیم واقع شود حق فسخ ندارد.

    • ماده 529 قانون مدنی
    • ماده ۵۲۹ عقد مزارعه به فوت متعاملین یا احد آنها باطل نمی‌شود مگر اینکه مباشرت عامل شرط شده باشد در این صورت به فوت او منفسخ ‌میشود.

    • ماده 530 قانون مدنی
    • ماده ۵۳۰ هر گاه کسی به مدت عمر خود مالک منافع زمینی بوده و آن را به مزارعه داده باشد عقد مزارعه به فوت او منفسخ میشود.

    • ماده 531 قانون مدنی
    • ماده ۵۳۱ بعد از ظهور ثمره زرع، عامل مالک حصه خود از آن میشود.

    • ماده 532 قانون مدنی
    • ماده ۵۳۲ در عقد مزارعه اگر شرط شود که تمام ثمره مال مزارع یا عامل تنها باشد عقد باطل است.

    • ماده 533 قانون مدنی
    • ماده ۵۳۳ اگر عقد مزارعه به علتی باطل شود تمام حاصل مال صاحب بذر است و طرف دیگر که مالک زمین یا آب یا صاحب عمل بوده است به نسبت آنچه که مالک بوده مستحق اجرت‌المثل خواهد بود. اگر بذر مشترک بین مزارع و عامل باشد حاصل و اجرت‌المثل نیز به نسبت بذر بین آنها […]

    • ماده 534 قانون مدنی
    • ماده ۵۳۴ هر گاه عامل در اثناء یا در ابتداء عمل آن را ترک کند و کسی نباشد که عمل را به جای او انجام دهد حاکم به تقاضای مزارع عامل را اجبار ‌به انجام میکند و یا عمل را به خرج عامل ادامه میدهد و در صورت عدم امکان مزارع حق فسخ دارد.

    • ماده 535 قانون مدنی
    • ماده ۵۳۵ اگر عامل زراعت نکند و مدت منقضی شود مزارع مستحق اجرت‌المثل است.

    • ماده 536 قانون مدنی
    • ماده ۵۳۶ هر گاه عامل به طور متعارف مواظبت در زراعت ننماید و از این حیث حاصل کم شود یا ضرر دیگر متوجه مزارع گردد عامل ضامن‌ تفاوت خواهد بود.

    • ماده 537 قانون مدنی
    • ماده ۵۳۷ هر گاه در عقد مزارعه زرع معینی قید شده باشد و عامل غیر آن را زرع نماید مزارعه باطل و بر طبق ماده ۵۳۳ رفتار میشود.

    • ماده 538 قانون مدنی
    • ماده ۵۳۸ هر گاه مزارعه در اثناء مدت قبل از ظهور ثمره فسخ شود حاصل مال مالک بذر است و طرف دیگر مستحق اجرت‌المثل خواهد بود.

    • ماده 539 قانون مدنی
    • ماده ۵۳۹ هر گاه مزارعه بعد از ظهور ثمره فسخ شود هر یک از مزارع و عامل به نسبتی که بین آنها مقرر بوده شریک در ثمره هستند لیکن از تاریخ ‌فسخ تا برداشت حاصل هر یک به اخذ اجرت‌المثل زمین و عمل و سایر مصالح‌ الاملاک خود که بحصه مقرر به طرف دیگر تعلق […]

    • ماده 540 قانون مدنی
    • ماده ۵۴۰ هر گاه مدت مزارعه منقضی شود و اتفاقاً زرع نرسیده باشد مزارع حق دارد که زراعت را ازاله کند یا آن را به اخذ اجر‌المثل ابقاء نماید.

    • ماده 541 قانون مدنی
    • ماده ۵۴۱ عامل میتواند برای زراعت اجیر بگیرد یا با دیگری شریک شود ولی برای انتقال معامله یا تسلیم زمین به دیگری رضای مزارع لازم‌ است.

    • ماده 542 قانون مدنی
    • ماده ۵۴۲ خراج زمین به عهده مالک است مگر اینکه خلاف آن شرط شده باشد سایر مخارج زمین بر حسب تعیین طرفین یا متعارف است.

    • ماده 543 قانون مدنی
    • ماده ۵۴۳ مساقات معامله ‌ای است که بین صاحب درخت و امثال آن یا عامل در مقابل حصه مشاع معین از ثمره واقع میشود و ثمره اعم است از‌ میوه و برگ و گل و غیر آن.

    • ماده 544 قانون مدنی
    • ماده ۵۴۴ در هر مورد که مساقات باطل باشد یا فسخ شود تمام ثمره مال مالک است و عامل مستحق اجرت‌المثل خواهد بود.

    • ماده 545 قانون مدنی
    • ماده ۵۴۵ مقررات راجعه به مزارعه که در مبحث قبل ذکر شده است در مورد عقد مساقات نیز مرعی خواهد بود مگر اینکه عامل نمیتواند بدون ‌اجازه مالک معامله را به دیگری واگذار یا با دیگری شرکت نماید.

    • ماده 546 قانون مدنی
    • ماده ۵۴۶ مضاربه عقدی است که به موجب آن احد متعاملین سرمایه میدهد با قید اینکه طرف دیگر با آن تجارت کرده و در سود آن شریک ‌باشند صاحب سرمایه مالک و عامل مضارب نامیده میشود.

    • ماده 547 قانون مدنی
    • ماده ۵۴۷ سرمایه باید وجه نقد باشد.

    • ماده 548 قانون مدنی
    • ماده ۵۴۸ حصه هر یک از مالک و مضارب در منافع باید جزء مشاع از کل از قبیل ربع یا ثلث و غیره باشد.

    • ماده 549 قانون مدنی
    • ماده ۵۴۹ حصه‌های مزبوره در ماده فوق باید در عقد مضاربه معین شود مگر اینکه در عرف منجزاً معلوم بوده و سکوت در عقد منصرف به آن‌گردد.

    • ماده 550 قانون مدنی
    • ماده ۵۵۰ مضاربه عقدی است جائز.

    • ماده 551 قانون مدنی
    • ماده ۵۵۱ عقد مضاربه به یکی از علل ذیل منفسخ میشود: ۱) در صورت موت یا جنون یا سفه احد طرفین. ۲) در صورت مفلس شدن مالک. ۳) در صورت تلف شدن تمام سرمایه و ربح. ۴) ‌در صورت عدم امکان تجارتی که منظور طرفین بوده.

    • ماده 552 قانون مدنی
    • ماده ۵۵۲ هر گاه در مضاربه برای تجارت مدت معین شده باشد تعیین مدت موجب لزوم عقد نمیشود لیکن پس از انقضاء مدت مضارب‌ نمیتواند معامله بکند مگر با اجازه جدید مالک.

    • ماده 553 قانون مدنی
    • ماده ۵۵۳ در صورتی که مضاربه مطلق باشد یعنی تجارت خاصی شرط نشده باشد عامل میتواند هر قسم تجارتی را که صلاح بداند بنماید ولی ‌در طرز تجارت باید متعارف را رعایت کند.

    • ماده 554 قانون مدنی
    • ماده ۵۵۴ مضارب نمیتواند نسبت به همان سرمایه با دیگری مضاربه کند یا آن را به غیر واگذار نماید مگر با اجازه مالک.

    • ماده 555 قانون مدنی
    • ماده ۵۵۵ مضاربه باید اعمالی را که برای نوع تجارت متعارف و معمول بلد و زمان است بجا آورد ولی اگر اعمالی را که بر طبق عرف بایستی به اجیر رجوع کند خود شخصاً انجام دهد مستحق اجرت آن نخواهد بود.

    • ماده 556 قانون مدنی
    • ماده ۵۵۶ مضارب در حکم امین است و ضامن مال مضاربه نمیشود مگر در صورت تفریط یا تعدی.

    • ماده 557 قانون مدنی
    • ماده ۵۵۷ اگر کسی مالی برای تجارت بدهد و قرار گذارد که تمام منافع مال مالک باشد در این صورت معامله مضاربه محسوب نمیشود و عامل ‌مستحق اجرت‌المثل خواهد بود مگر اینکه معلوم شود که عامل عمل را تبرعاً انجام داده است.

    • ماده 558 قانون مدنی
    • ماده ۵۵۸ اگر شرط شود که مضارب ضامن سرمایه خواهد بود و یا خسارات حاصله از تجارت متوجه مالک نخواهد شد عقد باطل است مگر اینکه به طور لزوم شرط شده باشد که مضارب ازمال خود به مقدار خسارت یا تلف مجاناً به مالک تملیک کند.

    • ماده 559 قانون مدنی
    • ماده ۵۵۹ در حساب جاری یا حساب به مدت ممکن است با رعایت شرط قسمت اخیر ماده قبل احکام مضاربه جاری و حق‌ المضاربه به آن تعلق‌ بگیرد.

    • ماده 560 قانون مدنی
    • ماده ۵۶۰ به غیر از آنکه فوقاً مذکور شد مضاربه تابع شرایط و مقرراتی است که به موجب عقد بین طرفین مقرر است.

    • ماده 561 قانون مدنی
    • ماده ۵۶۱ جعاله عبارت است از التزام شخصی به اداء اجرت معلوم در مقابل عملی اعم از اینکه طرف معین باشد یا غیر معین.

    • ماده 562 قانون مدنی
    • ماده ۵۶۲ در جعاله ملتزم را جاعل و طرف را عامل و اجرت را جعل میگویند.

    • ماده 564 قانون مدنی
    • ماده ۵۶۴ در جعاله گذشته از عدم لزوم تعیین عامل ممکن است عمل هم مردد و کیفیات آن نامعلوم باشد.

    • ماده 565 قانون مدنی
    • ماده ۵۶۵ جعاله تعهدی است جائز و مادامی که عمل باتمام نرسیده است هر یک از طرفین میتوانند رجوع کنند ولی اگر جاعل در اثناء عمل ‌رجوع نماید باید اجرت‌المثل عمل عامل را بدهد.

    • ماده 566 قانون مدنی
    • ماده ۵۶۶ هر گاه در جعاله عمل دارای اجزاء متعدد بوده و هر یک از اجزاء مقصود بالاصاله جاعل بوده باشد و جعاله فسخ گردد عامل از‌اجرت‌المسمی به نسبت عملی که کرده است مستحق خواهد بود اعم از اینکه فسخ از طرف جاعل باشد یا از طرف خود عامل.

    • ماده 563 قانون مدنی
    • ماده ۵۶۳ در جعاله معلوم بودن اجرت من‌جمیع‌الجهات لازم نیست بنابراین اگر کسی ملتزم شود که هر کس گم شده او را پیدا کند حصه مشاع ‌معینی از آن مال او خواهد بود جعاله صحیح است.

    • ماده 567 قانون مدنی
    • ماده ۵۶۷ عامل وقتی مستحق جعل میگردد که متعلق جعاله را تسلیم کرده یا انجام داده باشد.

    • ماده 569 قانون مدنی
    • ماده ۵۶۹ مالی که جعاله برای آن واقع شده است از وقتی که بدست عامل میرسد تا به جاعل رد کند در دست او امانت است.

    • ماده 568 قانون مدنی
    • ماده ۵۶۸ اگر عاملین متعدد به شرکت هم عمل را انجام دهند هر یک به نسبت مقدار عمل خود مستحق جعل میگردد.

    • ماده 570 قانون مدنی
    • ماده ۵۷۰ جعاله بر عمل نامشروع و یا بر عمل غیر عقلائی باطل است.

    • ماده 571 قانون مدنی
    • ماده ۵۷۱ شرکت عبارت است از اجتماع حقوق مالکین متعدد در شیئی واحد به نحو اشاعه.

    • ماده 572 قانون مدنی
    • ماده ۵۷۲ شرکت اختیاری است یا قهری.

    • ماده 573 قانون مدنی
    • ماده ۵۷۳ شرکت اختیاری یا در نتیجه عقدی از عقود حاصل میشود یا در نتیجه عمل شرکاء از قبیل مزج اختیاری یا قبول مالی مشاعاً در ازاء ‌عمل چند نفر و نحو اینها.

    • ماده 574 قانون مدنی
    • ماده ۵۷۴ شرکت قهری اجتماع حقوق مالکین است که در نتیجه امتزاج یا ارث حاصل میشود.

    • ماده 575 قانون مدنی
    • ماده ۵۷۵ هر یک از شرکاء به نسبت سهم خود در نفع و ضرر سهیم میباشد مگر اینکه برای یک یا چند نفر از آنها در مقابل عملی سهم زیادتری ‌منظور شده باشد.

    • ماده 576 قانون مدنی
    • ماده ۵۷۶ طرز اداره کردن اموال مشترک تابع شرایط مقرره بین شرکاء خواهد برد.

    • ماده 577 قانون مدنی
    • ماده ۵۷۷ شریکی که در ضمن عقد به اداره کردن اموال مشترک ماذون شده است میتواند هر عملی را که لازمه اداره کردن است انجام دهد و به هیچ وجه مسئول خسارات حاصله از اعمال خود نخواهد بود مگر در صورت تفریط یا تعدی.

    • ماده 578 قانون مدنی
    • ماده ۵۷۸ شرکاء همه وقت میتوانند از اذن خود رجوع کنند مگر اینکه اذن در ضمن عقد لازم داده شده باشد که در این صورت مادام که شرکت ‌باقی است حق رجوع ندارند.

    • ماده 579 قانون مدنی
    • ماده ۵۷۹ اگر اداره کردن شرکت به عهده شرکاء متعدد باشد به نحوی که هر یک به طوراستقلال ماذون در اقدام باشد هر یک از آنها میتواند منفرداً به اعمالی که برای اداره کردن لازم است اقدام کند.

    • ماده 580 قانون مدنی
    • ماده ۵۸۰ اگر بین شرکاء مقرر شده باشد که یکی از مدیران نمیتواند بدون دیگری اقدام کند مدیری که بتنهائی اقدام کرده باشد در صورت عدم ‌امضاء شرکاء دیگر در مقابل شرکاء ضامن خواهد بود اگر چه برای ماذونین دیگر امکان فعلی برای مداخله در امر اداره کردن موجود نبوده باشد.

    • ماده 581 قانون مدنی
    • ماده ۵۸۱ تصرفات هر یک از شرکاء در صورتی که بدون اذن یا خارج از حدود اذن باشد فضولی بوده و تابع مقررات معاملات فضولی خواهد بود.

    • ماده 582 قانون مدنی
    • ماده ۵۸۲ شریکی که بدون اذن یا در خارج از حدود اذن تصرف در اموال شرکت نماید ضامن است.

    • ماده 583 قانون مدنی
    • ماده ۵۸۳ هر یک از شرکاء میتواند بدون رضایت شرکاء دیگر سهم خود را جزئاً یا کلاً بشخص ثالثی منتقل کند.

    • ماده 584 قانون مدنی
    • ماده ۵۸۴ شریکی که مال‌الشرکه در ید اوست در حکم امین است و ضامن تلف و نقص آن نمیشود مگر در صورت تفریط یا تعدی.

    • ماده 585 قانون مدنی
    • ماده ۵۸۵ شریک غیر ماذون در مقابل اشخاصی که با آنها معامله کرده مسئول بوده و طلبکاران فقط حق رجوع به او دارند.

    • ماده 586 قانون مدنی
    • ماده ۵۸۶ اگر برای شرکت در ضمن عقد لازمی مدت معین نشده باشد هر یک از شرکاء هر وقت بخواهد میتواند رجوع کند.

    • ماده 587 قانون مدنی
    • ماده ۵۸۷ شرکت به یکی از طرق ذیل مرتفع میشود: ۱) در صورت تقسیم. ۲) در صورت تلف شدن تمام مال شرکت.

    • ماده 588 قانون مدنی
    • ماده ۵۸۸ در موارد ذیل شرکاء ماذون در تصرف اموال مشترکه نمیباشند: ۱) در صورت انقضاء مدت ماذونیت یا رجوع از آن در صورت امکان رجوع. ۲) در صورت فوت یا محجور شدن یکی از شرکاء.

    • ماده 589 قانون مدنی
    • ماده ۵۸۹ هر شریک‌المال میتواند هر وقت بخواهد تقاضای تقسیم مال مشترک را بنماید مگر در مواردی که تقسیم به موجب این قانون ممنوع یا‌ شرکاء بوجه ملزمی ملتزم بر عدم تقسیم شده باشند.

    • ماده 590 قانون مدنی
    • ماده ۵۹۰ در صورتی که شرکاء بیش از دو نفر باشند ممکن است تقسیم فقط به نسبت سهم یک یا چند نفر از آنها بعمل آید و سهام دیگران باشاعه باقی بماند.

    • ماده 591 قانون مدنی
    • ماده ۵۹۱ هر گاه تمام شرکاء به تقسیم مال مشترک راضی باشند تقسیم به نحوی که شرکاء تراضی نمایند بعمل میآید و در صورت عدم توافق ‌بین شرکاء حاکم اجبار به تقسیم میکند مشروط بر اینکه تقسیم مشتمل بر ضرر نباشد که در این صورت اجبار جائز نیست و تقسیم باید به تراضی ‌باشد.

    • ماده 592 قانون مدنی
    • ماده ۵۹۲ هر گاه تقسیم برای بعضی از شرکاء مضر و برای بعض دیگر بیضرر باشد در صورتی که تقاضا از طرف متضرر باشد طرف دیگر اجبار ‌میشود و اگر بر عکس تقاضا از طرف غیر متضرر بشود شریک متضرر اجبار بر تقسیم نمیشود.

    • ماده 593 قانون مدنی
    • ماده ۵۹۳ ضرری که مانع از تقسیم میشود عبارت است از نقصان فاحش قیمت به مقداری که عادتا قابل مسامحه نباشد.

    • ماده 594 قانون مدنی
    • ماده ۵۹۴ هر گاه قنات مشترک یا امثال آن خرابی پیدا کرده و محتاج به تنقیه یا تعمیر شود و یک یا چند نفر از شرکاء بر ضرر شریک یا شرکاء دیگر ‌از شرکت در تنقیه یا تعمیر امتناع نمایند شریک یا شرکاء متضرر میتوانند بحاکم رجوع نمایند در این صورت اگر ملک قابل تقسیم […]

    • ماده 595 قانون مدنی
    • ماده ۵۹۵ هر گاه تقسیم متضمن افتادن تمام مال مشترک یا حصه یک یا چند نفر از شرکاء از مالیت باشد تقسیم ممنوع است اگر چه شرکاء تراضی‌ نمایند.ش

    • ماده 596 قانون مدنی
    • ماده ۵۹۶ در صورتی که اموال مشترک متعدد باشد قسمت اجباری در بعضی از آنها ملازم با تقسیم باقی اموال نیست.

    • ماده 597 قانون مدنی
    • ماده ۵۹۷ تقسیم ملک از وقف جایز است ولی تقسیم مال موقوفه بین موقوف‌علیهم جایز نیست.

    • ماده 598 قانون مدنی
    • ماده ۵۹۸ ترتیب تقسیم آن است که اگر مال مشترک مثلی باشد به نسبت سهام شرکاء افراز میشود و اگر قیمتی باشد بر حسب قیمت تعدیل ‌میشود و بعد از افراز یا تعدیل در صورت عدم تراضی بین شرکاء حصص آنها به قرعه معین میگردد.

    • ماده 599 قانون مدنی
    • ماده ۵۹۹ تقسیم بعد از آنکه صحیحاً واقع شد لازم است و هیچیک از شرکاء نمیتواند بدون رضای دیگران از آن رجوع کند.

    • ماده 600 قانون مدنی
    • ماده ۶۰۰ هر گاه در حصه یک یا چند نفر از شرکاء عیبی ظاهر شود که در حین تقسیم عالم به آن نبوده شریک یا شرکاء مزبور حق دارند تقسیم را ‌بهم بزنند.

    • ماده 601 قانون مدنی
    • ماده ۶۰۱ هر گاه بعد از تقسیم معلوم شود که قسمت به غلط واقع شده است تقسیم باطل میشود.

    • ماده 602 قانون مدنی
    • ماده ۶۰۲ هر گاه بعد از تقسیم معلوم شود که مقدار معینی از اموال تقسیم شده مال غیر بوده است در صورتی که مال غیر در تمام حصص مفروزاً ‌به تساوی باشد تقسیم صحیح و الا باطل است.

    • ماده 603 قانون مدنی
    • ماده ۶۰۳ ممر و مجرای هر قسمتی که از متعلقات آن است بعد از تقسیم مخصوص همان قسمت میشود.

    • ماده 604 قانون مدنی
    • ماده ۶۰۴ کسی که در ملک دیگری حق ارتفاق دارد نمیتواند مانع از تقسیم آن ملک بشود ولی بعد از تقسیم حق مزبور به حال خود باقی میماند.

    • ماده 605 قانون مدنی
    • ماده ۶۰۵ هر گاه حصه بعضی از شرکاء مجرای آب یا محل عبور حصه شریک دیگر باشد بعد از تقسیم حق مجری یا عبور ساقط نمیشود مگر ‌اینکه سقوط آن شرط شده باشد و همچنین است سایر حقوق ارتفاقی.

    • ماده 606 قانون مدنی
    • ماده ۶۰۶ هر گاه ترکه میت قبل از اداء دیون تقسیم شود و یا بعد از تقسیم معلوم شود که بر میت دینی بوده است طلبکار باید به هر یک از وراث به نسبت سهم او رجوع کند و اگر یک یا چند نفر از وراث معسر شده باشد طلبکار میتواند برای سهم معسر یا […]

    • ماده 607 قانون مدنی
    • ماده ۶۰۷ ودیعه عقدی است که به موجب آن یک نفر مال خود را به دیگری می‌سپارد برای آنکه آن را مجاناً نگه دارد. ودیعه‌گذار مودع و‌ ودیعه‌گیر را مستودع یا امین میگویند.

    • ماده 608 قانون مدنی
    • ماده ۶۰۸ در ودیعه قبول امین لازم است اگر چه به فعل باشد.

    • ماده 609 قانون مدنی
    • ماده ۶۰۹ کسی میتواند مالی را به ودیعه گذارد که مالک یا قائم مقام مالک باشد و یا از طرف مالک صراحتاً یا ضمناً مجاز باشد.

    • ماده 610 قانون مدنی
    • ماده ۶۱۰ در ودیعه طرفین باید اهلیت برای معامله داشته باشند و اگر کسی مالی را از کسی دیگر که برای معامله اهلیت ندارد به عنوان ودیعه ‌قبول کند باید آن را به ولی او رد نماید و اگر در ید او ناقص یا تلف شود ضامن است.

    • ماده 611 قانون مدنی
    • ماده ۶۱۱ ودیعه عقدی است جائز.

    • ماده 612 قانون مدنی
    • ماده ۶۱۲ امین باید مال ودیعه را به طوری که مالک مقرر نموده حفظ کند و اگر ترتیبی تعیین نشده باشد آن را به طوری که نسبت به آن مال ‌متعارف است حفظ کند و الا ضامن است.

    • ماده 613 قانون مدنی
    • ماده ۶۱۳ هر گاه مالک برای حفاظت مال ودیعه ترتیبی مقرر نموده باشد و امین از برای حفظ مال تغییر آن ترتیب را لازم بداند میتواند تغییر دهد ‌مگر اینکه مالک صریحاً نهی از تغییر کرده باشد که در این صورت ضامن است.

    • ماده 614 قانون مدنی
    • ماده ۶۱۴ امین ضامن تلف یا نقصان مالی که به او سپرده شده است نمیباشد مگر در صورت تعدی یا تفریط.

    • ماده 615 قانون مدنی
    • ماده ۶۱۵ امین در مقام حفظ مسئول وقایعی نمیباشد که دفع آن از اقتدار او خارج است.

    • ماده 616 قانون مدنی
    • ماده ۶۱۶ هر گاه رد مال ودیعه مطالبه شود و امین از رد آن امتناع کند از تاریخ امتناع احکام امین به او مترتب نشده و ضامن تلف و هر نقص یا‌عیبی است که در مال ودیعه حادث شود اگر چه آن عیب یا نقص مستند به فعل او نباشد.

    • ماده 617 قانون مدنی
    • ماده ۶۱۷ امین نمیتواند غیر از جهت حفاظت تصرفی در ودیعه کند یا به نحوی از انحاء از آن منتفع گردد مگر با اجازه صریح یا ضمنی امانت‌گذار‌ والا ضامن است.

    • ماده 618 قانون مدنی
    • ماده ۶۱۸ اگر مال ودیعه در جعبه سربسته یا پاکت مختوم به امین سپرده شده باشد حق ندارد آن را باز کند و الا ضامن است.

    • ماده 619 قانون مدنی
    • ماده ۶۱۹ امین باید عین مالی را که دریافت کرده است رد نماید.

    • ماده 620 قانون مدنی
    • ماده ۶۲۰ امین باید مال ودیعه را به همان حالی که موقع پس دادن موجود است مسترد دارد و نسبت به نواقصی که در آن حاصل شده و مربوط به عمل امین نباشد ضامن نیست.

    • ماده 621 قانون مدنی
    • ماده ۶۲۱ اگر مال ودیعه قهراً از امین گرفته شود و مشارالیه قیمت یا چیز دیگری به جای آن اخذ کرده باشد باید آنچه را که در عوض گرفته است ‌به امانت‌گذار بدهد ولی امانت‌گذار مجبور به قبول آن نبوده و حق دارد مستقیماً به قاهر رجوع کند.

    • ماده 623 قانون مدنی
    • ماده ۶۲۳ منافع حاصله از ودیعه مال مالک است.

    • ماده 622 قانون مدنی
    • ماده ۶۲۲ اگر وارث امین مال ودیعه را تلف کند باید از عهده مثل یا قیمت آن برآید اگر چه عالم به ودیعه بودن مال نبوده باشد.

    • ماده 624 قانون مدنی
    • ماده ۶۲۴ امین باید مال ودیعه را فقط به کسی که آن را از او دریافت کرده است یا قائم مقام قانونی او یا به کسی که ماذون در اخذ میباشد مسترد‌ دارد و اگر به واسطه ضرورتی بخواهد آن را رد کند و به کسی که حق اخذ دارد دسترس نداشته باشد باید به […]

    • ماده 625 قانون مدنی
    • ماده ۶۲۵ هر گاه مستحق‌ للغیر بودن مال ودیعه محقق گردد باید امین آن را به مالک حقیقی رد کند و اگر مالک معلوم نباشد تابع احکام اموال ‌مجهول‌المالک است.

    • ماده 626 قانون مدنی
    • ماده ۶۲۶ اگر کسی مال خود را به ودیعه گذارد ودیعه به فوت امانت‌گذار باطل و امین ودیعه را نمیتواند رد کند مگر به وراث او.

    • ماده 627 قانون مدنی
    • ماده ۶۲۷ در صورت تعدد وراث و عدم توافق بین آنها مال ودیعه باید بحاکم رد شود.

    • ماده 628 قانون مدنی
    • ماده ۶۲۸ اگر در احوال شخص امانت‌گذار تغییری حاصل گردد مثلاً اگر امانت‌گذار محجور شود عقد ودیعه منفسخ و ودیعه را نمیتوان مسترد‌ نمود مگر به کسی که حق اداره کردن اموال محجور را دارد.

    • ماده 629 قانون مدنی
    • ماده ۶۲۹ اگر مال محجوری به ودیعه گذارده شده باشد آن مال باید پس از رفع حجر به مالک مسترد شود.

    • ماده 630 قانون مدنی
    • ماده ۶۳۰ اگر کسی مالی را بسمت قیمومت یا ولایت ودیعه گذارد آن مال باید پس از رفع سمت مزبور به مالک آن رد شود مگر اینکه از مالک ‌رفع حجر نشده باشد که در این صورت به قیم یا ولی بعدی مسترد میگردد.

    • ماده 631 قانون مدنی
    • ماده ۶۳۱ هر گاه کسی مال غیر را به عنوانی غیر از مستودع متصرف باشد و مقررات این قانون او را نسبت به آن مال امین قرار داده باشد مثل ‌مستودع است بنابراین مستاجر نسبت به عین مستاجره قیم یا ولی نسبت به مال صغیر یا مولی‌علیه و امثال آنها ضامن نمیباشد مگر در صورت […]

    • ماده 632 قانون مدنی
    • ماده ۶۳۲ کاروانسرادار و صاحب مهمانخانه و حمامی و امثال آنها نسبت به اشیاء و اسباب یا البسه واردین وقتی مسئول میباشند که اشیاء و‌اسباب یا البسه نزد آنها ایداع شده باشد ویا اینکه بر طبق عرف بلد در حکم ایداع باشد.

    • ماده 633 قانون مدنی
    • ماده ۶۳۳ امانت‌گذار باید مخارجی را که امانتدار برای حفظ مال ودیعه کرده است به او بدهد.

    • ماده 634 قانون مدنی
    • ماده ۶۳۴ هر گاه رد مال مستلزم مخارجی باشد بر عهده امانت‌گذار است.

    • ماده 635 قانون مدنی
    • ماده ۶۳۵ عاریه عقدی است که به موجب آن احد طرفین به طرف دیگر اجازه میدهد که از عین مال او مجاناً منتفع شود. ‌عاریه دهنده را معیر و عاریه گیرنده را مستعیر گویند.

    • ماده 636 قانون مدنی
    • ماده ۶۳۶ عاریه دهنده علاوه بر اهلیت باید مالک منفعت مالی باشد که عاریه میدهد اگر چه مالک عین نباشد.

    • ماده 637 قانون مدنی
    • ماده ۶۳۷ هر چیزیکه بتوان با بقای اصلش از آن منتفع شد میتواند موضوع عقد عاریه گردد. منفعتی که مقصود از عاریه است منفعتی است که‌ مشروع و عقلائی باشد.

    • ماده 638 قانون مدنی
    • ماده ۶۳۸ عاریه عقدی است جائز و به موت هر یک از طرفین منفسخ میشود.

    • ماده 639 قانون مدنی
    • ماده ۶۳۹ هر گاه مال عاریه دارای عیوبی باشد که برای مستمیر تولید خسارتی کند معیر مسئول خسارت وارده نخواهد بود مگر اینکه عرفاً‌ مسبب محسوب شود. ‌همین حکم در مورد مودع و موجر و امثال آنها نیز جاری میشود.

    • ماده 640 قانون مدنی
    • ماده ۶۴۰ مستعیر ضامن تلف یا نقصان مال عاریه نمیباشد مگر در صورت تفریط یا تعدی.

    • ماده 641 قانون مدنی
    • ماده ۶۴۱ مستعیر مسئول منقصت ناشی از استعمال مال عاریه نیست مگر اینکه در غیر مورد اذن استعمال نموده باشد و اگر عاریه مطلق بوده بر ‌خلاف متعارف استفاده کرده باشد.

    • ماده 642 قانون مدنی
    • ماده ۶۴۲ اگر بر مستعیر شرط ضمان شده باشد مسئول هر کس و نقصانی خواهد بود اگر چه مربوط به عمل او نباشد.

    • ماده 643 قانون مدنی
    • ماده ۶۴۳ اگر بر مستعیر شرط ضمان منقصت ناشی از صرف استعمال نیز شده باشد ضامن این منقصت خواهد بود.

    • ماده 644 قانون مدنی
    • ماده ۶۴۴ در عاریه طلا و نقره اعم از مسکوک و غیر مسکوک مستعیر ضامن است هر چند شرط ضمان نشده و تفریط یا تعدی هم نکرده باشد.

    • ماده 645 قانون مدنی
    • ماده ۶۴۵ در رد عاریه باید مفاد مواد ۶۲۴ و ۶۲۶ تا ۶۳۰ رعایت شود.

    • ماده 646 قانون مدنی
    • ماده ۶۴۶ مخارج لازمه برای انتفاع از مال عاریه بر عهده مستعیر است و مخارج نگاهداری آن تابع عرف و عادت است مگر اینکه شرط خاصی‌شده باشد.

    • ماده 647 قانون مدنی
    • ماده ۶۴۷ مستعیر نمیتواند مال عاریه را به هیچ نحوی به تصرف غیر دهد مگر به اذن معیر.

    • ماده 648 قانون مدنی
    • ماده ۶۴۸ قرض عقدی است که به موجب آن احد طرفین مقدار معینی از مال خود را به طرف دیگر تملیک میکند که طرف مزبور مثل آن را از ‌حیث مقدار و جنس و وصف رد نماید و در صورت تعذر رد مثل قیمت یوم‌الرد را بدهد.

    • ماده 649 قانون مدنی
    • ماده ۶۴۹ اگر مالی که موضوع قرض است بعد از تسلیم تلف یا ناقص شود از مال مقترض است.

    • ماده 650 قانون مدنی
    • ماده ۶۵۰ مقترض باید مثل مالی را که قرض کرده است رد کند اگر چه قیمتا ترقی یا تنزل کرده باشد.

    • ماده 652 قانون مدنی
    • ماده ۶۵۲ در موقع مطالبه حاکم مطابق اوضاع و احوال برای مقترض مهلت یا اقساطی قرار میدهد.

    • ماده 653 قانون مدنی
    • ماده ۶۵۳ به موجب قانون اصلاح موادی از قانون مدنی مصوب ۱۳۷۰/۰۸/۱۴ حذف شده است.

    • ماده 651 قانون مدنی
    • ماده ۶۵۱ اگر برای اداء قرض بوجه ملزمی اجلی معین شده باشد مقترض نمیتواند قبل از انقضاء مدت طلب خود را مطالبه کند.

    • ماده 654 قانون مدنی
    • ماده ۶۵۴ قمار و گروبندی باطل و دعاوی راجعه به آن مسموع نخواهد بود. همین حکم در مورد کلیه تعهداتی که از معاملات نامشروع تولید شده‌باشد جاری است.

    • ماده 655 قانون مدنی
    • ماده ۶۵۵ در دوانیدن حیوانات سواری و همچنین در تیراندازی و شمشیر زنی گروبندی جایز و مفاد ماده قبل در مورد آنها رعایت نمی‌شود.

    • ماده 656 قانون مدنی
    • ماده ۶۵۶ وکالت عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین طرف دیگر را برای انجام امری نایب خود مینماید.

    • ماده 657 قانون مدنی
    • ماده ۶۵۷ تحقق وکالت منوط به قبول وکیل است.

    • ماده 658 قانون مدنی
    • ماده ۶۵۸ وکالت ایجاباً و قبولاً به هر لفظ یا فعلی که دلالت بر آن کند واقع میشود.

    • ماده 659 قانون مدنی
    • ماده ۶۵۹ وکالت ممکن است مجانی باشد یا با اجرت.

    • ماده 660 قانون مدنی
    • ماده ۶۶۰ وکالت ممکن است به طور مطلق و برای تمام امور موکل باشد یا مقید و برای امر یا امور خاصی.

    • ماده 661 قانون مدنی
    • ماده ۶۶۱ در صورتی که وکالت مطلق باشد فقط مربوط به اداره کردن اموال موکل خواهد بود.

    • ماده 662 قانون مدنی
    • ماده ۶۶۲ وکالت باید در امری داده شود که خود موکل بتواند آن را بجا آورد وکیل هم باید کسی باشد که برای انجام آن امر اهلیت داشته باشد.

    • ماده 663 قانون مدنی
    • ماده ۶۶۳ وکیل نمیتواند عملی را که از حدود وکالت او خارج است انجام دهد.

    • ماده 664 قانون مدنی
    • ماده ۶۶۴ وکیل در محاکمه وکیل در قبض حق نیست مگر اینکه قرائن دلالت بر آن نماید و همچنین وکیل در اخذ حق وکیل در مرافعه نخواهد‌بود.

    • ماده 665 قانون مدنی
    • ماده ۶۶۵ وکالت در بیع وکالت در قبض ثمن نیست مگر اینکه قرینه قطعی دلالت بر آن کند.

    • ماده 667 قانون مدنی
    • ماده ۶۶۷ وکیل باید در تصرفات و اقدامات خود مصلحت موکل را مراعات نماید و از آنچه که موکل بالصراحه به او اختیار داده یا بر حسب‌ قرائن و عرف و عادت داخل اختیار او است تجاوز نکند.

    • ماده 666 قانون مدنی
    • ماده ۶۶۶ هر گاه از تقصیر وکیل خسارتی به موکل متوجه شود که عرفاً وکیل مسبب آن محسوب میگردد مسئول خواهد بود.

    • ماده 669 قانون مدنی
    • ماده ۶۶۹ هر گاه برای انجام امر دو یا چند نفر وکیل معین شده باشد هیچ یک از آنها نمیتواند بدون دیگری یا دیگران دخالت در آن امر بنماید مگر ‌اینکه هر یک مستقلاً وکالت داشته باشد در این صورت هر کدام میتواند به تنهایی آن امر را بجا آورد.

    • ماده 668 قانون مدنی
    • ماده ۶۶۸ وکیل باید حساب مدت وکالت خود را به موکل بدهد و آنچه را که به جای او دریافت کرده است به او رد کند.

    • ماده 670 قانون مدنی
    • ماده ۶۷۰ در صورتی که دو نفر به نحو اجتماع وکیل باشند به موت یکی از آنها وکالت دیگری باطل میشود.

    • ماده 672 قانون مدنی
    • ماده ۶۷۲ وکیل در امری نمیتواند برای آن امر به دیگری وکالت دهد مگر اینکه صریحاً یا به دلالت قرائن وکیل در توکیل باشد.

    • ماده 673 قانون مدنی
    • ماده ۶۷۳ اگر وکیل که وکالت در توکیل نداشته انجام امری را که در آن وکالت دارد به شخص ثالثی واگذار کند هر یک از وکیل و شخص ثالث در‌مقابل موکل نسبت به خساراتی که مسبب محسوب میشود مسئول خواهد بود.

    • ماده 674 قانون مدنی
    • ماده ۶۷۴ موکل باید تمام تعهداتی را که وکیل در حدود وکالت خود کرده است انجام دهد. درمورد آنچه که در خارج از حدود وکالت انجام داده‌شده است موکل هیچگونه تعهد نخواهد داشت مگر اینکه اعمال فضولی وکیل را صراحتاً یا ضمناً اجازه کند.

    • ماده 675 قانون مدنی
    • ماده ۶۷۵ موکل باید تمام مخارجی را که وکیل برای انجام وکالت خود نموده است و همچنین اجرت وکیل را بدهد مگر اینکه در عقد وکالت طور‌دیگر مقرر شده باشد.

    • ماده 678 قانون مدنی
    • ماده ۶۷۸ وکالت به طریق ذیل مرتفع میشود: ۱) به عزل موکل ۲) به استعفای وکیل ۳) به موت یا به جنون وکیل یا موکل

    • ماده 676 قانون مدنی
    • ماده ۶۷۶ حق‌الوکاله وکیل تابع قرارداد بین طرفین خواهد بود و اگر نسبت به حق‌الوکاله یا مقدار آن قرارداد نباشد تابع عرف و عادت است اگر‌ عادت مسلمی نباشد وکیل مستحق اجرت‌المثل است.

    • ماده 677 قانون مدنی
    • ماده ۶۷۷ اگر در وکالت مجانی یا با اجرت بودن آن تصریح نشده باشد محمول بر این است که با اجرت باشد.

    • ماده 680 قانون مدنی
    • ماده ۶۸۰ تمام اموری که وکیل قبل از رسیدن خبر عزل به او در حدود وکالت خود بنماید نسبت به موکل نافذ است.

    • ماده 671 قانون مدنی
    • ماده ۶۷۱ وکالت در هر امر مستلزم وکالت در لوازم و مقدمات آن نیز هست مگر اینکه تصریح بعدم وکالت باشد.

    • ماده 679 قانون مدنی
    • ماده ۶۷۹ موکل میتواند هر وقت بخواهد وکیل را عزل کند مگر اینکه وکالت وکیل با عدم عزل در ضمن عقد لازمی شرط شده باشد.

    • ماده 681 قانون مدنی
    • ماده ۶۸۱ بعد از اینکه وکیل استعفا داد مادامی که معلوم است موکل به اذن خود باقی است میتواند در آنچه وکالت داشته اقدام کند.

    • ماده 682 قانون مدنی
    • ماده ۶۸۲ محجوریت موکل موجب بطلان وکالت میشود مگر در اموری که حجر مانع از توکیل در آنها نمیباشد و همچنین است محجوریت ‌وکیل مگر در اموری که حجر مانع از اقدام در آن نباشد.

    • ماده 683 قانون مدنی
    • ماده ۶۸۳ هر گاه متعلق وکالت از بین برود یا موکل عملی را که مورد وکالت است خود انجام دهد یا به طور کلی عملی که منافی با وکالت وکیل ‌باشد به جا آورده مثل اینکه مالی را که برای فروش آن وکالت داده بود خود بفروشد وکالت منفسخ میشود.

    • ماده 684 قانون مدنی
    • ماده ۶۸۴ عقد ضمان عبارت است از اینکه شخصی مالی را که بر ذمه دیگری است به عهده بگیرد. متعهد را ضامن طرف دیگر را مضمون‌له و‌شخص ثالث را مضمون‌عنه یا مدیون اصلی میگویند.

    • ماده 685 قانون مدنی
    • ماده ۶۸۵ در ضمان رضای مدیون اصلی شرط نیست.

    • ماده 687 قانون مدنی
    • ماده ۶۸۷ ضامن شدن از محجور و میت صحیح است.

    • ماده 686 قانون مدنی
    • ماده ۶۸۶ ضامن باید برای معامله اهلیت داشته باشد.

    • ماده 688 قانون مدنی
    • ماده ۶۸۸ ممکن است از ضامن ضمانت کرد.

    • ماده 690 قانون مدنی
    • ماده ۶۹۰ در ضمان شرط نیست که ضامن مالدار باشد لیکن اگر مضمون‌له در وقت ضمان به عدم تمکن ضامن جاهل بوده باشد میتواند عقد‌ ضمان را فسخ کند ولی اگر ضامن بعد از عقد غیر ملی شود مضمون‌له خیاری نخواهد داشت.

    • ماده 689 قانون مدنی
    • ماده ۶۸۹ هر گاه چند نفر ضامن شخصی شوند ضمانت هر کدام که مضمون‌له قبول کند صحیح است.

    • ماده 691 قانون مدنی
    • ماده ۶۹۱ ضمان دینی که هنوز سبب آن ایجاد نشده است باطل است.

    • ماده 692 قانون مدنی
    • ماده ۶۹۲ در دین حال ممکن است ضامن برای تادیه آن اجلی معین کند و همچنین میتواند در دین موجل تعهد پرداخت فوری آن را بنماید.

    • ماده 693 قانون مدنی
    • ماده ۶۹۳ مضمون‌له میتواند در عقد ضمان از ضامن مطالبه رهن کند اگر چه دین اصلی رهنی نباشد.

    • ماده 694 قانون مدنی
    • ماده ۶۹۴ علم ضامن به مقدار و اوصاف و شرایط دینی که ضمانت آن را مینماید شرط نیست بنابراین اگر کسی ضامن دین شخص بشود بدون ‌اینکه بداند آن دین چه مقدار است ضمان صحیح است لیکن ضمانت یکی از چند دین به نحو تردید باطل است.

    • ماده 695 قانون مدنی
    • ماده ۶۹۵ معرفت تفصیلی ضامن به شخص مضمون‌له یا مضمون عنه لازم نیست.

    • ماده 696 قانون مدنی
    • ماده ۶۹۶ هر دینی را ممکن است ضمانت نمود اگر چه شرط فسخی در آن موجود باشد.

    • ماده 697 قانون مدنی
    • ماده ۶۹۷ ضمان عهده از مشتری یا بایع نسبت به درک مبیع یا ثمن در صورت مستحق‌للغیر درآمدن آن جایز است.

    • ماده 698 قانون مدنی
    • ماده 698 قانون مدنی بعد از اینکه ضمان به طور صحیح واقع شد ذمه مضمون‌عنه بری و ذمه ضامن به مضمون‌له مشغول میشود. گروه وکلای حق وران پاسخگوی سوالات حقوقی، آیین دادرسی مدنی و بسیاری از  مسائل مختلف از قبیل : قاچاق کالا و ارز دعاوی ملکی  مالیاتی روابط نامشروع جرایم اینترنتی تابعیت پیش فروش آپارتمان ارث شرب […]

    • ماده 699 قانون مدنی
    • ماده ۶۹۹ تعلیق در ضمان مثل اینکه ضامن قید کند که اگر مدیون نداد من ضامنم باطل است ولی التزام به تادیه ممکن است معلق باشد.

    • ماده 700 قانون مدنی
    • ماده ۷۰۰ تعلیق ضامن بشرایط صحت آن مثل اینکه ضامن قید کند که اگر مضمون‌عنه مدیون باشد من ضامنم موجب بطلان آن نمیشود.

    • ماده 711 قانون مدنی
    • ماده ۷۱۱ اگر ضامن دین را تادیه کند و مضمون‌ عنه آن را ثانیاً بپردازد ضامن حق رجوع به مضمون‌له نخواهد داشت و باید به مضمون‌عنه مراجعه‌کند و مضمون‌عنه میتواند از مضمون‌له آنچه را که گرفته است مسترد دارد.

    • ماده 702 قانون مدنی
    • ماده ۷۰۲ هر گاه ضمان مدت داشته باشد مضمون‌له نمیتواند قبل از انقضاء مدت مطالبه طلب خود را از ضامن کند اگر چه دین حال باشد.

    • ماده 701 قانون مدنی
    • ماده ۷۰۱ ضمان عقدی است لازم و ضامن یا مضمون‌له نمیتوانند آن را فسخ کنند مگر در صورت اعسار ضامن به طوری که در ماده ۶۹۰ مقرر است یا در صورت بودن حق فسخ نسبت به دین مضمون‌له و یا در صورت تخلف از مقررات عقد.

    • ماده 703 قانون مدنی
    • ماده ۷۰۳ در ضمان حال مضمون‌له حق مطالبه طلب خود را دارد اگر چه دین موجل باشد.

    • ماده 704 قانون مدنی
    • ماده ۷۰۴ ضمان مطلق محمول به حال است مگر آنکه به قرائن معلوم شود که موجل بوده است.

    • ماده 705 قانون مدنی
    • ماده ۷۰۵ ضمان موجل به فوت ضامن حال میشود.

    • ماده 706 قانون مدنی
    • ماده ۷۰۶ به موجب قانون اصلاح موادی از قانون مدنی مصوب ۱۳۷۰/۰۸/۱۴ حذف شده است.

    • ماده 707 قانون مدنی
    • ماده ۷۰۷ اگر مضمون‌له ذمه مضمون‌عنه را ری کند ضامن بری نمی‌شود مگر اینکه مقصود ابراء از اصل دین باشد.

    • ماده 708 قانون مدنی
    • ماده ۷۰۸ کسی که ضامن درک مبیع است در صورت فسخ بیع به سبب اقاله یا خیار از ضمان بری میشود.

    • ماده 709 قانون مدنی
    • ماده ۷۰۹ ضامن حق رجوع به مضمون عنه ندارد مگر بعد از اداء دین ولی میتواند در صورتی که مضمون‌عنه ملتزم شده باشد که در مدت معینی‌برائت او را تحصیل نماید و مدت مزبور هم منقضی شده باشد رجوع کند.

    • ماده 710 قانون مدنی
    • ماده ۷۱۰ اگر ضامن با رضایت مضمون‌له حواله کند به کسی که دین را بدهد و آن شخص قبول نماید مثل آنست که دین را ادا کرده است و حق‌ رجوع به مضمون‌عنه دارد و همچنین است حواله مضمون‌له به عهده ضامن.

    • ماده 712 قانون مدنی
    • ماده ۷۱۲ هر گاه مضمون‌له فوت شود و ضامن وارث او باشد حق رجوع به مضمون‌عنه دارد.

    • ماده 713 قانون مدنی
    • ماده ۷۱۳ اگر ضامن به مضمون‌له کمتر از دین داده باشد زیاده بر آنچه داده نمی‌تواند از مدیون مطالبه کند اگر چه دین را صلح بکمتر کرده باشد.

    • ماده 714 قانون مدنی
    • ماده ۷۱۴ اگر ضامن زیادتر از دین به داین بدهد حق رجوع به زیاده ندارد مگر در صورتی که به اذن مضمون‌عنه داده باشد.

    • ماده 716 قانون مدنی
    • ماده ۷۱۶ در صورتی که دین حال باشد هر وقت ضامن ادا کند میتواند رجوع به مضمون‌عنه نماید هر چند ضمان مدت داشته و موعد آن نرسیده‌ باشد مگر آنکه مضمون‌عنه اذن به ضمان موجل داده باشد.

    • ماده 717 قانون مدنی
    • ماده ۷۱۷ هر گاه مضمون‌عنه دین را ادا کند ضامن بری میشود هر چند ضامن به مضمون‌عنه اذن در ادا نداده باشد.

    • ماده 715 قانون مدنی
    • ماده ۷۱۵ هر گاه دین مدت داشته و ضامن قبل از موعد آن را بدهد مادام که دین حال نشده است نمیتواند از مدیون مطالبه کند.

    • ماده 718 قانون مدنی
    • ماده ۷۱۸ هر گاه مضمون‌له ضامن را از دین ابراء کند ضامن و مضمون‌عنه هر دو بری میشوند.

    • ماده 719 قانون مدنی
    • ماده ۷۱۹ هر گاه مضمون‌له ضامن را ابراء یا دیگری مجاناً دین را بدهد ضامن حق رجوع به مضمون‌عنه ندارد.

    • ماده 720 قانون مدنی
    • ماده ۷۲۰ ضامنی که به قصد تبرع ضمانت کرده باشد حق رجوع به مضمون‌عنه ندارد.

    • ماده 721 قانون مدنی
    • ماده ۷۲۱ هر گاه اشخاص متعدد از یک شخص و برای یک قرض به نحو تسهیم ضمانت کرده باشند مضمون‌له به هر یک از آنها فقط به قدر سهم ‌او حق رجوع دارد و اگر یکی از ضامنین تمام قرض را تادیه نماید به هر یک از ضامنین دیگر که اذن تادیه داده باشد میتواند […]

    • ماده 722 قانون مدنی
    • ماده ۷۲۲ ضامنِ ضامن حق رجوع به مدیون اصلی ندارد و باید به مضمون‌عنه خود رجوع کند و بهمین طریق هر ضامنی به مضمون‌عنه خود ‌رجوع میکند تا به مدیون اصلی برسد.

    • ماده 723 قانون مدنی
    • ماده ۷۲۳ ممکن است کسی در ضمن عقد لازمی به تادیه دین دیگری ملتزم شود در این صورت تعلیق به التزام مبطل نیست مثل اینکه کسی‌التزام خود را به تادیه دین مدیون معلق به عدم تادیه او نماید.

    • ماده 724 قانون مدنی
    • ماده ۷۲۴ حواله عقدی است که به موجب آن طلب شخصی از ذمه مدیون به ذمه شخص ثالثی منتقل می‌گردد. ‌مدیون را محیل، طلبکار را محتال، شخص ثالث را محال علیه می‌گویند.

    • ماده 725 قانون مدنی
    • ماده ۷۲۵ حواله محقق نمیشود مگر با رضای محتال و قبول محال‌علیه.

    • ماده 726 قانون مدنی
    • ماده ۷۲۶ اگر در مورد حواله محیل مدیون محتال نباشد احکام حواله در آن جاری نخواهد بود.

    • ماده 727 قانون مدنی
    • ماده ۷۲۷ برای صحت حواله لازم نیست که محال‌علیه مدیون به محیل باشد در این صورت محال علیه پس از قبولی در حکم ضامن است.

    • ماده 728 قانون مدنی
    • ماده ۷۲۸ در صحت حواله ملائت محاله‌علیه شرط نیست.

    • ماده 729 قانون مدنی
    • ماده ۷۲۹ هر گاه در وقت حواله محاله‌علیه معتبر بوده و محتال جاهل به اعسار او باشد محتال میتواند حواله را فسخ و به محیل رجوع کند.

    • ماده 730 قانون مدنی
    • ماده ۷۳۰ پس از تحقیق حواله ذمه محیل از دینی که حواله داده بری و ذمه محال علیه مشغول میشود.

    • ماده 731 قانون مدنی
    • ماده ۷۳۱ در صورتی که محاله‌علیه مدیون محیل نبوده بعد از اداء وجه حواله میتواند به همان مقداری که پرداخته است رجوع به محیل نماید.

    • ماده 732 قانون مدنی
    • ماده ۷۳۲ حواله عقدی است لازم و هیچ یک از محیل و محتال و محال‌علیه نمیتواند آن را فسخ کند مگر در مورد ماده ۷۲۹ و یا در صورتی که‌ خیار فسخ شرط شده باشد.

    • ماده 733 قانون مدنی
    • ماده ۷۳۳ اگر در بیع بایع حواله داده باشد که مشتری ثمن را به شخصی بدهد یا مشتری حواله داده باشد که بایع ثمن را از کسی بگیرد و بعد بطلان ‌بیع معلوم گردد حواله باطل میشود و اگر محتال ثمن را اخذ کرده باشد باید مسترد دارد ولی اگر بیع به واسطه فسخ یا […]

    • ماده 734 قانون مدنی
    • ماده ۷۳۴ کفالت عقدی است که به موجب آن احد طرفین در مقابل طرف دیگر احضار شخص ثالثی را تعهد میکند. ‌متعهد را کفیل، شخص ثالث را مکفول و طرف دیگر را مکفول‌له میگویند.

    • ماده 735 قانون مدنی
    • ماده ۷۳۵ کفالت به رضای کفیل و مکفول‌له واقع میشود.

    • ماده 736 قانون مدنی
    • ماده ۷۳۶ در صحت کفالت علم کفیل به ثبوت حقی بر عهده مکفول شرط نیست بلکه دعوی حق از طرف مکفول‌له کافی است اگر چه مکفول ‌منکر آن باشد.

    • ماده 737 قانون مدنی
    • ماده ۷۳۷ کفالت ممکن است مطلق باشد یا موقت و در صورت موقت بودن باید مدت آن معلوم باشد.

    • ماده 738 قانون مدنی
    • ماده ۷۳۸ ممکن است شخص دیگر کفیل کفیل شود.

    • ماده 739 قانون مدنی
    • ماده ۷۳۹ در کفالت مطلق مکفول‌له هر وقت بخواهد میتواند احضار مکفول را تقاضا کند ولی در کفالت موقت قبل از رسیدن موعد حق مطالبه ‌ندارد.

    • ماده 740 قانون مدنی
    • ماده ۷۴۰ کفیل باید مکفول را در زمان و مکانی که تعهد کرده است حاضر نماید و الا باید از عهده حقی که بر عهده مکفول ثابت میشود برآید.

    • ماده 741 قانون مدنی
    • ماده ۷۴۱ اگر کفیل ملتزم شده باشد که مالی در صورت عدم احضار مکفول بدهد باید به نحوی که ملتزم شده است عمل کند.

    • ماده 742 قانون مدنی
    • ماده ۷۴۲ اگر در کفالت محل تسلیم معین نشده باشد کفیل باید مکفول را در محل عقد تسلیم کند مگر اینکه عقد منصرف به محل دیگر باشد.

    • ماده 743 قانون مدنی
    • ماده ۷۴۳ اگر مکفول غایب باشد به کفیل مهلتی که برای حاضر کردن مکفول کافی باشد داده میشود.

    • ماده 744 قانون مدنی
    • ماده ۷۴۴ اگر کفیل مکفول را در غیر زمان و مکان مقرر یا بر خلاف شرایطی که کرده‌اند تسلیم کند قبول آن بر مکفول‌له لازم نیست لیکن اگر قبول ‌کرد کفیل بری میشود و همچنین اگر مکفول‌له بر خلاف مقرر بین طرفین تقاضای تسلیم نماید کفیل ملزم به قبول نیست.

    • ماده 746 قانون مدنی
    • ماده ۷۴۶ در موارد ذیل کفیل بری میشود. ۱) در صورت حاضر کردن مکفول به نحوی که متعهد شده است. ۲) در صورتی که مکفول در موقع مقرر شخصاً حاضر شود. ۳) در صورتی که ذمه مکفول به نحوی از انحاء از حقی که مکفول‌له بر او دارد بری شود. ۴) در صورتی که مکفول‌له […]

    • ماده 745 قانون مدنی
    • ماده ۷۴۵ هر کس شخصی را از تحت اقتدار ذیحق یا قائم‌مقام او بدون رضای او خارج کند در حکم کفیل است و باید آن شخص را حاضر کند والا ‌باید از عهده حقی که بر او ثابت شود بر آید.

    • ماده 747 قانون مدنی
    • ماده ۷۴۷ هر گاه کفیل مکفول خود را مطابق شرایط مقرره حاضر کند و مکفول له از قبول آن امتناع نماید کفیل می تواند احضار مکفول و امتناع مکفول له را با شهادت معتبر نزد حاکم و یا احضار نزد حاکم اثبات نماید.

    • ماده 748 قانون مدنی
    • ماده ۷۴۸ فوت مکفول‌له موجب برائت کفیل نمیشود.

    • ماده 749 قانون مدنی
    • ماده ۷۴۹ هر گاه یک نفر در مقابل چند نفر از شخصی کفالت نماید به تسلیم او به یکی از آنها در مقابل دیگران بری نمیشود.

    • ماده 750 قانون مدنی
    • ماده ۷۵۰ در صورتی که شخصی کفیلِ کفیل باشد و دیگری کفیل او و هکذا هر کفیل باید مکفول خود را حاضر کند و هر کدام از آنها که مکفول ‌اصلی را حاضر کرد او و سایرین بری میشوند و هر کدام که به یکی از جهات مزبوره در ماده ۷۴۶ بری شد کفیل‌های مابعد […]

    • ماده 751 قانون مدنی
    • ماده ۷۵۱ هر گاه کفالت به اذن مکفول بوده و کفیل با عدم تمکن از احضار حقی را که به عهده او است ادا نماید و یا به اذن او ادای حق کند ‌میتواند به مکفول رجوع کرده آنچه را که داده اخذ کند و اگر هیچ یک به اذن مکفول نباشد حق رجوع نخواهد […]

    • ماده 752 قانون مدنی
    • ماده ۷۵۲ صلح ممکن است یا در مورد رفع تنازع موجود و یا جلوگیری از تنازع احتمالی در مورد معامله و غیر آن واقع شود.

    • ماده 753 قانون مدنی
    • ماده ۷۵۳ برای صحت صلح طرفین باید اهلیت معامله و تصرف در مورد صلح داشته باشند.

    • ماده 754 قانون مدنی
    • ماده ۷۵۴ هر صلح نافذ است جز صلح بر امری که غیر مشروع باشد.

    • ماده 755 قانون مدنی
    • ماده ۷۵۵ صلح با انکار دعوی نیز جائز است بنابراین درخواست صلح اقرار محسوب نمیشود.

    • ماده 756 قانون مدنی
    • ماده ۷۵۶ حقوق خصوصی که از جرم تولید میشود ممکن است مورد صلح واقع شود.

    • ماده 757 قانون مدنی
    • ماده ۷۵۷ صلح بلاعوض نیز جائز است.

    • ماده 758 قانون مدنی
    • ماده ۷۵۸ صلح در مقام معاملات هر چند نتیجه معامله را که به جای آن واقع شده است میدهد لیکن شرایط و احکام خاصه آن معامله را ندارد ‌بنابراین اگر مورد صلح عین باشد در مقابل عوض نتیجه آن همان نتیجه بیع خواهد بود بدون اینکه شرایط و احکام خاصه بیع در آن مجری شود.

    • ماده 759 قانون مدنی
    • ماده ۷۵۹ حق شفعه در صلح نیست هر چند در مقام بیع باشد.

    • ماده 760 قانون مدنی
    • ماده ۷۶۰ صلح عقد لازم است اگر چه در مقام عقود جائزه واقع شده باشد و بر هم نمیخورد مگر در موارد فسخ به خیار یا اقاله.

    • ماده 761 قانون مدنی
    • ماده ۷۶۱ صلحی که در مورد تنازع یا مبنی بر تسامح باشد قاطع بین طرفین است و هیچ یک نمی‌تواند آن را فسخ کند اگر چه به ادعاء غبن باشد‌ مگر در صورت تخلف شرط یا اشتراط خیار.

    • ماده 762 قانون مدنی
    • ماده ۷۶۲ اگر در طرف مصالحه و یا در مورد صلح اشتباهی واقع شده باشد صلح باطل است.

    • ماده 763 قانون مدنی
    • ماده ۷۶۳ صلح با کراه نافذ نیست.

    • ماده 764 قانون مدنی
    • ماده ۷۶۴ تدلیس در صلح موجب خیار فسخ است.

    • ماده 765 قانون مدنی
    • ماده ۷۶۵ صلح دعوی مبتنی بر معامله باطله باطل است ولی صلح دعوی ناشی از بطلان معامله صحیح است.

    • ماده 766 قانون مدنی
    • ماده ۷۶۶ اگر طرفین به طور کلی تمام دعاوی واقعیه و فرضیه خود را به صلح خاتمه داده باشند کلیه دعاوی داخل در صلح محسوب است اگر چه ‌منشاء دعوی در حین صلح معلوم نباشد مگر اینکه صلح بحسب قرائن شامل آن نگردد.

    • ماده 767 قانون مدنی
    • ماده ۷۶۷ اگر بعد از صلح معلوم گردد که موضوع صلح منتفی بوده است صلح باطل است.

    • ماده 768 قانون مدنی
    • ماده ۷۶۸ در عقد صلح ممکن است احد طرفین در عوض مال‌الصلحی که میگیرد متعهد شود که نفقه معینی همه ساله یا همه ‌ماهه تا مدت معین ‌تادیه کند این تعهد ممکن است به نفع طرفین مصالحه یا به نفع شخص یا اشخاص ثالث واقع شود.

    • ماده 769 قانون مدنی
    • ماده ۷۶۹ در تعهد مذکوره در ماده قبل به نفع هر کس که واقع شده باشد ممکن است شرط نمود که بعد از فوت منتفع نفقه به وراث او داده شود.

    • ماده 770 قانون مدنی
    • ماده ۷۷۰ صلحی که بر طبق دو ماده فوق واقع میشود به ورشکستگی یا افلاس متعهد نفقه فسخ نمی‌شود مگر اینکه شرط شده باشد.

    • ماده 771 قانون مدنی
    • ماده ۷۷۱ رهن عقدی است که به موجب آن مدیون مالی را برای وثیقه به داین میدهد. ‌رهن دهنده را راهن و طرف دیگر را مرتهن میگویند.

    • ماده 772 قانون مدنی
    • ماده ۷۷۲ مال مرهون باید به قبض مرتهن یا به تصرف کسی که بین طرفین معین میگردد داده شود ولی استمرار قبض شرط صحت معامله نیست.

    • ماده 773 قانون مدنی
    • ماده ۷۷۳ هر مالی که قابل نقل و انتقال قانونی نیست نمیتواند مورد رهن واقع شود.

    • ماده 774 قانون مدنی
    • ماده ۷۷۴ مال مرهون باید عین معین باشد و رهن دین و منفعت باطل است.

    • ماده 775 قانون مدنی
    • ماده ۷۷۵ برای هر مالی که در ذمه باشد ممکن است رهن داده شود ولو عقدی که موجب اشتغال ذمه است قابل فسخ باشد.

    • ماده 776 قانون مدنی
    • ماده ۷۷۶ ممکن است یک نفر مالی را در مقابل دو یا چند دین که به دو یا چند نفر دارد رهن بدهد در این صورت مرتهنین باید به تراضی معین کنند‌ که رهن در تصرف چه کسی باشد و همچنین ممکن است دو نفر یک مال را به یک نفر در مقابل طلبی که […]

    • ماده 777 قانون مدنی
    • ماده ۷۷۷ در ضمن عقد رهن یا به موجب عقد علیحده ممکن است راهن مرتهن را وکیل کند که اگر در موعد مقرر راهن قرض خود را اداء ننموده‌ مرتهن از عین مرهونه یا قیمت آن طلب خود را استیفاء کند و نیز ممکن است قرار دهد وکالت مزبور بعد از فوت مرتهن با ورثه […]

    • ماده 778 قانون مدنی
    • ماده ۷۷۸ اگر شرط شده باشد که مرتهن حق فروش عین مرهونه را ندارد باطل است.

    • ماده 779 قانون مدنی
    • ماده ۷۷۹ هر گاه مرتهن برای فروش عین مرهونه وکالت نداشته باشد و راهن هم برای فروش آن و اداء دین حاضر نگردد مرتهن به حاکم رجوع‌ مینماید تا اجبار به بیع یا اداء دین به نحو دیگر بکند.

    • ماده 780 قانون مدنی
    • ماده ۷۸۰ برای استیفاء طلب خود از قیمت رهن مرتهن بر هر طلبکار دیگری رجحان خواهد داشت.

    • ماده 781 قانون مدنی
    • ماده ۷۸۱ اگر مال مرهون به قیمتی بیش از طلب مرتهن فروخته شود مازاد مال مالک آن است و اگر بر عکس حاصل فروش کمتر باشد مرتهن باید‌ برای نقیصه به راهن رجوع کند.

    • ماده 782 قانون مدنی
    • ماده ۷۸۲ در مورد قسمت اخیر ماده قبل اگر راهن مفلس شده باشد مرتهن با غرماء شریک میشود.

    • ماده 783 قانون مدنی
    • ماده ۷۸۳ اگر راهن مقداری از دین را ادا کند حق ندارد مقداری از رهن را مطالبه نمایند و مرتهن میتواند تمام آن را تا تادیه کامل دین نگه دارد‌ مگر اینکه بین راهن و مرتهن ترتیب دیگری مقرر شده باشد.

    • ماده 784 قانون مدنی
    • ماده ۷۸۴ تبدیل رهن به مال دیگر به تراضی طرفین جائز است.

    • ماده 785 قانون مدنی
    • ماده ۷۸۵ هر چیزی که در عقد بیع بدون قید صریح به عنوان متعلقات جزء مبیع محسوب میشود در رهن نیز داخل خواهد بود.

    • ماده 786 قانون مدنی
    • ماده ۷۸۶ ثمره رهن و زیادتی که ممکن است در آن حاصل شود در صورتی که متصل باشد جزء رهن خواهد بود و در صورتی که منفصل باشد‌ متعلق به راهن است مگر اینکه ضمن عقد بین طرفین ترتیب دیگری مقرر شده باشد.

    • ماده 787 قانون مدنی
    • ماده ۷۸۷ عقد رهن نسبت به مرتهن جایز و نسبت به راهن لازم است و بنابراین مرتهن می‌تواند هر وقت بخواهد آن را بر هم زند ولی راهن ‌نمیتواند قبل از اینکه دین خود را ادا نماید و یا به نحوی از انحاء قانونی از آن بری شود رهن را مسترد دارد.

    • ماده 788 قانون مدنی
    • ماده ۷۸۸ به موت راهن یا مرتهن رهن منفسخ نمی‌شود ولی در صورت فوت مرتهن راهن میتواند تقاضا نماید که رهن به تصرف شخص ثالثی که‌ به تراضی او و ورثه معین میشود داده شود. در صورت عدم تراضی شخص مزبور از طرف حاکم معین میشود.ش

    • ماده 789 قانون مدنی
    • ماده ۷۸۹ رهن در ید مرتهن امانت محسوب است و بنابراین مرتهن مسئول تلف یا ناقص شدن آن نخواهد بود مگر در صورت تقصیر.

    • ماده 790 قانون مدنی
    • ماده ۷۹۰ بعد از برائت ذمه مدیون رهن در ید مرتهن امانت است لیکن اگر با وجود مطالبه آن را رد ننماید ضامن آن خواهد بود اگر چه تقصیر‌ نکرده باشد.

    • ماده 791 قانون مدنی
    • ماده ۷۹۱ اگر عین مرهونه به واسطه عمل خود راهن یا شخص دیگری تلف شود باید تلف‌ کننده بدل آن را بدهد و بدل مزبور رهن خواهد بود.

    • ماده 792 قانون مدنی
    • ماده ۷۹۲ وکالت مذکور در ماده ۷۷۷ شامل بدل مزبور در ماده فوق نخواهد بود.

    • ماده 793 قانون مدنی
    • ماده ۷۹۳ راهن نمیتواند در رهن تصرفی کند که منافی حق مرتهن باشد مگر به اذن مرتهن.

    • ماده 794 قانون مدنی
    • ماده ۷۹۴ راهن می‌تواند در رهن تغییراتی بدهد یا تصرفات دیگری که برای رهن نافع باشد و منافی حقوق مرتهن هم نباشد به عمل آورد بدون اینکه مرتهن بتواند او را منع کند، در صورت منع اجازه با حاکم است.

    • ماده 795 قانون مدنی
    • ماده ۷۹۵ هبه عقدی است که به موجب آن یک نفر مالی را مجاناً به کس دیگری تملیک میکند تملیک‌ کننده واهب طرف دیگر را متهب، مالی را‌که مورد هبه است عین موهوبه میگویند.

    • ماده 796 قانون مدنی
    • ماده ۷۹۶ واهب باید برای معامله و تصرف در مال خود اهلیت داشته باشد.

    • ماده 797 قانون مدنی
    • ماده ۷۹۷ واهب باید مالک مالی باشد که هبه می‌کند.

    • ماده 800 قانون مدنی
    • ماده ۸۰۰ در صورتی که عین موهوبه در ید متهب باشد محتاج به قبض نیست.

    • ماده 798 قانون مدنی
    • ماده ۷۹۸ هبه واقع نمیشود مگر با قبول و قبض متهب اعم از اینکه مباشر قبض خود متهب باشد یا وکیل او و قبض بدون اذن واهب اثری ‌ندارد.

    • ماده 799 قانون مدنی
    • ماده ۷۹۹ در هبه به صغیر یا مجنون یا سفیه قبض ولی معتبر است.

    • ماده 801 قانون مدنی
    • ماده ۸۰۱ هبه ممکن است معوض باشد و بنابراین واهب میتواند شرط کند که متهب مالی را به او هبه کند یا عمل مشروعی را مجاناً بجا آورد.

    • ماده 802 قانون مدنی
    • ماده ۸۰۲ اگر قبل از قبض واهب یا متهب فوت کند هبه باطل میشود.

    • ماده 803 قانون مدنی
    • ماده ۸۰۳ بعد از قبض نیز واهب میتواند با بقاء عین موهوبه از هبه رجوع کند مگر در موارد ذیل: ۱) در صورتی که متهب پدر یا مادر یا اولاد واهب باشد. ۲) در صورتی که هبه معوض بوده و عوض هم داده شده باشد. ۳) در صورتی که عین موهوبه از ملکیت متهب خارج […]

    • ماده 806 قانون مدنی
    • ماده ۸۰۶ هر گاه داین طلب خود را به مدیون ببخشد حق رجوع ندارد.

    • ماده 804 قانون مدنی
    • ماده ۸۰۴ در صورت رجوع واهب نماآت عین موهوبه اگر متصل باشد مال واهب و اگر منفصل باشد مال متهب خواهد بود.

    • ماده 807 قانون مدنی
    • ماده ۸۰۷ اگر کسی مالی را به عنوان صدقه به دیگری بدهد حق رجوع ندارد.

    • ماده 808 قانون مدنی
    • ماده ۸۰۸ هر گاه مال غیرمنقول قابل تقسیمی بین دو نفر مشترک باشد و یکی از دو شریک حصه خود را به قصد بیع به شخص ثالثی منتقل کند ‌شریک دیگر حق دارد قیمتی را که مشتری داده به او بدهد و حصه مبیعه را تملک کند. ‌این حق را حق شفعه و صاحب آن […]

    • ماده 809 قانون مدنی
    • ماده ۸۰۹ هر گاه بنا و درخت بدون زمین فروخته شود حق شفعه نخواهد بود.

    • ماده 810 قانون مدنی
    • ماده ۸۱۰ اگر ملک دو نفر در ممر یا مجری مشترک باشد و یکی از آنها ملک خود را با حق ممر یا مجری بفروشد دیگری حق شفعه دارد اگر چه در‌خود ملک مشاعاً شریک نباشد ولی اگر ملک را بدون ممر یا مجری بفروشد دیگری حق شفعه ندارد.

    • ماده 811 قانون مدنی
    • ماده ۸۱۱ اگر حصه یکی از دو شریک وقف باشد متولی یا موقوف‌علیهم حق شفعه ندارد.

    • ماده 805 قانون مدنی
    • ماده ۸۰۵ بعد از فوت واهب یا متهب رجوع ممکن نیست.

    • ماده 812 قانون مدنی
    • ماده ۸۱۲ اگر مبیع متعدد بوده و بعض آن قابل شفعه و بعض دیگر قابل شفعه نباشد حق شفعه را میتوان نسبت به بعضی که قابل شفعه است به قدر حصه آن بعض از ثمن اجرا نمود.

    • ماده 813 قانون مدنی
    • ماده ۸۱۳ در بیع فاسد حق شفعه نیست.

    • ماده 816 قانون مدنی
    • ماده ۸۱۶ اخذ به شفعه هر معامله را که مشتری قبل از آن و بعد از عقد بیع نسبت به مورد شفعه نموده باشد باطل مینماید.

    • ماده 814 قانون مدنی
    • ماده ۸۱۴ خیاری بودن بیع مانع از اخذ به شفعه نیست.

    • ماده 815 قانون مدنی
    • ماده ۸۱۵ حق شفعه را نمیتوان فقط نسبت به یک قسمت از مبیع اجرا نمود صاحب حق مزبور یا باید از آن صرف نظر کند یا نسبت ‌به تمام مبیع ‌اجرا نماید.

    • ماده 817 قانون مدنی
    • ماده ۸۱۷ در مقابل شریکی که به حق شفعه تملک میکند مشتری ضامن درک است نه بایع لیکن اگر در مواقع اخذ به شفعه مورد شفعه هنوز به تصرف مشتری داده نشده باشد شفیع حق رجوع به مشتری نخواهد داشت.

    • ماده 818 قانون مدنی
    • ماده ۸۱۸ مشتری نسبت به عیب و خرابی و تلفی که قبل از اخذ به شفعه در ید او حادث شده باشد ضامن نیست و همچنین است بعد از اخذ‌به شفعه و مطالبه در صورتی که تعدی یا تفریط نکرده باشد.

    • ماده 819 قانون مدنی
    • ماده ۸۱۹ نماآتی که قبل از اخذ به شفعه در مبیع حاصل میشود در صورتی که منفصل باشد مال مشتری و در صورتی که متصل باشد مال شفیع ‌است ولی مشتری میتواند بنائی را که کرده یا درختی را که کاشته قلع کند.ش

    • ماده 820 قانون مدنی
    • ماده ۸۲۰ هر گاه معلوم شود که مبیع حین‌البیع معیوب بوده و مشتری ارش گرفته است شفیع در موقع اخذ به شفعه مقدار ارش را از ثمن کسر‌ میگذارد. ‌حقوق مشتری در مقابل بایع راجع به درک مبیع همان است که در ضمن عقد بیع مذکور شده است.

    • ماده 821 قانون مدنی
    • ماده ۸۲۱ حق شفعه فوری است.

    • ماده 824 قانون مدنی
    • ماده ۸۲۴ هر گاه یک یا چند نفر از وراث حق خود را اسقاط کند باقی وراث نمی‌توانند آن را فقط نسبت به سهم خود اجرا نمایند و باید یا از آن صرف‌نظر کنند یا نسبت ‌به تمام مبیع اجرا نمایند.

    • ماده 822 قانون مدنی
    • ماده ۸۲۲ حق شفعه قابل اسقاط است اسقاط به هر چیزی که دلالت بر صرف نظر کردن از حق مزبور نماید واقع میشود.

    • ماده 823 قانون مدنی
    • ماده ۸۲۳ حق شفعه بعد از موت شفیع به وارث یا وراث او منتقل میشود.

    • ماده 825 قانون مدنی
    • ماده ۸۲۵ وصیت بر دو قسم است: تملیکی و عهدی.

    • ماده 826 قانون مدنی
    • ماده ۸۲۶ وصیت تملیکی عبارت است از اینکه کسی عین یا منفعتی را از مال خود برای زمان بعد از فوتش به دیگری مجاناً تملیک کند. وصیت عهدی عبارت است از اینکه شخصی یک یا چند نفر را برای انجام امر یا اموری یا تصرفات دیگری مامور مینماید. ‌وصیت کننده موصی، ‌کسی که وصیت تملیکی […]

    • ماده 827 قانون مدنی
    • ماده ۸۲۷ تملیک به موجب وصیت محقق نمیشود مگر با قبول موصی‌له پس از فوت موصی.

    • ماده 828 قانون مدنی
    • ماده ۸۲۸ هر گاه موصی‌له غیر محصور باشد مثل اینکه وصیت برای فقرا یا امور عام‌المنفعه شود قبول شرط نیست.

    • ماده 829 قانون مدنی
    • ماده ۸۲۹ قبول موصی‌له قبل از فوت موصی موثر نیست و موصی میتواند از وصیت خود رجوع کند حتی در صورتی که موصی‌له موصی به را‌ قبض کرده باشد.

    • ماده 830 قانون مدنی
    • ماده ۸۳۰ نسبت به موصی‌له رد یا قبول وصیت بعد از فوت موصی معتبر است بنابراین اگر موصی‌له قبل از فوت موصی وصیت را رد کرده باشد ‌بعد از فوت میتواند آن را قبول کند و اگر بعد از فوت آن را قبول و موصی به را قبض کرد دیگر نمیتواند آن را رد کند […]

    • ماده 831 قانون مدنی
    • ماده ۸۳۱ اگر موصی‌له صغیر یا مجنون باشد رد یا قبول وصیت با ولی خواهد بود.

    • ماده 832 قانون مدنی
    • ماده ۸۳۲ موصی‌له میتواند وصیت را نسبت به قسمتی از موصی به قبول کند در این صورت وصیت نسبت به قسمتی که قبول شده صحیح و‌نسبت به قسمت دیگر باطل میشود.

    • ماده 833 قانون مدنی
    • ماده ۸۳۳ ورثه موصی نمی‌تواند در موصی به تصرف کند مادام که موصی‌له رد یا قبول خود را به آنها اعلام نکرده است. اگر تاخیر این اعلام موجب تضرر ورثه باشد حاکم موصی‌له را مجبور میکند که تصمیم خود را معین نماید.

    • ماده 834 قانون مدنی
    • ماده ۸۳۴ در وصیت عهدی قبول شرط نیست لیکن وصی می‌تواند مادام که موصی زنده است وصایت را رد کند و اگر قبل از فوت موصی رد‌ نکرد بعد از آن حق رد ندارد گرچه جاهل بر وصایت بوده باشد.

    • ماده 835 قانون مدنی
    • ماده ۸۳۵ موصی باید نسبت به مورد وصیت جائز التصرف باشد.

    • ماده 836 قانون مدنی
    • ماده ۸۳۶ هر گاه کسی به قصد خودکشی خود را مجروح یا مسموم کند یا اعمال دیگر از این قبیل که موجب هلاکت است مرتکب گردد و پس از‌ آن وصیت نماید آن وصیت در صورت هلاکت باطل است و هر گاه اتفاقاً منتهی به موت نشد وصیت نافذ خواهد بود.

    • ماده 837 قانون مدنی
    • ماده ۸۳۷ اگر کسی به موجب وصیت یک یا چند نفر از ورثه خود را از ارث محروم کند وصیت مزبور نافذ نیست.

    • ماده 839 قانون مدنی
    • ماده ۸۳۹ اگر موصی ثانیاً وصیتی بر خلاف وصیت اول نماید وصیت دوم صحیح است.

    • ماده 838 قانون مدنی
    • ماده ۸۳۸ موصی میتواند از وصیت خود رجوع کند.

    • ماده 840 قانون مدنی
    • ماده ۸۴۰ وصیت به صرف مال در امر غیر مشروع باطل است.

    • ماده 841 قانون مدنی
    • ماده ۸۴۱ موصی به باید ملک موصی باشد و وصیت به مال غیر ولو با اجازه مالک باطل است.

    • ماده 843 قانون مدنی
    • ماده ۸۴۳ وصیت به زیاده بر ثلث ترکه نافذ نیست مگر به اجازه وراث و اگر بعض از ورثه اجازه کند فقط نسبت به سهم او نافذ است.

    • ماده 844 قانون مدنی
    • ماده ۸۴۴ هر گاه موصی به مال معینی باشد آن مال تقویم میشود اگر قیمت آن بیش از ثلث ترکه باشد مازاد مال ورثه است مگر اینکه اجازه از ‌ثلث کند.

    • ماده 845 قانون مدنی
    • ماده ۸۴۵ میزان ثلث به اعتبار دارائی موصی در حین وفات معین میشود نه به اعتبار دارائی او در حین وصیت.

    • ماده 847 قانون مدنی
    • ماده ۸۴۷ اگر موصی‌به کلی باشد تعیین فرد با ورثه است مگر اینکه در وصیت طور دیگر مقرر شده باشد.

    • ماده 848 قانون مدنی
    • ماده ۸۴۸ اگر موصی به جزء مشاع ترکه باشد مثل ربع یا ثلث موصی‌له با ورثه در همان مقدار از ترکه مشاعاً شریک خواهد بود.

    • ماده 846 قانون مدنی
    • ماده ۸۴۶ هر گاه موصی به منافع ملکی باشد دائماً یا در مدت معین به طریق ذیل از ثلث اخراج میشود: ‌بدواً عین ملک با منافع آن تقویم میشود سپس ملک مزبور با ملاحظه مسلوب‌المنفعه بودن در مدت وصیت تقویم شده تفاوت بین دو قیمت از ثلث ‌حساب میشود. ‌اگر موصی به منافع دائمی ملک […]

    • ماده 849 قانون مدنی
    • ماده ۸۴۹ اگر موصی زیاده بر ثلث به ترتیب معینی وصیت به اموری کرده باشد ورثه زیاده بر ثلث را اجازه نکنند به همان ترتیبی که وصیت کرده ‌است از ترکه خارج میشود تا میزان ثلث و زاید بر ثلث باطل خواهد شد و اگر وصیت به تمام یک دفعه باشد زیاده از همه کسر […]

    • ماده 850 قانون مدنی
    • ماده ۸۵۰ موصی‌له باید موجود باشد و بتواند مالک چیزی بشود که برای او وصیت شده است.

    • ماده 842 قانون مدنی
    • ماده ۸۴۲ ممکن است مالی را که هنوز موجود نشده است وصیت نمود.

    • ماده 852 قانون مدنی
    • ماده ۸۵۲ اگر حمل در نتیجه جرمی سقط شود موصی‌به به ورثه او میرسد مگر اینکه جرم مانع ارث باشد.

    • ماده 851 قانون مدنی
    • ماده ۸۵۱ وصیت برای حمل صحیح است لیکن تملک او منوط است بر اینکه زنده متولد شود.

    • ماده 853 قانون مدنی
    • ماده ۸۵۳ اگر موصی‌لهم متعدد و محصور باشند موصی به بین آنها بالسویه تقسیم میشود مگر اینکه موصی طور دیگر مقرر داشته باشد.

    • ماده 854 قانون مدنی
    • ماده ۸۵۴ موصی میتواند یک یا چند نفر وصی معین نماید. در صورت تعداد اوصیاء باید مجتمعاً عمل بوصیت کنند مگر در صورت تصریح‌ به استقلال هر یک.

    • ماده 855 قانون مدنی
    • ماده ۸۵۵ موصی میتواند چند نفر را به نحو ترتیب وصی معین کند به این طریق که اگر اولی فوت کرد دومی وصی باشد و اگر دومی فوت کرد‌ سومی باشد و هکذا.

    • ماده 856 قانون مدنی
    • ماده ۸۵۶ صغیر را میتوان به اتفاق یک نفر کبیر وصی قرار داد. در این صورت اجراء وصایا با کبیر خواهد بود تا موقع بلوغ و رشد صغیر.

    • ماده 857 قانون مدنی
    • ماده ۸۵۷ موصی میتواند یک نفر را برای نظارت در عملیات وصی معین نماید. ‌حدود اختیارات ناظر به طریقی خواهد بود که موصی مقرر داشته است یا از قرائن معلوم شود.

    • ماده 858 قانون مدنی
    • ماده ۸۵۸ وصی نسبت به اموالی که بر حسب وصیت در ید او میباشد حکم امین را دارد و ضامن نمیشود مگر در صورت تعدی یا تفریط.

    • ماده 859 قانون مدنی
    • ماده ۸۵۹ وصی باید بر طبق وصایای موصی رفتار کند و الا ضامن و منعزل است.

    • ماده 860 قانون مدنی
    • ماده ۸۶۰ غیر از پدر و جد پدری کس دیگر حق ندارد بر صغیر وصی معین کند.

    • ماده 861 قانون مدنی
    • ماده ۸۶۱ موجب ارث دو امر است: نسب و سبب.

    • ماده 862 قانون مدنی
    • ماده ۸۶۲ اشخاصی که به موجب نسب ارث میبرند سه طبقه‌اند: ۱) پدر و مادر و اولاد و اولاد اولاد. ۲) اجداد و برادر و خواهر و اولاد آنها. ۳) اعمام و عمات و اخوال و خالات و اولاد آنها.

    • ماده 863 قانون مدنی
    • ماده ۸۶۳ وارثین طبقه بعد وقتی ارث میبرند که از وارثین طبقه قبل کسی نباشد.

    • ماده 864 قانون مدنی
    • ماده ۸۶۴ از جمله اشخاصی که به موجب سبب ارث میبرند هر یک از زوجین است که در حین فوت دیگری زنده باشد.

    • ماده 865 قانون مدنی
    • ماده ۸۶۵ اگر در شخص واحد موجبات متعدده ارث جمع شود به جهت تمام آن موجبات ارث میبرد مگر اینکه بعضی از آنها مانع دیگری باشد‌که در این صورت فقط از جهت عنوان مانع میبرد.

    • ماده 866 قانون مدنی
    • ماده ۸۶۶ در صورت نبودن وارث امر ترکه متوفی راجع به حاکم است.

    • ماده 867 قانون مدنی
    • ماده ۸۶۷ ارث به موت حقیقی یا به موت فرضی مورث تحقق پیدا میکند.

    • ماده 868 قانون مدنی
    • ماده ۸۶۸ مالکیت ورثه نسبت به ترکه متوفی مستقر نمی‌شود مگر پس از اداء حقوق و دیونی که به ترکه میت تعلق گرفته.

    • ماده 869 قانون مدنی
    • ماده ۸۶۹ حقوق و دیونی که به ترکه میت تعلق میگیرد و باید قبل از تقسیم آن اداء شود ازقرار ذیل است: ۱) قیمت کفن میت و حقوقی که متعلق است به اعیان ترکه مثل عینی که متعلق رهن است. ۲) دیون و واجبات مالی متوفی. ۳) وصایای میت تا ثلث ترکه بدون اجازه ورثه […]

    • ماده 870 قانون مدنی
    • ماده ۸۷۰ حقوق مزبوره در ماده قبل باید به ترتیبی که در ماده مزبوره مقرر است تادیه شود و مابقی اگر باشد بین وراث تقسیم گردد.

    • ماده 871 قانون مدنی
    • ماده ۸۷۱ هر گاه ورثه نسبت به اعیان ترکه معاملاتی نمایند مادام که دیون متوفی تادیه نشده است معاملات مزبوره نافذ نبوده و دیان میتوانند آن را بر هم زنند.

    • ماده 872 قانون مدنی
    • ماده ۸۷۲ اموال غایب مفقودالاثر تقسیم نمیشود مگر بعد از ثبوت فوت او یا انقضاء مدتیکه عادتاً چنین شخصی زنده نمیماند.

    • ماده 873 قانون مدنی
    • ماده ۸۷۳ اگر تاریخ فوت اشخاصی که از یکدیگر ارث میبرند مجهول و تقدم و تاخر هیچ یک معلوم نباشد اشخاص مزبور از یکدیگر ارث‌ نمیبرند مگر آنکه موت به سبب غرق یا هدم واقع شود که در این صورت از یکدیگر ارث میبرند.

    • ماده 874 قانون مدنی
    • ماده ۸۷۴ اگر اشخاصی که بین آنها توارث باشد بمیرند و تاریخ فوت یکی از آنها معلوم و دیگری از حیث تقدم و تاخر مجهول باشد فقط آن که ‌تاریخ فوتش مجهول است از آن دیگری ارث میبرد.

    • ماده 875 قانون مدنی
    • ماده ۸۷۵ شرط وراثت زنده بودن در حین فوت مورث است و اگر حملی باشد در صورتی ارث میبرد که نطفه او حین‌الموت منعقد بوده و زنده‌ هم متولد شود اگر چه فوراً پس از تولد بمیرد.

    • ماده 876 قانون مدنی
    • ماده ۸۷۶ با شک در حیات حین ولادت حکم وراثت نمیشود.

    • ماده 877 قانون مدنی
    • ماده ۸۷۷ در صورت اختلاف در زمان انعقاد نطفه امارات قانونی که برای اثبات نسب مقرر است رعایت خواهد شد.

    • ماده 878 قانون مدنی
    • ماده ۸۷۸ هر گاه در حین موت مورث حملی باشد که اگر قابل وراثت متولد شود مانع از ارث تمام یا بعضی از وراث دیگر میگردد تقسیم ارث به عمل نمیآید تا حال او معلوم شود و اگر حمل مانع از ارث هیچ یک از سایر وراث نباشد و آنها بخواهند ترکه را تقسیم کنند […]

    • ماده 879 قانون مدنی
    • ماده ۸۷۹ اگر بین وارث غایب مفقود الاثری باشد سهم او کنار گذارده میشود تا حال او معلوم شود در صورتی که محقق گردد قبل از مورث مرده ‌است حصه او به سایر وراث بر میگردد و الا به خود او یا به ورثه او میرسد.

    • ماده 880 قانون مدنی
    • ماده ۸۸۰ قتل از موانع ارث است بنابراین کسی که مورث خود را عمداً بکشد از ارث او ممنوع میشود اعم از اینکه قتل بالمباشره باشد یا‌ بالتسبیب و منفرداً باشد یا به شرکت دیگری.

    • ماده 881 قانون مدنی
    • ماده ۸۸۱ در صورتی که قتل عمدی مورث به حکم قانون یا برای دفاع باشد، مفاد ماده فوق مجری نخواهد بود.

    • ماده 882 قانون مدنی
    • ماده ۸۸۲ بعد از لعان زن و شوهر از یکدیگر ارث نمیبرند و همچنین فرزندی که به سبب انکار او لعان واقع شده از پدر و پدر از او ارث نمیبرد ‌لیکن فرزند مزبور از مادر و خویشان مادری خود و همچنین مادر و خویشان مادری از او ارث میبرند.

    • ماده 883 قانون مدنی
    • ماده ۸۸۳ هر گاه پدر بعد از لعان رجوع کند پسر از او ارث میبرد لیکن از ارحام پدر و همچنین پدر و ارحام پدری از پسر ارث نمیبرند.

    • ماده 884 قانون مدنی
    • ماده ۸۸۴ ولد الزنا از پدر و مادر و اقوام آنان ارث نمیبرد لیکن اگر حرمت رابطه که طفل ثمره آن است نسبت به یکی از ابوین ثابت و نسبت به دیگری به واسطه اکراه یا شبهه زنا نباشد طفل فقط از این طرف و اقوام او ارث میبرد و بالعکس.

    • ماده 886 قانون مدنی
    • ماده ۸۸۶ حجب حالت وارثی است که به واسطه بودن وارث دیگر از بردن ارث کلاً یا جزئاً محروم میشود.

    • ماده 885 قانون مدنی
    • ماده ۸۸۵ اولاد و اقوام کسانی که به موجب ماده ۸۸۰ از ارث ممنوع میشوند محروم از ارث نمیباشند بنابراین اولادی کسی که پدر خود را کشته ‌باشد از جد مقتول خود ارث میبرد اگر وارث نزدیکتری باعث حرمان آنان نشود.

    • ماده 888 قانون مدنی
    • ماده ۸۸۸ ضابطه حجب از اصل ارث رعایت اقربیت به میت است بنابراین هر طبقه از وراث طبقه بعد را از ارث محروم مینمایند مگر در مورد ماده ۹۳۶ و موردی که وارث دورتر بتواند به سمت قائم مقامی ارث ببرد که در این صورت هر دو ارث میبرند.

    • ماده 889 قانون مدنی
    • ماده ۸۸۹ در بین وراثت طبقه اولی اگر برای میت اولادی نباشد اولاد اولاد او هر قدر که پائین بروند قائم مقام پدر یا مادر خود بوده و با هر یک از ‌ابوین متوفی که زنده باشد ارث میبرند ولی در بین اولاد اقرب به میت ابعد را از ارث محروم مینماید.

    • ماده 890 قانون مدنی
    • ماده ۸۹۰ در بین وراث طبقه دوم اگر برای متوفی برادر یا خواهر نباشد اولاد اخوه هر قدر که پائین بروند قائم مقام پدر یا مادر خود بوده با هر یک ‌از اجداد متوفی که زنده باشد ارث میبرند لیکن در بین اجداد یا اولاد اخوه اقرب به متوفی ابعد را از ارث محروم میکند. […]

    • ماده 881 مکرر قانون مدنی
    • ماده ۸۸۱ مکرر کافر از مسلم ارث نمی‌برد و اگر در بین ورثه متوفای کافری مسلم باشد وراث کافر ارث نمی‌برند اگرچه از لحاظ طبقه و درجه مقدم بر مسلم باشند.

    • ماده 887 قانون مدنی
    • ماده ۸۸۷ حجب بر دو قسم است: ‌قسم اول آن است که وارث از اصل ارث محروم میگردد مثل برادرزاده که به واسطه بودن برادر یا خواهر متوفی از ارث محروم میشود یا برادرانی که با‌ بودن برادر ابوینی از ارث محروم میگردند. ‌قسم دوم آن است که فرض وارث از حد اعلی بحد ادنی […]

    • ماده 891 قانون مدنی
    • ماده ۸۹۱ وراث ذیل حاجب از ارث ندارد: پدر – مادر – پسر – دختر – زوج و زوجه.

    • ماده 892 قانون مدنی
    • ماده ۸۹۲ حجب از بعض فرض در موارد ذیل است: ‌الف) وقتی که برای میت اولاد یا اولاد اولاد باشد در این صورت ابوین میت از بردن بیش از یک ثلث محروم میشوند مگر در مورد ماده ۹۰۸ و ۹۰۹ که ممکن است هر یک از ابوین به عنوان قرابت یا رد بیش از یک […]

    • ماده 893 قانون مدنی
    • ماده ۸۹۳ وراث بعضی به فرض بعضی به قرابت و بعضی گاه به فرض و گاهی به قرابت ارث میبرند.

    • ماده 894 قانون مدنی
    • ماده ۸۹۴ صاحبان فرض اشخاصی هستند که سهم آنان از ترکه معین است و صاحبه آن قرابت کسانی هستند که سهم آنها معین نیست.

    • ماده 895 قانون مدنی
    • ماده ۸۹۵ سهام معینه که فرض نامیده میشود عبارت است از نصف، ربع، ثمن، دو ثلث، ثلث و سدس ترکه.

    • ماده 897 قانون مدنی
    • ماده ۸۹۷ اشخاصی که گاهی به فرض و گاهی به قرابت ارث میبرند عبارتند از پدر، دختر و دخترها، خواهر و خواهرهای ابی یا ابوینی و کلاله‌امی.

    • ماده 896 قانون مدنی
    • ماده ۸۹۶ اشخاصی که به فرض ارث میبرند عبارتند از مادر و زوج و زوجه.

    • ماده 898 قانون مدنی
    • ماده ۸۹۸ وراث دیگر به غیر از مذکورین در دو ماده فوق فقط به قرابت ارث میبرند.

    • ماده 899 قانون مدنی
    • ماده ۸۹۹ فرض سه وارث نصف ترکه است: ۱) شوهر در صورت نبودن اولاد برای متوفاه اگر چه از شوهر دیگر باشد. ۲) دختر اگر فرزند منحصر باشد. ۳) خواهر ابوینی یا ابی تنها در صورتی که منحصر بفرد باشد.

    • ماده 900 قانون مدنی
    • ماده ۹۰۰ فرض دو وارث ربع ترکه است: ۱) شوهر در صورت فوت زن با داشتن اولاد. ۲) زوجه یا زوجه‌ها در صورت فوت شوهر بدون اولاد.

    • ماده 901 قانون مدنی
    • ماده ۹۰۱ ثمن فریضه زوجه یا زوجه‌ها است در صورت فوت شوهر با داشتن اولاد.

    • ماده 902 قانون مدنی
    • ماده ۹۰۲ فرض دو وارث دو ثلث ترکه است: ۱) دو دختر و بیشتر در صورت نبودن اولاد ذکور. ۲) دو خواهر و بیشتر ابوینی یا ابی تنها با نبودن برادر.

    • ماده 903 قانون مدنی
    • ماده ۹۰۳ فرض دو وارث ثلث ترکه است: ۱) مادر متوفی در صورتی که میت اولاد و اخوه نداشته باشد. ۲) کلاله امی در صورتی که بیش از یکی باشد.

    • ماده 904 قانون مدنی
    • ماده ۹۰۴ فرض سه وارث سدس ترکه است پدر و مادر و کلاله امی اگر تنها باشد.

    • ماده 905 قانون مدنی
    • ماده ۹۰۵ از ترکه میت هر صاحب فرض حصه خود را میبرد و بقیه به صاحب آن قرابت میرسد و اگر صاحب قرابتی در آن طبقه مساوی با صاحب‌ فرض در درجه نباشد باقی به صاحب فرض رد میشود مگر در مورد زوج و زوجه که به آنها رد نمیشود لیکن اگر برای متوفی وارث […]

    • ماده 906 قانون مدنی
    • ماده ۹۰۶ اگر برای متوفی اولاد یا اولاد اولاد از هر درجه که باشند موجود نباشد هر یک از ابوین در صورت انفراد تمام ارث را میبرد و اگر پدر و‌مادر میت هر دو زنده باشند مادر یک ثلث و پدر دو ثلث میبرد لیکن اگر مادر حاجب داشته باشد سدس از‌ترکه متعلق به مادر […]

    • ماده 907 قانون مدنی
    • ماده ۹۰۷ اگر متوفی ابوین نداشته و یک یا چند نفر اولاد داشته باشد ترکه به طریق ذیل تقسیم میشود: ‌اگر فرزند منحصر به یکی باشد خواه پسر خواه دختر تمام ترکه به او میرسد. ‌اگر اولاد متعدد باشند ولی تمام پسر یا تمام دختر ترکه بین آنها بالسویه تقسیم میشود. ‌اگر اولاد متعدد باشند […]

    • ماده 908 قانون مدنی
    • ماده ۹۰۸ هر گاه پدر یا مادر متوفی یا هر دو ابوین او موجود باشند با یک دختر فرض هر یک از پدر و مادر سدس ترکه و فرض دختر نصف آن‌ خواهد بود و مابقی باید بین تمام وراث به نسبت فرض آنها تقسیم شود مگر اینکه مادر حاجب داشته باشد که در این […]

    • ماده 909 قانون مدنی
    • ماده ۹۰۹ هر گاه پدر یا مادر متوفی یا هر دو ابوین او موجود باشند یا چند دختر فرض تمام دخترها دو ثلث ترکه خواهد بود که بالسویه بین آنها ‌تقسیم میشود و فرض هر یک از پدر و مادر یک سدس و مابقی اگر باشد بین تمام ورثه به نسبت فرض آنها تقسیم میشود […]

    • ماده 910 قانون مدنی
    • ماده ۹۱۰ هر گاه میت اولاد داشته باشد گرچه یک نفر اولاد اولاد او ارث نمیبرند.

    • ماده 911 قانون مدنی
    • ماده ۹۱۱ هر گاه میت اولادی بلاواسطه نداشته باشد اولاد اولاد او قائم مقام اولاد بوده و بدین طریق جزو وارث طبقه اول محسوب و با هر یک ‌از ابوین که زنده باشد ارث میبرد. ‌تقسیم ارث بین اولاد اولاد بر حسب نسل به عمل میآید یعنی هر نسل حصه کسی را میبرد که به […]

    • ماده 912 قانون مدنی
    • ماده ۹۱۲ اولاد اولاد تا هر چه که پائین بروند به طریق مذکور در ماده فوق ارث میبرند با رعایت اینکه اقرب به میت ابعد را محروم میکند.

    • ماده 913 قانون مدنی
    • ماده ۹۱۳ در تمام صور مذکوره در این مبحث هر یک از زوجین که زنده باشد فرض خود را میبرد و این فرض عبارت است از نصف ترکه برای ‌زوج و ربع آن برای زوجه در صورتی که میت اولاد یا اولاد اولاد نداشته باشد و از ربع ترکه برای زوج و ثمن آن برای […]

    • ماده 914 قانون مدنی
    • ماده ۹۱۴ اگر به واسطه بودن چندین نفر صاحبه آن فرض ترکه میت کفایت نصیب تمام آنها را نکند نقص بر بنت و بنتین وارد میشود و اگر پس از‌ موضوع کردن نصیب صاحبه آن فرض زیادتی باشد و وارثی نباشد که زیاده را به عنوان قرابت ببرد این زیاده بین صاحبه آن فرض بر […]

    • ماده 915 قانون مدنی
    • ماده ۹۱۵ انگشتری که میت معمولاً استعمال میکرده و همچنین قرآن و رختهای شخصی وشمشیر او به پسر بزرگ او میرسد بدون اینکه از ‌حصه او از این حیث چیزی کسر شود مشروط بر اینکه ترکه میت منحصر به این اموال نباشد.

    • ماده 916 قانون مدنی
    • ماده ۹۱۶ هر گاه برای میت وارث طبقه اولی نباشد ترکه او به وارث طبقه ثانیه میرسد.

    • ماده 917 قانون مدنی
    • ماده ۹۱۷ هر یک از وراث طبقه دوم اگر تنها باشد تمام ارث را میبرد و اگر متعدد باشند ترکه بین آنها بر طبق مواد ذیل تقسیم میشود.

    • ماده 918 قانون مدنی
    • ماده ۹۱۸ اگر میت اخوه ابوینی داشته باشد اخوه ابی ارث نمیبرند در صورت نبودن اخوه ابوینی اخوه ابی حصه ارث آنها را میبرند. ‌اخوه ابوینی و اخوه ابی هیچکدام اخوه امی را از ارث محروم نمیکنند.

    • ماده 920 قانون مدنی
    • ماده ۹۲۰ اگر وارث میت چند برادر و خواهر ابوینی یا چند برادر و خواهر ابی باشند حصه ذکور دو برابر اناث خواهد بود.

    • ماده 919 قانون مدنی
    • ماده ۹۱۹ اگر وارث میت چند برادر ابوینی یا چند برادر ابی یا چند خواهر ابوینی و چند خواهر ابی باشند ترکه بین آنها بالسویه تقسیم میشود.

    • ماده 921 قانون مدنی
    • ماده ۹۲۱ اگر وراث چند برادر امی یا چند خواهر امی یا چند برادر و خواهر امی باشند ترکه بین آنها بالسویه تقسیم میشود.

    • ماده 922 قانون مدنی
    • ماده ۹۲۲ هر گاه اخوه ابوینی و اخوه امی با هم باشند تقسیم به طریق ذیل میشود: ‌اگر برادر یا خواهر امی یکی باشد سدس ترکه را میبرد و بقیه مال اخوه ابوینی یا ابی است که به طریق مذکور در فوق تقسیم مینمایند. ‌اگر کلاله امی متعدد باشد ثلث ترکه به آنها تعلق گرفته […]

    • ماده 923 قانون مدنی
    • ماده ۹۲۳ هر گاه ورثه اجداد یا جدات باشد ترکه به طریق ذیل تقسیم میشود: ‌اگر جد یا جده تنها باشد اعم از ابی یا امی تمام ترکه به او تعلق میگیرد. ‌اگر اجداد و جدات متعدد باشند در صورتی که ابی باشند ذکور دو برابر اناث میبرد و اگر همه امی باشند بین آنها […]

    • ماده 924 قانون مدنی
    • ماده ۹۲۴ هر گاه میت اجداد و کلاله با هم داشته باشد دو ثلث ترکه بوراثی میرسد که از طرف پدر قرابت دارند و در تقسیم آن حصه ذکور دو‌برابر اناث خواهد بود و یک ثلث به وراثی میرسد که از طرف مادر قرابت دارند و بین خود بالسویه تقسیم مینمایند لیکن اگر خویش مادری […]

    • ماده 925 قانون مدنی
    • ماده ۹۲۵ در تمام صور مذکوره در مواد فوق اگر برای میت نه برادر باشد و نه خواهر اولاد اخوه قائم مقام آنها شده و با اجداد ارث میبرند در این صورت تقسیم ارث نسبت به اولاد اخوه بر حسب نسل به عمل میآید یعنی هر نسل حصه کسی را میبرد که به واسطه او […]

    • ماده 926 قانون مدنی
    • ماده ۹۲۶ در صورت اجتماع کلاله ابوینی و ابی و امی کلاله ابی ارث نمیبرد.

    • ماده 927 قانون مدنی
    • ماده ۹۲۷ در تمام مواد مذکوره در این مبحث هر یک از زوجین که باشد فرض خود را از اصل ترکه میبرد و این فرض عبارت است از نصف اصل‌ترکه برای زوج و ربع آن برای زوجه. ‌متقربین به مادر هم اعم از اجداد یا کلاله فرض خود را از اصل ترکه میبرند. ‌هر گاه […]

    • ماده 928 قانون مدنی
    • ماده ۹۲۸ هر گاه برای میت وراث طبقه دوم نباشد ترکه او به وراث طبقه سوم میرسد.

    • ماده 929 قانون مدنی
    • ماده ۹۲۹ هر یک از وراث طبقه سوم اگر تنها باشد تمام ارث را میبرد و اگر متعدد باشند ترکه بین آنها بر طبق مواد ذیل تقسیم میشود.

    • ماده 930 قانون مدنی
    • ماده ۹۳۰ اگر میت اعمام یا اخوال ابوینی داشته باشد اعمام یا اخوال ابی ارث نمیبرند در صورت نبودن اعمام یا اخوال ابوینی اعمام یا اخوال ‌ابی حصه آنها را میبرند.

    • ماده 931 قانون مدنی
    • ماده ۹۳۱ هر گاه وارث متوفی چند نفر عمو یا چند نفر عمه باشند ترکه بین آنها بالسویه تقسیم میشود در صورتی که همه آنها ابوینی یا همه ابی یا‌ همه امی باشند. هر گاه عمو و عمه با هم باشند در صورتی که همه امی باشند ترکه را بالسویه تقسیم مینمایند و در صورتی […]

    • ماده 932 قانون مدنی
    • ماده ۹۳۲ در صورتی که اعمام امی و اعمام ابوینی یا ابی با هم باشند عم یا عمه امی اگر تنها باشند سدس ترکه به او تعلق میگیرد و اگر متعدد‌ باشند ثلث ترکه و این ثلث را مابین خود بالسویه تقسیم میکنند و باقی ترکه به اعمام ابوینی یا ابی میرسد که در تقسیم […]

    • ماده 933 قانون مدنی
    • ماده ۹۳۳ هر گاه وراث متوفی چند نفر دائی یا چند نفر خاله یا چند نفر دائی و چند نفر خاله با هم باشند ترکه بین آنها بالسویه تقسیم میشود خواه‌ همه ابوینی خواه همه ابی و خواه همه امی باشند.

    • ماده 934 قانون مدنی
    • ماده ۹۳۴ اگر وراث میت دائی و خاله ابی یا ابوینی یا دائی و خاله امی باشند طرف امی اگر یکی باشد سدس ترکه را میبرد و اگر متعدد باشند‌ ثلث آن را میبرند و بین خود بالسویه تقسیم میکنند و مابقی مال دائی و خاله‌های ابوینی یا ابی است که آنها هم بین خود […]

    • ماده 935 قانون مدنی
    • ماده ۹۳۵ اگر برای میت یک یا چند نفر اعمام یا یک یا چند نفر اخوال باشد ثلث ترکه به اخوال دو ثلث آن به اعمام تعلق میگیرد. ‌تقسیم ثلث بین اخوال بالسویه به عمل میاید لیکن اگر بین اخوال یک نفر امی باشد سدس حصه اخوال به او میرسد و اگر چند نفر امی […]

    • ماده 936 قانون مدنی
    • ماده ۹۳۶ با وجود اعمام یا اخوال اولاد آنها ارث نمیبرند مگر در صورت انحصار وارث به یک پسر عموی ابوینی با یک عموی ابی تنها که فقط‌ در این صورت پسر عمو عمو را از ارث محروم میکند لیکن اگر با پسر عموی ابوینی خال یا خاله باشد یا اعمام متعدد باشند ولو ابی […]

    • ماده 937 قانون مدنی
    • ماده ۹۳۷ هر گاه برای میت نه اعمام باشد و نه اخوال اولاد آنها به جای آنها ارث میبرند و نصیب هر نسل نصیب کسی خواهد بود که به واسطه او ‌به میت متصل میشود.

    • ماده 938 قانون مدنی
    • ماده ۹۳۸ در تمام موارد مزبوره در این مبحث هر یک از زوجین که باشد فرض خود را از اصل ترکه میبرد و این فرض عبارت است از نصف اصل‌ترکه برای زوج و ربع آن برای زوجه. ‌متقرب به مادر هم نصیب خود را از اصل ترکه میبرد باقی ترکه مال متقرب به پدر است […]

    • ماده 939 قانون مدنی
    • ماده ۹۳۹ در تمام موارد مذکوره در این مبحث و دو مبحث قبل اگر وارث خنثی بوده و از جمله وراثی باشد که از ذکور آنها دو برابر اناث میبرند‌ سهم‌الارث او به طریق ذیل معین میشود: ‌اگر علائم رجولیت غالب باشد سهم‌الارث یک پسر از طبقه خود و اگر علائم اناثیت غلبه داشته باشد […]

    • ماده 940 قانون مدنی
    • ماده ۹۴۰ زوجین که زوجیت آنها دائمی بوده و ممنوع از ارث نباشند از یکدیگر ارث میبرند.

    • ماده 941 قانون مدنی
    • ماده ۹۴۱ سهم‌الارث زوج و زوجه از ترکه یکدیگر به طوری است که در مواد ۹۱۳ – ۹۲۷ و ۹۳۸ ذکر شده است.

    • ماده 942 قانون مدنی
    • ماده ۹۴۲ در صورت تعدد زوجات ربع یا ثمن ترکه که تعلق بزوجه دارد بین همه آنان بالسویه تقسیم میشود.

    • ماده 943 قانون مدنی
    • ماده ۹۴۳ اگر شوهر زن خود را به طلاق رجعی مطلقه کند هر یک از آنها که قبل از انقضاء عده بمیرد دیگری از او ارث میبرد لیکن اگر فوت یکی ‌از آنها بعد از انقضاء عده بوده و یا طلاق بائن باشد از یکدیگر ارث نمیبرند.

    • ماده 944 قانون مدنی
    • ماده ۹۴۴ اگر شوهر در حال مرض زن خود را طلاق دهد و در ظرف یک سال از تاریخ طلاق به همان مرض بمیرد زوجه او ارث میبرد اگرچه ‌طلاق بائن باشد مشروط بر اینکه زن شوهر نکرده باشد.

    • ماده 945 قانون مدنی
    • ماده ۹۴۵ اگر مردی در حال مرض زنی را عقد کند و در همان مرض قبل از دخول بمیرد زن از او ارث نمیبرد لیکن اگر بعد از دخول یا بعد از صحت یافتن از آن مرض بمیرد زن از او ارث میبرد.

    • ماده 946 قانون مدنی
    • ماده ۹۴۶ زوج از تمام اموال زوجه ارث می برد و زوجه در صورت فرزنددار بودن زوج یک هشتم از عین اموال منقول و یک هشتم از قیمت اموال غیرمنقول اعم از عرصه و اعیان ارث می برد در صورتی که زوج هیچ فرزندی نداشته باشد سهم زوجه یک چهارم از کلیه اموال به ترتیب […]

    • ماده 947 قانون مدنی
    • ماده ۹۴۷ به موجب ماده واحده «قانون اصلاح موادی از قانون مدنی» مصوب ۱۳۸۷/۱۱/۶ حذف شده است.

    • ماده 948 قانون مدنی
    • ماده ۹۴۸ هرگاه ورثه از اداء قیمت امتناع کنند زن می تواند حق خود را از عین اموال استیفاء کند.

    • ماده 949 قانون مدنی
    • ماده ۹۴۹ در صورت نبودن هیچ وارث دیگر به غیر از زوج یا زوجه شوهر تمام ترکه زن متوفاه خود را میبرد لیکن زن فقط نصیب خود را و بقیه‌ ترکه شوهر در حکم مال اشخاص بلاوارث و تابع ماده ۸۶۶ خواهد بود.

    • ماده 950 قانون مدنی
    • ماده ۹۵۰ مثلی که در این قانون ذکر شده عبارت از مالی است که اشباه و نظایر آن نوعاً زیاد و شایع باشد مانند حبوبات و نحو آن و قیمی مقابل ‌آن است. معذلک تشخیص این معنا با عرف می‌باشد.

    • ماده 951 قانون مدنی
    • ماده ۹۵۱ تعدی تجاوز نمودن از حدود اذن یا متعارف است نسبت به مال یا حق دیگری.

    • ماده 952 قانون مدنی
    • ماده ۹۵۲ تفریط عبارت است از ترک عملی که به موجب قرارداد یا متعارف برای حفظ مال غیرلازم است.

    • ماده 953 قانون مدنی
    • ماده ۹۵۳ تقصیر اعم است از تفریط و تعدی.

    • ماده 955 قانون مدنی
    • ماده ۹۵۵ مقررات این قانون در مورد کلیه اموری که قبل از این قانون واقع شده معتبر است.

    • ماده 954 قانون مدنی
    • ماده ۹۵۴ کلیه عقود جائزه به موت احد طرفین منفسخ میشود و همچنین به سفه در مواردی که رشد معتبر است.

    • ماده 957 قانون مدنی
    • ماده ۹۵۷ حمل از حقوق مدنی متمتع میگردد مشروط بر اینکه زنده متولد شود.

    • ماده 956 قانون مدنی
    • ماده ۹۵۶ اهلیت برای دارا بودن حقوق با زنده متولد شدن انسان شروع و با مرگ او تمام میشود.

    • ماده 958 قانون مدنی
    • ماده ۹۵۸ هر انسان متمتع از حقوق مدنی خواهد بود لیکن هیچکس نمیتواند حقوق خود را اعمال اجرا کند مگر اینکه برای این امر اهلیت قانونی‌ داشته باشد.

    • ماده 959 قانون مدنی
    • ماده ۹۵۹ هیچکس نمیتواند به طور کلی حق تمتع و یا حق اجراء تمام یا قسمتی از حقوق مدنی را از خود سلب کند.

    • ماده 960 قانون مدنی
    • ماده ۹۶۰ هیچکس نمیتواند از خود سلب حریت کند و یا در حدودی که مخالف قوانین و یا اخلاق حسنه باشد از استفاده از حریت خود صرف‌ نظر کند.

    • ماده 961 قانون مدنی
    • ماده ۹۶۱ جز در موارد ذیل اتباع خارجه نیز از حقوق مدنی متمتع خواهند بود: ۱) در مورد حقوقی که قانون آن را صراحتا منحصر به اتباع ایران نموده و یا آن را صراحتا از اتباع خارجه سلب کرده است. ۲) در مورد حقوق مربوط به احوال شخصی که قانون دولت متبوع تبعه خارجه آن […]

    • ماده 962 قانون مدنی
    • ماده ۹۶۲ تشخیص اهلیت هر کس برای معامله کردن بر حسب قانون دولت متبوع او خواهد بود معذلک اگر یک نفر تبعه خارجه در ایران عمل‌ حقوقی انجام دهد در صورتی که مطابق قانون دولت متبوع خود برای انجام آن عمل واجد اهلیت نبوده و یا اهلیت ناقصی داشته است آن شخص برای‌ انجام آن […]

    • ماده 963 قانون مدنی
    • ماده ۹۶۳ اگر زوجین تبعه یک دولت نباشند روابط شخصی و مالی بین آنها تابع قوانین دولت متبوع شوهر خواهد بود.

    • ماده 964 قانون مدنی
    • ماده ۹۶۴ روابط بین ابوین و اولاد تابع قانون دولت متبوع پدر است مگر اینکه نسبت طفل فقط به مادر مسلم باشد که در این صورت روابط بین ‌طفل و مادر او تابع قانون دولت متبوع مادر خواهد بود.

    • ماده 965 قانون مدنی
    • ماده ۹۶۵ ولایت قانونی و نصب قیم بر طبق قوانین دولت متبوع مولی ‌علیه خواهد بود.

    • ماده 966 قانون مدنی
    • ماده ۹۶۶ تصرف و مالکیت و سایر حقوق بر اشیاء منقول یا غیرمنقول تابع قانون مملکتی خواهد بود که آن اشیاء در آنجا واقع میباشند معذلک‌ حمل و نقل شدن شیئی منقول از مملکتی به مملکت دیگر نمیتواند به حقوقی که ممکن است اشخاص مطابق قانون محل وقوع اولی شیئی نسبت به آن تحصیل کرده […]

    • ماده 967 قانون مدنی
    • ماده ۹۶۷ ترکه منقول یا غیر منقول اتباع خارجه که در ایران واقع است فقط از حیث قوانین اصلیه از قبیل قوانین مربوطه به تعیین وارث و مقدار‌ سهم‌الارث آنها و تشخیص قسمتی که متوفی میتوانسته است به موجب وصیت تملیک نماید تابع قانون دولت متبوع متوفی خواهد بود.

    • ماده 968 قانون مدنی
    • ماده ۹۶۸ تعهدات ناشی از عقود تابع قانون محل وقوع عقد است مگر اینکه متعاقدین اتباع خارجه بوده و آن را صریحا یا ضمنا تابع قانون دیگری قرار داده باشند.

    • ماده 969 قانون مدنی
    • ماده ۹۶۹ اسناد از حیث طرز تنظیم تابع قانون محل تنظیم خود میباشند.

    • ماده 970 قانون مدنی
    • ماده ۹۷۰ مامورین سیاسی یا قنسولی دول خارجه در ایران وقتی میتوانند به اجرای عقد نکاح مبادرت نمایند که طرفین عقد هر دو تبعه دولت‌ متبوع آنها بوده و قوانین دولت مزبور نیز این اجازه را به آنها داده باشد در هر حال نکاح باید در دفاتر سجل احوال ثبت شود.

    • ماده 971 قانون مدنی
    • ماده ۹۷۱ دعاوی از حیث صلاحیت محاکم و قوانین راجعه به اصول محاکمات تابع قانون محلی خواهد بود که در آنجا اقامه میشود مطرح ‌بودن همان دعوی در محکمه اجنبی رافع صلاحیت محکمه ایرانی نخواهد بود.

    • ماده 972 قانون مدنی
    • ماده ۹۷۲ احکام صادره از محاکم خارجه و همچنین اسناد رسمی لازم‌الاجرا تنظیم شده در خارجه را نمیتوان در ایران اجرا نمود مگر اینکه‌ مطابق قوانین ایران امر به اجرای آنها صادر شده باشد.

    • ماده 973 قانون مدنی
    • ماده ۹۷۳ اگر قانون خارجه که باید مطابق ماده ۷ جلد اول این قانون و یا بر طبق مواد فوق رعایت گردد به قانون دیگری احاله داده باشد محکمه ‌مکلف به رعایت این احاله نیست مگر این‌که احاله به قانون ایران شده باشد.

    • ماده 974 قانون مدنی
    • ماده ۹۷۴ مقررات ماده ۷ و مواد ۹۶۲ تا ۹۷۴ این قانون تا حدی به موقع اجراء گذارده میشود که مخالف عهود بین‌المللی که دولت ایران آن را ‌امضاء کرده و یا مخالف با قوانین مخصوصه نباشد.

    • ماده 975 قانون مدنی
    • ماده ۹۷۵ محکمه نمی‌ تواند قوانین خارجی و یا قرار دادهای خصوصی را که بر خلاف اخلاق حسنه بوده و یا به واسطه جریحه‌دار کردن ‌احساسات جامعه یا به علت دیگر مخالف با نظم عمومی محسوب می‌شود به موقع اجرا گذارد اگر چه اجراء قوانین مزبور اصولا مجاز باشد.

    • ماده 976 قانون مدنی
    • ماده ۹۷۶ اشخاص ذیل تبعه ایران محسوب میشوند: ۱) کلیه ساکنین ایران به استثنای اشخاصی که تبعیت خارجی آنها مسلم باشد تبعیت خارجی کسانی مسلم است که مدارک تابعیت آنها مورد‌ اعتراض دولت ایران نباشد. ۲) کسانی که پدر آن ها ایرانی است اعم از اینکه در ایران یا در خارجه متولد شده باشند. ۳) […]

    • ماده 977 قانون مدنی
    • ماده ۹۷۷ بند الف) هر گاه اشخاص مذکور در بند ۴ ماده ۹۷۶ پس از رسیدن به سن ۱۸ سال تمام بخواهند تابعیت پدر خود را قبول کنند باید ظرف یکسال درخواست کتبی به ضمیمه تصدیق دولت متبوع پدرشان دایر به اینکه آنها را تبعه خود خواهد شناخت به وزارت امور خارجه تسلیم نمایند. بند […]

    • ماده 978 قانون مدنی
    • ماده ۹۷۸ نسبت به اطفالی که در ایران از اتباع دولی متولد شده‌اند که در مملکت متبوع آنها اطفال متولد از اتباع ایرانی را به موجب مقررات تبعه ‌خود محسوب داشته و رجوع آنها را به تبعیت ایران منوط به اجازه می ‌کنند معامله متقابله خواهد شد.

    • ماده 979 قانون مدنی
    • ماده ۹۷۹ اشخاصی که دارای شرایط ذیل باشند میتوانند تابعیت ایران را تحصیل کنند: ۱) به سن هیجده سال تمام رسیده باشند. ۲) ۵ سال اعم از متوالی یا متناوب در ایران ساکن بوده باشند. ۳) فراری از خدمت نظامی نباشند. ۴) در هیچ مملکتی به جنحه مهم یا جنایت غیر سیاسی محکوم نشده باشند. […]

    • ماده 980 قانون مدنی
    • ماده ۹۸۰ کسانی که به امور عام المنفعه ایران خدمت و یا مساعدت شایانی کرده باشند و همچنین اشخاصی که دارای عیال ایرانی هستند و از او اولاد دارند و یا دارای مقامات عالی علمی و متخصص در امور عام المنفعه می‌باشند و تقاضای ورود به تابعیت دولت جمهوری اسلامی ایران را می نمایند در […]

    • ماده 981 قانون مدنی
    • ماده ۹۸۱ به موجب قانون اصلاح موادی از قانون مدنی مصوب ۱۳۷۰/۸/۱۴ حذف شده است.

    • ماده 982 قانون مدنی
    • ماده ۹۸۲ اشخاصی که تحصیل تابعیت ایرانی نموده یا بنمایند از کلیه حقوقی که برای ایرانیان مقرر است بهره‌مند می شوند لیکن نمی‌توانند به مقامات زیر نائل گردند: ۱) ریاست جمهوری و معاونین او. ۲) عضویت در شورای نگهبان و ریاست قوه قضائیه. ۳) وزارت و کفالت وزارت و استانداری و فرمانداری. ۴) عضویت در […]

    • ماده 983 قانون مدنی
    • ماده ۹۸۳ درخواست تابعیت باید مستقیما یا به توسط حکام یا ولات به وزارت امور خارجه تسلیم شده و دارای منضمات ذیل باشد: ۱) سواد مصدق اسناد هویت تقاضا کننده و عیال و اولاد او. ۲) تصدیق نامه نظمیه دائر به تعیین مدت اقامت تقاضا کننده در ایران و نداشتن سوء سابقه و داشتن مکنت […]

    • ماده 984 قانون مدنی
    • ماده ۹۸۴ زن و اولاد صغیر کسانی که بر طبق این قانون تحصیل تابعیت ایران مینمایند تبعه دولت ایران شناخته می‌شوند ولی زن در ظرف ۱ سال از تاریخ صدور سند تابعیت شوهر و اولاد صغیر در ظرف یکسال از تاریخ رسیدن به سن هیجده سال تمام می‌توانند اظهاریه کتبی به وزارت امور‌خارجه داده و […]

    • ماده 985 قانون مدنی
    • ماده ۹۸۵ تحصیل تابعیت ایرانی پدر به هیچ وجه درباره اولاد او که در تاریخ تقاضانامه به سن هیجده سال تمام رسیده‌اند موثر نمی ‌باشد.

    • ماده 986 قانون مدنی
    • ماده ۹۸۶ زن غیر ایرانی که در نتیجه ازدواج ایرانی میشود می ‌توانند بعد از طلاق یا فوت شوهر ایرانی به تابعیت اول خود رجوع نماید مشروط بر‌ اینکه وزارت امور خارجه را کتبا مطلع کند ولی هر زن شوهر مرده که از شوهر سابق خود اولاد دارد نمی‌ تواند مادام که اولاد او به […]

    • ماده 987 قانون مدنی
    • ماده ۹۸۷ زن ایرانی که با تبعه خارجه مزاوجت می نماید به تابعیت ایرانی خود باقی خواهد ماند مگر این‌که مطابق قانون مملکت زوج تابعیت شوهر به واسطه وقوع عقد ازدواج به زوجه تحمیل شود ولی در هر صورت بعد از وفات شوهر و یا تفریق به صرف تقدیم درخواست به وزارت امور خارجه به […]

    • ماده 988 قانون مدنی
    • ماده ۹۸۸ اتباع ایران نمیتوانند تبعیت خود را ترک کنند مگر به شرایط ذیل: ۱) به سن ۲۵ سال تمام رسیده باشند. ۲) هیئت وزراء خروج از تابعیت آنان را اجازه دهد ۳) قبلا تعهد نمایند که در ظرف یکسال از تاریخ ترک تابعیت حقوق خود را بر اموال غیر منقول که در ایران دارا […]

    • ماده 989 قانون مدنی
    • ماده ۹۸۹ قانون مدنی استحصال تبعه خارجی بدون رعایت قوانین هر تبعه ایرانی که بدون رعایت مقررات قانونی بعد از تاریخ ۱۲۸۰ شمسی تابعیت خارجی تحصیل کرده باشد تبعیت خارجی او‌ کان‌لم‌یکن بوده و تبعه ایران شناخته میشود ولی در عین حال کلیه اموال غیرمنقوله او با نظارت مدعی‌العموم محل بفروش رسیده و پس از […]

    • ماده 990 قانون مدنی
    • ماده ۹۹۰ از اتباع ایران کسی که خود یا پدرشان موافق مقررات تبدیل تابعیت کرده باشند و بخواهند به تبعیت اصلیه خود رجوع نمایند به مجرد ‌درخواست به تابعیت ایران قبول خواهند شد مگر آنکه دولت تابعیت آنها را صلاح نداند.

    • ماده 991 قانون مدنی
    • ماده ۹۹۱ تکالیف مربوط به اجرای قانون تابعیت و اخذ مخارج دفتری در مورد کسانی که تقاضای تابعیت یا ترک تابعیت دولت جمهوری اسلامی ایران و تقاضای بقاء بر تابعیت اصلی را دارند به موجب آئین نامه ای که به تصویب هیات وزیران خواهد رسید معین خواهد شد.

    • ماده 992 قانون مدنی
    • ماده ۹۹۲ سجل احوال هر کس به موجب دفاتری که برای این امر مقرر است معین می‌شود.

    • ماده 993 قانون مدنی
    • ماده ۹۹۳ امور ذیل باید در ظرف مدت و به طریقی که به موجب قوانین یا نظامات مخصوصه مقرر است به دایره سجل احوال اطلاع داده شود ۱) ولادت هر طفل و همچنین سقط هر جنین که بعد از ماه ششم از تاریخ حمل واقع شود ۲) ازدواج اعم از دائم و منقطع ۳) طلاق […]

    • ماده 994 قانون مدنی
    • ماده ۹۹۴ حکم فوت فرضی غایب که بر طبق مقررات کتاب پنجم از جلد دوم این قانون صادر میشود باید در دفتر سجل احوال ثبت شود.

    • ماده 995 قانون مدنی
    • ماده ۹۹۵ تغییر مطالبی که در دفاتر سجل احوال ثبت شده است ممکن نیست مگر به موجب حکم محکمه.

    • ماده 996 قانون مدنی
    • ماده ۹۹۶ اگر عدم صحت مطالبی که به دائره سجل احوال اظهار شده است در محکمه ثابت گردد یا هویت کسی که در دفتر سجل احوال به عنوان ‌مجهول‌الهویه قید شده است معین شود و یا حکم فوت فرضی غایب ابطال گردد مراتب باید در دفاتر مربوطه سجل احوال قید شود.

    • ماده 997 قانون مدنی
    • ماده ۹۹۷ هر کس باید دارای نام خانوادگی باشد اتخاذ نام های مخصوصی که به موجب نظامنامه اداره سجل احوال معین میشود ممنوع است.

    • ماده 998 قانون مدنی
    • ماده ۹۹۸ هر کس که اسم خانوادگی او را دیگری بدون حق اتخاذ کرده باشد میتواند اقامه دعوی کرده و در حدود قوانین مربوطه تغییر نام‌ خانوادگی غاصب را بخواهد. اگر کسی نام خانوادگی خود را که در دفاتر سجل احوال ثبت کرده است مطابق مقررات مربوطه به اینبه این] امر تغییر دهد هر ذی […]

    • ماده 999 قانون مدنی
    • ماده ۹۹۹ سند ولادت اشخاصی که ولادت آنها در مدت قانونی بدائره سجل احوال اظهار شده است سند رسمی محسوب خواهد بود.

    • ماده 1000 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۰۰ سایر مطالب راجع بسجل احوال به موجب قوانین و نظامنامه‌های مخصوصه مقرر است.

    • ماده 1001 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۰۱ مامورین قنسولی ایران در خارجه باید نسبت به ایرانیان مقیم حوزه ماموریت خود وظایفی را که به موجب قوانین و نظامات جاریه به عهده دوایر سجل احوال مقرر است انجام دهند.

    • ماده 1002 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۰۲ اقامتگاه هر شخصی عبارت از محلی است که شخص در آنجا سکونت داشته و مرکز مهم امور او نیز در آنجا باشد اگر محل سکونت ‌شخصی غیر از مرکز مهم امور او باشد مرکز امور او اقامتگاه محسوب است اقامتگاه اشخاص حقوقی مرکز عملیات آنها خواهد بود.ش

    • ماده 1003 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۰۳ هیچکس نمیتواند بیش از یک اقامتگاه داشته باشد.

    • ماده 1004 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۰۴ تغییر اقامتگاه به وسیله سکونت حقیقی در محل دیگر به عمل میاید مشروط بر اینکه مرکز مهم امور او نیز به همان محل انتقال یافته ‌باشد.

    • ماده 1005 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۰۵ اقامتگاه زن شوهر دار همان اقامتگاه شوهر است معذالک زنی که شوهر او اقامتگاه معلومی ندارد و همچنین زنیکه با رضایت شوهر‌ خود و یا با اجازه محکمه مسکن علیحده اختیار کرده میتواند اقامتگاه شخصی علیحده نیز داشته باشد.

    • ماده 1006 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۰۶ اقامتگاه صغیر و محجور همان اقامتگاه ولی یا قیم آنها است.

    • ماده 1007 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۰۷ اقامتگاه مامورین دولتی محلی است که در آنجا ماموریت ثابت دارند.

    • ماده 1008 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۰۸ اقامتگاه افراد نظامی که در ساخلو هستند محل ساخلو آنهاست.

    • ماده 1009 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۰۹ اگراشخاص کبیر که معمولا نزد دیگری کار یا خدمت میکنند در منزل کارفرما یا مخدوم خود سکونت داشته باشند اقامتگاه آنها همان‌ اقامتگاه کارفرما یا مخدوم آنها خواهد بود.

    • ماده 1010 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۱۰ اگر ضمن معامله یا قراردادی طرفین معامله یا یکی از آنها برای اجرای تعهدات حاصله از آن معامله محلی غیر از اقامتگاه حقیقی خود ‌انتخاب کرده باشد نسبت به دعاوی راجعه به آن معامله همان محلی که انتخاب شده است اقامتگاه او محسوب خواهد شد و هم چنین است در صورتی که برای […]

    • ماده 1011 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۱۱ غایب مفقودالاثر کسی است که از غیبت او مدت بالنسبه مدیدی گذشته و از او به هیچ وجه خبری نباشد.

    • ماده 1012 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۱۲ اگر غایب مفقودالاثر برای اداره اموال خود تکلیفی معین نکرده باشد و کسی هم نباشد که قانونا حق تصدی امور او را داشته باشد ‌محکمه برای اداره اموال او یک نفر امین معین میکند تقاضای تعیین امین فقط از طرف مدعی ‌العموم و اشخاص ذینفع در این امر قبول میشود.

    • ماده 1013 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۱۳ محکمه میتواند از امینی که معین میکند تقاضای ضامن یا تضمینات دیگر نماید.

    • ماده 1014 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۱۴ اگر یکی از وراث غایب تضمینات کافیه بدهد محکمه نمیتواند امین دیگری معین نماید و وارث مزبور به این سمت معین خواهد شد.

    • ماده 1015 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۱۵ وظائف و مسئولیت های امینی که به موجب مواد قبل معین میگردد همان است که برای قیم مقرر است.

    • ماده 1016 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۱۶ هرگاه هم فوت و هم تاریخ فوت غایب مفقودالاثر مسلم شود اموال او بین وراث موجود حین‌الموت تقسیم میگردد اگرچه یک یا‌ چند نفر آنها از تاریخ فوت غایب به بعد فوت کرده باشد.

    • ماده 1017 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۱۷ اگر فوت غایب بدون تعیین تاریخ فوت ثابت گردد محکمه باید تاریخی را که فوت او در آن تاریخ محقق بوده معین کند در این صورت‌ اموال غایب بین وراثی که در تاریخ مزبور موجود بوده‌اند تقسیم میشود.

    • ماده 1018 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۱۸ مفاد ماده فوق در موردی نیز رعایت میگردد که حکم موت فرضی غایب صادر شود.

    • ماده 1019 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۱۹ حکم موت فرضی غایب در موردی صادر می‌شود که از تاریخ آخرین خبری که از حیات او رسیده است مدتی گذشته باشد که عادتا‌ چنین شخصی زنده نمی‌ ماند.

    • ماده 1020 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۲۰ موارد ذیل از جمله مواردی محسوب است که عادتا شخص غایب زنده فرض نمی‌شود: ۱) وقتی که ده سال تمام از تاریخ آخرین خبری که از حیات غایب رسیده است گذشته و در انقضاء مدت مزبور سن غایب از۷۵سال گذشته‌ باشد. ۲) وقتی که یک نفر به عنوانی از عناوین جزء قشون مسلح […]

    • ماده 1021 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۲۱ در مورد فقره اخیر ماده قبل اگر با انقضاء مدتهای ذیل که مبدء آن از روز حرکت کشتی محسوب میشود کشتی به مقصد نرسیده باشد ‌و در صورت حرکت بدون مقصد به بندری که از آنجا حرکت کرده بر نگشته و از وجود آن به هیچ وجه خبری نباشد کشتی تلف شده محسوب […]

    • ماده 1022 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۲۲ اگر کسی در نتیجه واقعه‌ای به غیر آنچه در فقره ۲ و۳ ماده ۱۰۲۰ مذکور است دچار خطر مرگ گشته و مفقود شده و یا در طیاره بوده‌ و طیاره مفقود شده باشد وقتی میتوان حکم موت فرضی او را صادر نمود که پنج سال از تاریخ دچار شدن به خطر مرگ بگذرد […]

    • ماده 1023 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۲۳ در مورد مواد ۱۰۲۰ و ۱۰۲۱ و ۱۰۲۲ محکمه وقتی میتواند حکم موت فرضی غایب را صادر نماید که در یکی از جرائد محل و یکی ‌از روزنامهای کثیرالانتشار طهران اعلانی در سه دفعه متوالی هر کدام به فاصله ۱ ماه منتشر کرده و اشخاصی را که ممکن است از غایب خبری داشته‌ […]

    • ماده 1024 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۲۴ اگر اشخاص متعدد در یک حادثه تلف شوند فرض بر این می‌ شود که همه آنها در آن واحد مرده‌اند. مفاد این ماده مانع از اجراء مقررات مواد ۸۷۳ و ۸۷۴ جلد اول این قانون نخواهد بود.

    • ماده 1025 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۲۵ وراث غایب مفقودالاثر می توانند قبل از صدور حکم موت فرضی او نیز از محکمه تقاضا نمایند که دارائی او را به تصرف آن‌ها بدهد‌ مشروط بر اینکه اولا غایب مزبور کسی را برای اداره کردن اموال خود معین نکرده باشد و ثانیا دو سال تمام از آخرین خبر غایب گذشته باشد بدون […]

    • ماده 1026 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۲۶ در مورد ماده قبل وراث باید ضامن و یا تضمینات کافیه دیگر بدهند تا در صورت مراجعت غایب و یا در صورتی که اشخاص ثالث‌ حقی بر اموال او داشته باشند از عهده اموال یا حق اشخاص ثالث برآیند تضمینات مزبور تا موقع صدور حکم موت فرضی غایب باقی خواهد بود.

    • ماده 1027 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۲۷ بعد از صدور حکم فوت فرضی نیز اگر غایب پیدا شود کسانی که اموال او را به عنوان وراثت تصرف کرده‌اند باید آنچه را که از اعیان ‌یا عوض و یا منافع اموال مزبور حین پیدا شدن غایب موجود میباشد مسترد دارند.

    • ماده 1029 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۲۹ هرگاه شخصی چهار سال تمام غایب مفقودالاثر باشد زن او می تواند تقاضای طلاق کند در این صورت با رعایت ماده ۱۰۲۳ حاکم او‌را طلاق می‌دهد.

    • ماده 1028 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۲۸ امینی که برای اداره کردن اموال غایب مفقودالاثر معین می‌شود باید نفقه زوجه دائم یا منقطعه که مدت او نگذشته و نفقه او را زوج‌ تعهد کرده باشد و اولاد غایب را از دارائی غایب تادیه نماید در صورت اختلاف در میزان نفقه تعیین آن به عهده محکمه است.

    • ماده 1030 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۳۰ اگر شخص غایب پس از وقوع طلاق و قبل از انقضاء مدت عده مراجعت نماید نسبت به طلاق حق رجوع دارد ولی بعد از انقضاء مدت ‌مزبور حق رجوع ندارد.

    • ماده 1031 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۳۱ قرابت بر دو قسم است قرابت نسبی و قرابت سببی.

    • ماده 1032 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۳۲ قرابت نسبی به ترتیب طبقات ذیل است: طبقه اول) پدر و مادر و اولاد و اولاد اولاد. ‌طبقه دوم) اجداد و برادر و خواهر و اولاد آنها. طبقه سوم) اعمام و عمات و اخوال و خالات و اولاد آنها‌در هر طبقه درجات قرب و بعد قرابت نسبی به عده نسلها در آن طبقه […]

    • ماده 1033 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۳۳ هر کس در هر خط و به هر درجه که با یک نفر قرابت نسبی داشته باشد در همان خط و به همان درجه قرابت نسبی با زوج یا زوجه او ‌خواهد داشت بنابراین پدر و مادر زن یک مرد اقربای درجه اول آن مرد و برادر و خواهر شوهر یک زن از […]

    • ماده 1034 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۳۴ هر زنی را که خالی از موانع نکاح باشد میتوان خواستگاری نمود.

    • ماده 1035 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۳۵ وعده ازدواج ایجاد علقه زوجیت نمی‌‌کند اگرچه تمام یا قسمتی از مهریه که بین طرفین برای موقع ازدواج مقرر گردیده پرداخته شده ‌باشد بنابراین هر یک از زن و مرد مادام که عقد نکاح جاری نشده می‌‌تواند از وصلت امتناع کند و طرف دیگر نمی‌تواند به هیچ وجه او را مجبور به ازدواج […]

    • ماده 1036 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۳۶ به موجب قانون اصلاح موادی از قانون مدنی مصوب ۱۳۷۰/۸/۱۴ حذف شده است.

    • ماده 1038 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۳۸ مفاد ماده قبل از حیث رجوع به قیمت در موردی که وصلت منظور در اثر فوت یکی از نامزدها بهم بخورد مجری نخواهد بود.

    • ماده 1039 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۳۹ به موجب قانون اصلاح موادی از قانون مدنی مصوب ۱۳۷۰/۸/۱۴ حذف شده است.

    • ماده 1037 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۳۷ هر یک از نامزدها می ‌تواند در صورت بهم خوردن وصلت منظور هدایائی را که به طرف دیگر یا ابوین او برای وصلت منظور داده ‌است مطالبه کند اگر عین هدایا موجود نباشد مستحق قیمت هدایائی خواهد بود که عادتا نگاه داشته می‌شود مگر اینکه آن هدایا بدون تقصیر طرف دیگر تلف شده‌ […]

    • ماده 1040 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۴۰ هر یک از طرفین می‌ تواند برای انجام وصلت منظور از طرف مقابل تقاضا کند که تصدیق طبیب به صحت از امراض مسریه مهم از ‌قبیل سیفلیس و سوزاک و سل ارائه دهد.

    • ماده 1049 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۴۹ هیچ کس نمی‌تواند دختر برادر زن و یا دختر خواهر زن خود را بگیرد مگر با اجازه زن خود.

    • ماده 1041 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۴۱ عقد نکاح دختر قبل از رسیدن به سن ۱۳ سال تمام شمسی و پسر قبل از رسیدن به سن ۱۵ سال تمام شمسی منوط است به اذن ولی به شرط رعایت مصلحت با تشخیص دادگاه صالح.

    • ماده 1042 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۴۲ به موجب قانون اصلاح موادی از قانون مدنی مصوب ۱۳۷۰/۸/۱۴ حذف شده است.

    • ماده 1043 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۴۳ نکاح دختر باکره اگرچه به سن بلوغ رسیده باشد موقوف به اجازه پدر یا جد پدر او است و هر گاه پدر یا جد پدری بدون علت موجه از دادن اجازه مضایقه کند اجازه او ساقط و در این صورت دختر می تواند با معرفی کامل مردی که می خواهد با او ازدواج […]

    • ماده 1044 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۴۴ در صورتی که پدر یا جد پدری در محل حاضر نباشند و استیذان از آنها نیز عادتاً غیر ممکن بوده و دختر نیز احتیاج به ازدواج داشته باشد، وی می تواند اقدام به ازدواج نماید. تبصره- ثبت این ازدواج در دفترخانه منوط به احراز موارد فوق در دادگاه مدنی خاص می باشد.

    • ماده 1045 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۴۵ نکاح با اقارب نسبی ذیل ممنوع است اگر چه قرابت حاصل از شبهه یا زنا باشد. ۱) نکاح با پدر و اجداد و با مادر و جدات هر قدر که بالا برود. ۲) نکاح با اولاد هر قدر که پایین برود. ۳) نکاح با برادر و خواهر و اولاد آنها تا هر قدر […]

    • ماده 1046 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۴۶ قرابت رضاعی از حیث حرمت نکاح در حکم قرابت نسبی است مشروط بر اینکه. اولا) شیر زن از حمل مشروع حاصل شده باشد. ثانیا) شیر مستقیما از پستان مکیده شده باشد. ثالثا) طفل لااقل یک شبه آنه روز و یا ۱۵دفعه متوالی شیر کامل خورده باشد بدون اینکه در بین غذای دیگر یا […]

    • ماده 1047 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۴۷ نکاح بین اشخاص ذیل به واسطه مصاهره ممنوع دائمی است. ۱) بین مرد و مادر و جدات زن از هر درجه که باشد اعم از نسبی و رضاعی. ۲) بین مرد و زنی که سابقا زن پدر و یا زن یکی از اجداد یا زن پسر یا زن یکی از احفاد او بوده […]

    • ماده 1048 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۴۸ جمع بین دو خواهر ممنوع است اگرچه به عقد منقطع باشد.

    • ماده 1050 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۵۰ هر کس زن شوهردار را با علم بوجود علقه زوجیت و حرمت نکاح و یا زنی را که در عده طلاق و یا در عده وفات است با علم بعده ‌و حرمت نکاح برای خود عقد کند عقد باطل و آن زن مطلقا بر آن شخص حرام موبد می‌شود.

    • ماده 1051 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۵۱ حکم مذکور در ماده فوق در موردی نیز جاری است که عقد از روی جهل ‌به تمام یایکی از امور مذکوره فوق بوده و نزدیکی هم واقع ‌شده باشد. در صورت جهل و عدم وقوع نزدیکی عقد باطل ولی حرمت ابدی حاصل نمیشود.

    • ماده 1052 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۵۲ تفریقی که با لعان حاصل می‌شود موجب حرمت ابدی است.

    • ماده 1053 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۵۳ عقد در حال احرام باطل است و با علم به حرمت موجب حرمت ابدی است.

    • ماده 1054 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۵۴ زنای با زن شوهردار یا زنی که در عده رجعیه است موجب حرمت ابدی است.

    • ماده 1055 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۵۵ نزدیکی به شبهه و زنا اگر سابق بر نکاح باشد از حیث مانعیت نکاح در حکم نزدیکی با نکاح صحیح است ولی مبطل نکاح سابق ‌نیست.

    • ماده 1056 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۵۶ اگر کسی با پسری عمل شنیع کند نمیتواند مادر یا خواهر یا دختر او را تزویج کند.

    • ماده 1057 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۵۷ زنی که سه مرتبه متوالی زوجه یک نفر بوده و مطلقه شده بر آن مرد حرام میشود مگر اینکه به عقد دائم به زوجیت مردی دیگری ‌درآمده و پس از وقوع نزدیکی با او به واسطه طلاق یا فسخ یا فوت فراق حاصل شده باشد.

    • ماده 1058 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۵۸ زن هر شخصی که به نه طلاق که شش تای آن عددی است مطلقه شده باشد بر آن شخص حرام موبد می‌شود.

    • ماده 1059 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۵۹ نکاح مسلمه با غیرمسلم جایز نیست.

    • ماده 1060 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۶۰ ازدواج زن ایرانی با تبعه خارجه در مواردی هم که مانع قانونی ندارد موکول به اجازه مخصوص از طرف دولت است.

    • ماده 1061 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۶۱ دولت میتواند ازدواج بعضی از مستخدمین و مامورین رسمی و محصلین دولتی را با زنی که تبعه خارجه باشد موکول به اجازه ‌مخصوص نماید.

    • ماده 1062 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۶۲ نکاح واقع میشود به ایجاب و قبول به الفاظی که صریحا دلالت بر قصد ازدواج نماید.

    • ماده 1063 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۶۳ ایجاب و قبول ممکن است از طرف خود مرد و زن صادر شود و یا از طرف اشخاصی که قانونا حق عقد دارند.

    • ماده 1064 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۶۴ عاقد باید عاقل و بالغ و قاصد باشد.

    • ماده 1065 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۶۵ توالی عرفی ایجاب و قبول شرط صحت عقد است.

    • ماده 1066 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۶۶ هرگاه یکی از متعاقدین یا هر دو لال باشند عقد باشاره از طرف لال نیز واقع می‌شود مشروط بر اینکه به طور وضوح حاکی از انشاء ‌عقد باشد.

    • ماده 1068 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۶۸ تعلیق در عقد موجب بطلان است.

    • ماده 1067 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۶۷ تعیین زن و شوهر به نحوی که برای هیچ یک از طرفین در شخص طرف دیگر شبهه نباشد شرط صحت نکاح است.

    • ماده 1069 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۶۹ شرط خیار فسخ نسبت به عقد نکاح باطل است ولی در نکاح دائم شرط خیار نسبت به صداق جایز است مشروط بر اینکه مدت آن ‌معین باشد و بعد از فسخ مثل آنست که اصلا مهر ذکر نشده باشد.

    • ماده 1070 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۷۰ رضای زوجین شرط نفوذ عقد است و هر گاه مکره بعد از زوال کره عقد را اجازه کند نافذ است مگر اینکه اکراه به درجه بوده که عاقد‌ فاقد قصد باشد.

    • ماده 1071 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۷۱ هر یک از مرد و زن میتواند برای عقد نکاح وکالت به غیر دهد.

    • ماده 1072 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۷۲ در صورتی که وکالت به طور اطلاق داده شود وکیل به نمی‌تواند موکله را برای خود تزویج کند مگر اینکه این اذن صریحا به او داده شده ‌باشد.

    • ماده 1073 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۷۳ اگر وکیل از آنچه که موکل راجع به شخص یا مهر یا خصوصیات دیگر معین کرده تخلف کند صحت عقد متوقف بر تنفیذ موکل‌ خواهد بود.

    • ماده 1074 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۷۴ حکم ماده فوق در موردی نیز جاری است که وکالت بدون قید بوده و وکیل مراعات مصلحت موکل را نکرده باشد.

    • ماده 1075 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۷۵ نکاح وقتی منقطع است که برای مدت معینی واقع شده باشد.

    • ماده 1076 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۷۶ مدت نکاح منقطع باید کاملا معین شود.

    • ماده 1077 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۷۷ در نکاح منقطع احکام راجع به وراثت زن و به مهر او همان است که در باب ارث و در فصل آتی مقرر شده است.

    • ماده 1078 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۷۸ هر چیزی را که مالیت داشته و قابل تملک نیز باشد میتوان مهر قرار داد.

    • ماده 1079 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۷۹ مهر باید بین طرفین تا حدی که رفع جهالت آن ها بشود معلوم باشد.

    • ماده 1080 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۸۰ تعیین مقدار مهر منوط به تراضی طرفین است.

    • ماده 1081 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۸۱ اگر در عقد نکاح شرط شود که در صورت عدم تادیه مهر در مدت معین نکاح باطل خواهد بود نکاح و مهر صحیح ولی شرط باطل‌ است.

    • ماده 1082 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۸۲ به مجرد عقد زن مالک مهر میشود و میتواند هر نوع تصرفی که بخواهد در آن بنماید. تبصره (الحاقی ۱۳۷۶/۴/۲۹) – چنانچه مهریه وجه رایج باشد متناسب با تغییر شاخص قیمت سالانه زمان تادیه نسبت به سال اجرای عقد که توسط بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران تعیین می گردد محاسبه و پرداخت خواهد […]

    • ماده 1083 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۸۳ برای تادیه تمام و یا قسمتی از مهر میتوان مدت یا اقساطی قرار داد.

    • ماده 1084 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۸۴ هر گاه مهر عین معین باشد و معلوم گردد قبل از عقد معیوب بوده و یا بعد از عقد و قبل از تسلیم معیوب و یا تلف شود شوهر ضامن ‌عیب و تلف است.

    • ماده 1085 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۸۵ زن میتواند تا مهر به او تسلیم نشده از ایفاء وظائفی که در مقابل شوهر دارد امتناع کند مشروط بر اینکه مهر او حال باشد و این امتناع ‌مسقط حق نفقه نخواهد بود.

    • ماده 1086 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۸۶ اگر زن قبل از اخذ مهر به اختیار خود به ایفاء وظائفی که در مقابل شوهر دارد قیام نمود دیگر نمیتواند از حکم ماده قبل استفاده کند ‌معذلک حقی که برای مطالبه مهر دارد ساقط نخواهد شد.

    • ماده 1087 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۸۷ اگر در نکاح دائم مهر ذکر نشده یا عدم مهر شرط شده باشد نکاح صحیح است و طرفین میتوانند بعد از عقد مهر را به تراضی معین‌ کنند و اگر قبل از تراضی بر مهر معین بین آن ها نزدیکی واقع شود زوجه مستحق مهرالمثل خواهد بود.

    • ماده 1088 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۸۸ در مورد ماده قبل اگر یکی از زوجین قبل از تعیین مهر و قبل از نزدیکی بمیرد زن مستحق هیچگونه مهری نیست.

    • ماده 1089 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۸۹ ممکن است اختیار تعیین مهر به شوهر یا شخص ثالثی داده شود در این صورت شوهر یا شخص ثالث میتواند مهر را هر قدر بخواهد ‌معین کند.

    • ماده 1090 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۹۰ اگر اختیار تعیین مهر بزن داده شود زن نمی تواند بیشتر از مهرالمثل معین نماید.

    • ماده 1091 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۹۱ برای تعیین مهرالمثل باید حال زن از حیث شرافت خانوادگی و سایر صفات و وضعیت او نسبت به اماثل و اقران و اقارب و همچنین‌ معمول محل و غیره در نظر گرفته شود.

    • ماده 1092 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۹۲ هر گاه شوهر قبل از نزدیکی زن خود را طلاق دهد زن مستحق نصف مهر خواهد بود و اگر شوهر بیش از نصف مهر را قبلا داده باشد‌ حق دارد مازاد از نصف را عیناً یا مثلا یا قیمتا استرداد کند.

    • ماده 1093 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۹۳ هر گاه مهر در عقد ذکر نشده باشد و شوهر قبل از نزدیکی و تعیین مهر زن خود را طلاق دهد زن مستحق مهرالمتعه است و اگر بعد از ‌آن طلاق دهد مستحق مهرالمثل خواهد بود.

    • ماده 1094 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۹۴ برای تعیین مهرالمتعه حال مرد از حیث غنا و فقر ملاحظه میشود.

    • ماده 1095 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۹۵ در نکاح منقطع عدم مهر در عقد موجب بطلان است.

    • ماده 1096 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۹۶ در نکاح منقطع موت زن در اثناء مدت موجب سقوط مهر نمی شود و همچنین است اگر شوهر تا آخر مدت با او نزدیکی نکند.

    • ماده 1097 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۹۷ در نکاح منقطع هرگاه شوهر قبل از نزدیکی تمام مدت نکاح را ببخشد باید نصف مهریه را بدهد.

    • ماده 1098 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۹۸ در صورتی که عقد نکاح اعم از دائم یا منقطع باطل بوده و نزدیکی واقع نشده زن حق مهر ندارد و اگر مهر را گرفته شوهر می‌ تواند آن را ‌استرداد نماید.

    • ماده 1099 قانون مدنی
    • ماده ۱۰۹۹ در صورت جهل زن به فساد نکاح و وقوع نزدیکی زن مستحق مهرالمثل است.

    • ماده 1100 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۰۰ در صورتی مهرالمسمی مجهول باشد یا مالیت نداشته باشد یا ملک غیر باشد در صورت اول و دوم زن مستحق مهرالمثل خواهد ‌بود و در صورت سوم مستحق مثل یا قیمت آن خواهد بود مگر اینکه صاحب مال اجازه نماید.

    • ماده 1101 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۰۱ هر گاه عقد نکاح قبل از نزدیکی به جهتی فسخ شود زن حق مهر ندارد مگر در صورتی که موجب فسخ عنن باشد که در این صورت با‌ وجود فسخ نکاح زن مستحق نصف مهر است.

    • ماده 1102 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۰۲ همین که نکاح به طور صحت واقع شد روابط زوجیت بین طرفین موجود و حقوق و تکالیف زوجین در مقابل همدیگر برقرار میشود.

    • ماده 1103 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۰۳ زن و شوهر مکلف به حسن معاشرت با یکدیگرند.

    • ماده 1105 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۰۵ در روابط زوجین ریاست خانواده از خصائص شوهر است.

    • ماده 1106 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۰۶ در عقد دائم نفقه زن به عهده شوهر است.

    • ماده 1107 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۰۷ نفقه عبارت است از همه نیازهای متعارف و متناسب با وضعیت زن از قبیل مسکن، البسه، غذا، اثاث منزل و هزینه های درمانی و بهداشتی و خادم در صورت عادت یا احتیاج به واسطه نقصان یا مرض.

    • ماده 1108 قانون مدنی
    • ماده 1108 قانون مدنی هر گاه زن بدون مانع مشروع از ادای وظائف زوجیت امتناع کند مستحق نفقه نخواهد بود.     گروه وکلای حق وران با بهره گیری از وکلای خوب تهران پاسخگوی سوالات حقوقی شما پیرامون مسائل مربوط به ماده 1108 قانون مدنی در مورد امتناع زوجه از وظایف زوجیت و عواقب آن […]

    • ماده 1109 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۰۹ نفقه مطلقه رجعیه در زمان عده بر عهده شوهر است مگر اینکه طلاق در حال نشوز واقع شده باشد لیکن اگر عده از جهت فسخ نکاح‌ یا طلاق بائن باشد زن حق نفقه ندارد مگر در صورت حمل از شوهر خود که در این صورت تا زمان وضع حمل حق نفقه خواهد داشت.

    • ماده 1110 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۱۰ در ایام عده وفات، مخارج زندگی زوجه عندالمطالبه از اموال اقاربی که پرداخت نفقه به عهده آنان است (درصورت عدم پرداخت) تامین می گردد.

    • ماده 1104 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۰۴ زوجین باید در تشیید مبانی خانواده و تربیت اولاد خود به یکدیگر معاضدت نمایند.

    • ماده 1111 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۱۱ زن میتواند در صورت استنکاف شوهر از دادن نفقه به محکمه رجوع کند در این صورت محکمه میزان نفقه را معین و شوهر را به دادن آن محکوم خواهد کرد.

    • ماده 1112 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۱۲ اگر اجراء حکم مذکور در ماده قبل ممکن نباشد مطابق ماده ۱۱۲۹ رفتار خواهد شد.

    • ماده 1113 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۱۳ در عقد انقطاع زن حق نفقه ندارد مگر اینکه شرط شده یا آنکه عقد مبنی بر آن جاری شده باشد.

    • ماده 1114 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۱۴ زن باید در منزلی که شوهر تعیین میکند سکنی نماید مگر آنکه اختیار تعیین منزل به زن داده شده باشد.

    • ماده 1115 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۱۵ اگر بودن زن با شوهر در یک منزل متضمن خوف ضرر بدنی و یا مالی یا شرافتی برای زن باشد زن میتواند مسکن علیحده اختیار کند‌ و در صورت ثبوت مظنه ضرر مزبور محکمه حکم بازگشت به منزل شوهر نخواهد داد و مادام که زن در بازگشتن به منزل مزبور معذور است نفقه […]

    • ماده 1116 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۱۶ در مورد ماده فوق مادام که محاکمه بین زوجین خاتمه نیافته محل سکنای زن به تراضی طرفین معین می‌شود و در صورت عدم ‌تراضی محکمه با جلب نظر اقربای نزدیک طرفین منزل زن را معین خواهد نمود و در صورتی که اقربایی نباشد خود محکمه محل مورد اطمینان را‌ معین خواهد کرد.

    • ماده 1120 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۲۰ عقد نکاح به فسخ یا به طلاق یا به بذل مدت در عقد انقطاع منحل میشود.

    • ماده 1119 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۱۹ طرفین عقد ازدواج میتوانند هر شرطی که مخالف با مقتضای عقد مزبور نباشد در ضمن عقد ازدواج یا عقد لازم دیگر بنمایند مثل اینکه شرط شود هر گاه شوهر زن دیگر بگیرد یا درمدت معینی غائب شود یا ترک انفاق نماید یا بر علیه حیات زن سوء قصد کند یا سوء رفتاری نماید […]

    • ماده 1118 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۱۸ زن مستقلا میتواند در دارائی خود هر تصرفی را که میخواهد بکند.

    • ماده 1117 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۱۷ شوهر میتواند زن خود را از حرفه یا صنعتی که منافی مصالح خانوادگی یا حیثیات خود یا زن باشد منع کند.

    • ماده 1121 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۲۱ جنون هر یک از زوجین به شرط استقرار اعم از این که مستمر یا ادواری باشد برای طرف مقابل موجب حق فسخ است.

    • ماده 1122 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۲۲ عیوب زیر در مرد موجب حق فسخ برای زن خواهد بود: ۱) خصاء ۲) عنن به شرط اینکه ولو یکبار عمل زناشویی را انجام نداده باشد. ۳) مقطوع بودن آلت تناسلی به اندازه ای که قادر به عمل زناشویی نباشد.

    • ماده 1123 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۲۳ عیوب ذیل در زن موجب حق فسخ برای مرد خواهد بود ۱) قرن ۲) جذام ۳) برص ۴) افضاء ۵) زمین گیری ۶) نابینائی از هر دو چشم

    • ماده 1124 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۲۴ عیوب زن در صورتی موجب حق فسخ برای مرد است که عیب مزبور در حال عقد وجود داشته است.

    • ماده 1125 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۲۵ جنون و عنن در مرد هرگاه بعد از عقد هم حادث شود موجب حق فسخ برای زن خواهد بود.

    • ماده 1126 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۲۶ هر یک از زوجین که قبل از عقد عالم به امراض مذکوره در طرف دیگر بوده بعد از عقد فسخ نخواهد داشت.

    • ماده 1127 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۲۷ هرگاه شوهر بعد از عقد مبتلا به یکی از امراض مقاربتی گردد زن حق خواهد داشت که از نزدیکی با او امتناع نماید و امتناع به علت ‌مزبور مانع حق نفقه نخواهد بود.

    • ماده 1128 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۲۸ هر گاه در یکی از طرفین صفت خاصی شرط شده و بعد از عقد معلوم شود که طرف مذکور فاقد وصف مقصود بوده برای طرف مقابل ‌حق فسخ خواهد بود خواه وصف مذکور در عقد تصریح شده یا عقد متباینا بر آن واقع شده باشد.

    • ماده 1129 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۲۹ در صورت استنکاف شوهر از دادن نفقه و عدم امکان اجراء حکم محکمه و الزام او بدادن نفقه زن می‌ تواند برای طلاق به حاکم ‌رجوع کند و حاکم شوهر او را اجبار به طلاق مینماید ‌همچنین است در صورت عجز شوهر از دادن نفقه.

    • ماده 1130 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۳۰ در صورتی که دوام زوجیت موجب عسر و حرج زوجه باشد، وی می‌تواند به حاکم شرع مراجعه و تقاضای طلاق کند. چنان چه عسر و حرج مذکور در محکمه ثابت شود، دادگاه می‌تواند زوج را اجبار به طلاق نماید و در صورتی که اجبار میسر نباشد زوجه به اذن حاکم شرع طلاق داده […]

    • ماده 1131 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۳۱ خیار فسخ فوری است و اگر طرفی که حق فسخ دارد بعد از اطلاع به علت فسخ، نکاح را فسخ نکند خیار او ساقط می‌شود به شرط این‌ که علم به حق فسخ و فوریت آن داشته باشد تشخیص مدتی که برای امکان استفاده از خیار لازم بوده بنظر عرف و عادت است.

    • ماده 1132 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۳۲ در فسخ نکاح رعایت ترتیباتی که برای طلاق مقرر است شرط نیست.

    • ماده 1133 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۳۳ مرد می تواند با رعایت شرایط مقرر در این قانون با مراجعه به دادگاه تقاضای طلاق همسرش را بنماید. تبصره- زن نیز می تواند با وجود شرایط مقرر در مواد (۱۱۱۹)، (۱۱۲۹) و (۱۱۳۰) این قانون، از دادگاه تقاضای طلاق نماید.

    • ماده 1134 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۳۴ طلاق باید به صیغه طلاق و در حضور لااقل دو نفر مرد عادل که طلاق را بشنوند واقع گردد.

    • ماده 1135 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۳۵ طلاق باید منجز باشد و طلاق معلق به شرط باطل است.

    • ماده 1136 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۳۶ طلاق‌ دهنده باید بالغ و عادل و قاصد و مختار باشد.

    • ماده 1137 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۳۷ ولی مجنون دائمی میتواند در صورت مصلحت مولی‌‌علیه، زن او را طلاق دهد.

    • ماده 1138 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۳۸ ممکن است صیغه طلاق را به توسط وکیل اجراء نمود.

    • ماده 1139 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۳۹ طلاق مخصوص عقد دائم است و زن منقطعه به انقضای مدت یا بذل آن از طرف شوهر از زوجیت خارج می‌شود.

    • ماده 1140 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۴۰ طلاق زن در مدت عادت زنانگی یا در حال نفاس صحیح نیست مگر این که زن حامل باشد یا طلاق قبل از نزدیکی با زن واقع شود یا‌شوهر غایب باشد به طوری که اطلاع از عادت زنانگی بودن زن نتواند حاصل کند.

    • ماده 1141 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۴۱ طلاق در طهر مواقعه صحیح نیست مگر اینکه زن یائسه یا حامل باشد.

    • ماده 1142 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۴۲ طلاق زنی که با وجود اقتضای سن عادت زنانگی نمی‌شود وقتی صحیح است که از تاریخ آخرین نزدیکی با زن سه ماه گذشته باشد.

    • ماده 1143 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۴۳ طلاق بر دو قسم است. بائن و رجعی.

    • ماده 1144 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۴۴ در طلاق بائن برای شوهر حق رجوع نیست.

    • ماده 1145 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۴۵ در موارد ذیل طلاق بائن است: ۱) طلاقی که قبل از نزدیکی واقع شود ۲) طلاق یائسه ۳) طلاق خلع و مبارات مادام که زن رجوع به عوض نکرده باشد. ۴) سومین طلاق که بعد از سه وصلت متوالی به عمل آید اعم از این که وصلت در نتیجه رجوع باشد یا در […]

    • ماده 1146 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۴۶ طلاق خلع آن است که زن به واسطه کراهتی که از شوهر خود دارد در مقابل مالی که به شوهر می‌دهد طلاق می‌گیرد اعم از اینکه مال‌ مزبور عین مهر یا معادل آن و یا بیشتر و یا کمتر از مهر باشد.

    • ماده 1147 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۴۷ طلاق مبارات آن است که کراهت از طرفین باشد ولی در این صورت عوض باید زائد بر میزان مهر نباشد.

    • ماده 1148 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۴۸ در طلاق رجعی برای شوهر در مدت عده حق رجوع است.

    • ماده 1149 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۴۹ رجوع در طلاق به هر لفظ یا فعلی حاصل می‌شود که دلالت بر رجوع کند مشروط بر اینکه مقرون به قصد رجوع باشد.

    • ماده 1150 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۵۰ عده عبارت است از مدتی که تا انقضای آن زنی که عقد نکاح او منحل شده است نمی‌تواند شوهر دیگر اختیار کند.

    • ماده 1151 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۵۱ عده طلاق و عده فسخ نکاح سه طهر است مگر اینکه زن با اقتضای سن عادت زنانگی نبیند که در این صورت عده او ۳ ماه است.

    • ماده 1152 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۵۲ عده طلاق و فسخ نکاح و بذل مدت و انقضاء آن در مورد نکاح منقطع در غیر حامل دو طهر است مگر اینکه زن با اقتضای سن عادت‌ زنانگی نه بیند که در این صورت ۴۵روز است.

    • ماده 1153 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۵۳ عده طلاق و فسخ نکاح و بذل مدت و انقضاء آن در مورد زن حامله تا وضع حمل است.

    • ماده 1154 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۵۴ عده وفات چه در دائم و چه در منقطع در هر حال چهار ماه و ده روز است مگر این که زن حامل باشد که در این صورت عده وفات تا‌ موقع وضع حمل است مشروط بر این که فاصله بین فوت شوهر و وضع حمل از چهار ماه و ده روز بیشتر […]

    • ماده 1155 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۵۵ زنی که بین او و شوهر خود نزدیکی واقع نشده و همچنین زن یائسه نه عده طلاق دارد و نه عده فسخ نکاح ولی عده وفات در هر دو ‌مورد باید رعایت شود.

    • ماده 1156 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۵۶ زنی که شوهر او غایب مفقودالاثر بوده و حاکم او را طلاق داده باشد باید از تاریخ طلاق عده وفات نگاه دارد.

    • ماده 1157 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۵۷ زنی که به شبهه با کسی نزدیکی کند باید عده طلاق نگه دارد.

    • ماده 1158 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۵۸ طفل متولد در زمان زوجیت ملحق به شوهر است مشروط بر اینکه از تاریخ نزدیکی تا زمان تولد کمتر از شش ماه و بیشتر از ده ماه‌ نگذشته باشد.

    • ماده 1159 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۵۹ هر طفلی که بعد از انحلال نکاح متولد شود ملحق به شوهر است مشروط بر اینکه مادر هنوز شوهر نکرده و از تاریخ انحلال نکاح تا‌ روز ولادت طفل بیش از ده ماه نه گذشته باشد مگر آنکه ثابت شود که از تاریخ نزدیکی تا زمان ولادت کمتر از ۶ ماه و یا […]

    • ماده 1160 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۶۰ در صورتی که عقد نکاح پس از نزدیکی منحل شود و زن مجددا شوهر کند و طفلی که از او متولد گردد طفل به شوهری ملحق ‌میشود که مطابق مواد قبل الحاق او به آن شوهر ممکن است در صورتی که مطابق مواد قبل الحاق طفل به هر دو شوهر ممکن باشد طفل […]

    • ماده 1161 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۶۱ در مورد مواد قبل هرگاه شوهر صریحا یا ضمنا اقرار به ابوت خود نموده باشد دعوی نفی ولد از او مسموع نخواهد بود.

    • ماده 1162 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۶۲ در مورد مواد قبل دعوی نفی ولد باید در صورتی که عادتا پس از تاریخ اطلاع یافتن شوهر از تولد طفل برای امکان اقامه دعوی کافی ‌میباشد اقامه گردد و در هر حال دعوی مزبور پس از انقضاء دو ماه از تاریخ اطلاع یافتن شوهر از تولد طفل مسموع نخواهد بود.

    • ماده 1163 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۶۳ در موردی که شوهر مطلع از تاریخ حقیقی تولد طفل نبوده و تاریخ تولد را بر او مشتبه نموده باشند بنوعی که موجب الحاق طفل به او باشد و بعدها شوهر از تاریخ حقیقی تولد مطلع شود مدت مرور زمان دعوی نفی دو ماه از تاریخ کشف خدعه خواهد بود.

    • ماده 1164 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۶۴ احکام مواد قبل در مورد طفل متولد از نزدیکی به شبهه نیز جاری است اگر چه مادر طفل مشتبه نباشد.

    • ماده 1165 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۶۵ طفل متولد از نزدیکی به شبهه فقط ملحق به طرفی می‌شود که در اشتباه بوده و در صورتی که هر دو در اشتباه بوده‌اند ملحق به هر دو‌ خواهد بود.

    • ماده 1166 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۶۶ هرگاه به واسطه وجود مانعی نکاح بین ابوین طفل باطل باشد نسبت طفل به هر یک از ابوین که جاهل بر وجود مانع بوده مشروع و‌ نسبت به دیگری نامشروع خواهد بود در صورت جهل هر دو نسب طفل به هر دو مشروع است.

    • ماده 1167 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۶۷ طفل متولد از زنا ملحق به زانی نمیشود.

    • ماده 1168 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۶۸ نگاهداری اطفال هم حق و هم تکلیف ابوین است.

    • ماده 1169 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۶۹ برای حضانت و نگهداری طفلی که ابوین او جدا از یکدیگر زندگی می کنند، مادر تا سن هفت سالگی اولویت دارد و پس از آن با پدر است. تبصره – بعد از هفت سالگی درصورت حدوث اختلاف، حضانت طفل با رعایت مصلحت کودک به تشخیص دادگاه می باشد.

    • ماده 1170 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۷۰ اگر مادر در مدتی که حضانت طفل با او است مبتلا به جنون شود یا با دیگری شوهر کند حق حضانت با پدر خواهد بود.

    • ماده 1171 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۷۱ در صورت فوت یکی از ابوین حضانت طفل با آنکه زنده است خواهد بود هر چند متوفی پدر طفل بوده و برای او قیم معین کرده‌ باشد.

    • ماده 1172 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۷۲ هیچ یک از ابوین حق ندارند در مدتی که حضانت طفل به عهده آنها است از نگاهداری او امتناع کند در صورت امتناع یکی از ابوین‌ حاکم باید به تقاضای دیگری یا به تقاضای قیم یا یکی از اقرباء و یا به تقاضای مدعی‌العموم نگاهداری طفل را به هر یک از ابوین که […]

    • ماده 1173 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۷۳ هرگاه در اثر عدم مواظبت یا انحطاط اخلاقی پدر یا مادری که طفل تحت حضانت اوست، صحت جسمانی و یا تربیت اخلاقی طفل در معرض خطر باشد، محکمه می تواند به تقاضای اقربای طفل یا به تقاضای قیم او یا به تقاضای رئیس حوزه قضائی هر تصمیمی را که برای حضانت طفل مقتضی […]

    • ماده 1174 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۷۴ در صورتی که به علت طلاق یا به هر علت دیگر ابوین طفل در یک منزل سکونت نداشته باشند هر یک از ابوین که طفل تحت‌ حضانت او نمیباشد حق ملاقات طفل خود را دارد تعیین زمان و مکان ملاقات و سایر جزئیات مربوطه به آن در صورت اختلاف بین ابوین با محکمه […]

    • ماده 1175 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۷۵ طفل را نمیتوان از ابوین و یا از پدر و یا از مادری که حضانت با اوست گرفت مگر در صورت وجود علت قانونی.

    • ماده 1176 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۷۶ مادر مجبور نیست که به طفل خود شیر بدهد مگر در صورتی که تغذیه طفل به غیر شیر مادر ممکن نباشد.

    • ماده 1177 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۷۷ طفل باید مطیع ابوین خود بوده و در هر سنی که باشد باید به آنها احترام کند.

    • ماده 1178 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۷۸ ابوین مکلف هستند که در حدود توانائی خود به تربیت اطفال خویش بر حسب مقتضی اقدام کنند و نباید آنها را مهمل بگذارند.

    • ماده 1179 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۷۹ ابوین حق تنبیه طفل خود را دارند ولی باستناد این حق نمیتوانند طفل خود را خارج از حدود تادیب تنبیه نمایند.

    • ماده 1180 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۸۰ طفل صغیر تحت ولایت قهری پدر و جد پدری خود میباشد و همچنین است طفل غیر رشید یا مجنون در صورتی که عدم رشد یا‌ جنون او متصل به صغر باشد.

    • ماده 1181 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۸۱ هر یک از پدر و جد پدری نسبت به اولاد خود ولایت دارند.

    • ماده 1182 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۸۲ هرگاه طفل هم پدر و هم جد پدری داشته باشد و یکی از آنها محجور یا به علتی ممنوع از تصرف در اموال مولی‌ علیه گردد ولایت‌ قانونی او ساقط میشود.

    • ماده 1183 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۸۳ در کلیه امور مربوطه به اموال و حقوقی مالی مولی‌ علیه ولی نماینده قانونی او میباشد.

    • ماده 1184 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۸۴ هرگاه ولی قهری طفل رعایت غبطه صغیر را ننماید و مرتکب اقداماتی شود که موجب ضرر مولی‌علیه گردد به تقاضای یکی از اقارب وی و یا به درخواست رئیس حوزه قضایی پس از اثبات، دادگاه ولی مذکور را عزل و از تصرف در اموال صغیر منع و برای اداره امور مالی طفل فرد […]

    • ماده 1185 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۸۵ هر گاه ولی قهری طفل محجور شود مدعی‌العموم مکلف است مطابق مقررات راجعه به تعیین قیم، قیمی برای طفل معین کند.

    • ماده 1186 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۸۶ در مواردی که برای عدم امانت ولی قهری نسبت به دارائی طفل امارات قویه موجود باشد مدعی‌العموم مکلف است از محکمه ‌ابتدائی رسیدگی به عملیات او را بخواهد محکمه در این مورد رسیدگی کرده در صورتی که عدم امانت او معلوم شد مطابق ماده ۱۱۸۴ رفتار مینماید.

    • ماده 1187 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۸۷ هر گاه ولی قهری منحصر به واسطه غیبت یا حبس به هر علتی که نتواند بامور مولی‌ علیه رسیدگی کند و کسی را هم از طرف خود معین ‌نکرده باشد حاکم یک نفر امین به پیشنهاد مدعی‌العموم برای تصدی و اداره اموال مولی علیه و سایر امور راجعه به او موقتا معین خواهد […]

    • ماده 1188 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۸۸ هر یک از پدر و جد پدری بعد از وفات دیگری میتواند برای اولاد خود که تحت ولایت او میباشند وصی معین کند تا بعد از فوت‌ خود در نگاهداری و تربیت آنها مواظبت کرده و اموال آنها را اداره نماید.

    • ماده 1189 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۸۹ هیچ یک از پدر و جد پدری نمیتواند با حیات دیگری برای مولی‌ علیه خود وصی معین کند.

    • ماده 1190 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۹۰ ممکن است پدر یا جد پدری به کسی که به سمت وصایت معین کرده اختیار تعیین وصی بعد فوت خود را برای مولی علیه بدهد.

    • ماده 1191 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۹۱ اگر وصی منصوب از طرف ولی قهری به نگهداری یا تربیت مولی ‌علیه یا اداره امور او اقدام نکند یا امتناع از انجام وظائف خود بنماید‌ منعزل میشود.

    • ماده 1195 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۹۵ احکام نفقه زوجه همان است که به موجب فصل هشتم از باب اول از کتاب هفتم مقرر شده و بر طبق همین فصل مقرر میشود.

    • ماده 1192 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۹۲ ولی مسلم نمیتواند برای امور مولی‌ علیه خود وصی غیر مسلم معین کند.

    • ماده 1194 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۹۴ پدر و جد پدری و وصی منصوب از طرف یکی از آنان ولی خاص طفل نامیده شود.

    • ماده 1193 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۹۳ همین که طفل کبیر و رشید شد از تحت ولایت خارج میشود و اگر بعدا سفیه یا مجنون شود قیمی برای او معین میشود.

    • ماده 1196 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۹۶ در روابط بین اقارب فقط اقارب نسبی و در خط عمودی اعم از صعودی و یا نزولی ملزم به اتفاق یکدیگرند.

    • ماده 1197 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۹۷ کسی مستحق نفقه است که ندار بوده و نتواند به وسیله اشتغال به شغلی وسائل معیشت خود را فراهم سازد.

    • ماده 1198 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۹۸ کسی ملزم به انفاق است که متمکن از دادن نفقه باشد یعنی بتواند نفقه بدهد بدون اینکه از این حیث در وضع معیشت خود دچار ‌مضیقه گردد برای تشخیص تمکن باید کلیه تعهدات و وضع زندگانی شخصی او در جامعه در نظر گرفته شود.

    • ماده 1199 قانون مدنی
    • ماده ۱۱۹۹ نفقه اولاد بر عهده پدر است. پس از فوت پدر یا عدم قدرت او به انفاق به عهده اجداد پدری است، با رعایت الاقرب‌ فالاقرب؛ در صورت ‌نبودن پدر و اجداد پدری و یا عدم قدرت آن ها نفقه بر عهده مادر است. هر گاه مادر هم زنده و یا قادر به انفاق […]

    • ماده 1200 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۰۰ نفقه ابوین با رعایت الاقرب‌ فالاقرب به عهده اولاد و اولاد اولاد است.

    • ماده 1202 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۰۲ اگر اقارب واجب‌النفقه متعدد باشند و منفق نتواند نفقه همه آن ها را بدهد اقارب در خط عمودی نزولی مقدم بر اقارب در خط عمودی‌ صعودی خواهند بود.

    • ماده 1201 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۰۱ هر گاه یک نفر هم در خط عمودی صعودی و هم در خط عمودی نزولی اقارب داشته باشد که از حیث الزام به انفاق در درجه مساوی‌ هستند نفقه او را باید اقارب مزبور به حصه متساوی تادیه کنند بنابراین اگر مستحق نفقه پدر و مادر و اولاد بلافصل داشته باشد نفقه او […]

    • ماده 1203 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۰۳ در صورت بودن زوجه و یک یا چند نفر واجب‌النفقه دیگر زوجه مقدم بر سایرین خواهد بود.

    • ماده 1204 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۰۴ نفقه اقارب عبارت است از مسکن و البسه و غذا و اثاث‌البیت به قدر رفع حاجت با در نظر گرفتن درجه استطاعت منفق.

    • ماده 1205 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۰۵ در موارد غیبت یا استنکاف از پرداخت نفقه، چنانچه الزام کسی که پرداخت نفقه بر عهده اوست ممکن نباشد دادگاه می تواند با مطالبه افراد واجب النفقه به مقدار نفقه از اموال غایب یا مستنکف در اختیار آنها یا متکفل مخارج آنان قرار دهد و در صورتی که اموال غایب یا مستنکف در […]

    • ماده 1206 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۰۶ زوجه در هر حال می‌ تواند برای نفقه زمان گذشته خود اقامه دعوی نماید و طلب او از بابت نفقه مزبور طلب ممتازه بوده و در صورت‌ افلاس یا ورشکستگی شوهر زن مقدم بر غرما خواهد بود، ولی اقارب فقط نسبت به آتیه می‌توانند مطالبه نفقه نمایند .

    • ماده 1207 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۰۷ اشخاص ذیل محجور و از تصرف در اموال و حقوق مالی خود ممنوع هستند: ۱) صغار. ۲) اشخاص غیر رشید. ۳) مجانین.

    • ماده 1208 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۰۸ غیر رشید کسی است که تصرفات او در اموال و حقوق مالی خود عقلائی نباشد.

    • ماده 1209 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۰۹ به موجب قانون اصلاح موادی از قانون مدنی مصوب ۱۳۷۰/۰۸/۱۴ حذف شده است.

    • ماده 1210 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۱۰ هیچکس را نمی توان بعد از رسیدن به سن بلوغ به عنوان جنون یا عدم رشد محجور نمود مگر آنکه عدم رشد یا جنون او ثابت شده باشد. تبصره ۱ (الحاقی ۱۳۷۰/۸/۱۴) – سن بلوغ در پسر پانزده سال تمام و در دختر نه سال تمام قمری است. تبصره ۲ (الحاقی ۱۳۷۰/۸/۱۴) – […]

    • ماده 1211 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۱۱ جنون به هر درجه که باشد موجب حجر است.

    • ماده 1212 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۱۲ اعمال و اقوال صغیر تا حدی که مربوط به اموال و حقوق مالی او باشد باطل و بلااثر است معذالک صغیر ممیز میتواند تملک ‌بلاعوض کند. مثل قبول هبه و صلح بلاعوض و حیازت مباحات.

    • ماده 1213 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۱۳ مجنون دائمی مطلقاً و مجنون ادواری در حال جنون نمیتواند هیچ تصرفی در اموال و حقوق مالی خود بنماید ولو با اجازه ولی یا قیم خود لکن اعمال حقوقی که مجنون ادواری در حال افاقه مینماید نافذ است مشروط بر اینکه افاقه او مسلم باشد.

    • ماده 1214 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۱۴ معاملات و تصرفات غیر رشید در اموال خود نافذ نیست مگر با اجازه ولی یا قیم او اعم از اینکه این اجازه قبلا داده شده باشد یا بعد از ‌انجام عمل. ‌معذالک تملکات بلاعوض از هر قبیل که باشد بدون اجازه هم نافذ است.

    • ماده 1215 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۱۵ هر گاه کسی مالی را به تصرف صغیر غیرممیز و یا مجنون بدهد صغیر یا مجنون مسئول ناقص یا تلف شدن آن مال نخواهد بود.

    • ماده 1216 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۱۶ هر گاه صغیر یا مجنون یا غیر رشید باعث ضرر غیر شود ضامن است.

    • ماده 1217 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۱۷ اداره اموال صغار و مجانین و اشخاص غیر رشید به عهده ولی یا قیم آنان است به طوری که در باب سوم از کتاب هشتم و مواد بعد‌ مقرر است.

    • ماده 1218 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۱۸ برای اشخاص ذیل نصب قیم می‌ شود: ۱- برای صغاری که ولی خاص ندارند. ۲- برای مجانین و اشخاص غیر رشید که جنون یا عدم رشد آنها متصل به زمان صغر آنها بوده و ولی خاص نداشته باشند. ۳- برای مجانین و اشخاص غیر رشید که جنون یا عدم رشد آنها متصل به […]

    • ماده 1219 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۱۹ هر یک از ابوین مکلف است در مواردی که به موجب ماده قبل باید برای اولاد آنها قیم معین شود مراتب را به دادستان حوزه اقامت خود و یا نماینده او اطلاع داده از او تقاضا نماید که اقدام لازم را برای نصب قیم به عمل آورد.

    • ماده 1220 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۲۰ در صورت نبودن هیچ یک از ابوین یا عدم اطلاع آنها انجام تکلیف مقرر در ماده قبل به عهده اقربائی است که با شخص محتاج به قیم‌ در یکجا زندگی مینمایند.

    • ماده 1221 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۲۱ اگر کسی که به موجب ماده ۱۲۱۸ باید برای او نصب قیم شود زن یا شوهر داشته باشد زوج یا زوجه نیز مکلف به آنجام تکلیف مقرر‌ در ماده ۱۲۱۹ خواهند بود.

    • ماده 1222 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۲۲ در هر موردی که دادستان به نحوی از انحاء به وجود شخصی که مطابق ماده ۱۲۱۸ باید برای او نصب قیم شود مسبوق گردید، باید به دادگاه مدنی خاص رجوع و اشخاصی را که برای قیمومیت مناسب می داند به آن دادگاه معرفی کند. دادگاه مدنی خاص از میان اشخاص مزبور یک یا […]

    • ماده 1223 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۲۳ در مورد مجانین دادستان باید قبلا رجوع به خبره کرده نظریات خبره را به دادگاه مدنی خاص ارسال دارد. در صورت اثبات جنون دادستان به دادگاه رجوع می کند تا نصب قم شود در مورد اشخاص غیر رشید نیز دادستان مکلف است که قبلا به وسیله مطلعین اطلاعات کافیه در باب سفاهت او […]

    • ماده 1224 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۲۴ حفظ و نظارت در اموال صغار و مجانین و اشخاص غیر رشید مادام که برای آنها قیم معین نشده به عهده مدعی‌العموم خواهد بود. طرز‌ حفظ و نظارت مدعی‌العموم به موجب نظامنامه وزارت عدلیه معین خواهد شد.

    • ماده 1225 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۲۵ همین که حکم جنون یا عدم رشد یک نفر صادر و به توسط محکمه شرع برای او قیم معین گردید مدعی‌العموم میتواند حجر او را ‌اعلان نماید انتشار حجر هر کسی که نظر به وضعیت دارائی او ممکن است طرف معاملات بالنسبه عمده واقع گردد الزامی است.

    • ماده 1226 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۲۶ اسامی اشخاصی که بعد از کبر و رشد به علت جنون یا سفیه محجور میگردند باید در دفتر مخصوص ثبت شود. مراجعه به دفتر مزبور‌ برای عموم آزاد است.

    • ماده 1227 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۲۷ فقط کسی را محاکم و ادارات و دفاتر اسناد رسمی به قیمومیت خواهند شناخت که نصب او مطابق قانون توسط دادگاه به عمل آمده باشد.

    • ماده 1228 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۲۸ در خارج ایران کنسول و یا جانشین وی می تواند نسبت به ایرانیانی که باید مطابق ماده ۱۲۱۸ برای آنها قیم نصب شود و در حوزه ماموریت او ساکن یا مقیم اند موقتاً نصب قیم کند و باید تا ۱۰ روز پس از نصب قیم مدارک عمل خود را به وسیله وزارت امور […]

    • ماده 1229 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۲۹ وظائف و اختیاراتی که به موجب قوانین و نظامات مربوطه در مورد دخالت مدعیان عمومی در امور صغار. و مجانین و اشخاص غیر‌ رشید مقرر است در خارج ایران به عهده مامورین قنسولی خواهد بود.

    • ماده 1230 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۳۰ اگر در عهود و قراردادهای منعقده بین دولت ایران و دولتی که مامور قنسولی ماموریت خود را در مملکت آن دولت اجرا می‌ کنند ‌ترتیبی بر خلاف مقررات دو ماده فوق اتخاذ شده باشد مامورین مذکور مفاد آن دو ماده را تا حدی که با مقررات عهد نامه یا قرارداد مخالف نباشد اجراء […]

    • ماده 1231 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۳۱ اشخاص ذیل نباید به سمت قیمومت معین شوند: ۱) کسانی که خود تحت ولایت یا قیمومت هستند. ۲) کسانی که به علت ارتکاب جنایت یا یکی از جنحه‌های ذیل به موجب حکم قطعی محکوم شده باشند: ‌سرقت – خیانت در امانت – کلاه برداری – اختلاس – هتک ناموس یا منافیات عفت – […]

    • ماده 1232 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۳۲ با داشتن صلاحیت برای قیمومت اقرباء محجور مقدم بر سایرین خواهند بود.

    • ماده 1234 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۳۴ در صورتی که محکمه بیش از یک نفر را برای قیمومت معین کند میتواند وظائف آنها را تفکیک نماید.

    • ماده 1233 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۳۳ زن نمی‌تواند بدون رضایت شوهر خود سمت قیمومت را قبول کند.

    • ماده 1235 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۳۵ مواظبت شخص مولی‌ علیه و نمایندگی قانونی او در کلیه امور مربوطه به اموال و حقوق مالی او با قیم است.

    • ماده 1238 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۳۸ قیمی که تقصیر در حفظ مال مولی‌ علیه بنماید مسئول ضرر و خسارتی است که از نقصان یا تلف آن مال حاصل شده اگر چه نقصان یا‌ تلف مستند به تفریط یا تعدی قیم نباشد.

    • ماده 1237 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۳۷ مدعی‌العموم یا نماینده او باید بعد از ملاحظه صورت دارائی مولی‌ علیه مبلغی را که ممکن است مخارج سالیانه مولی‌ علیه بالغ بر آن‌ گردد و مبلغی را که برای اداره کردن دارائی مزبور ممکن است لازم شود معین نماید قیم نمی‌تواند بیش از مبالغ مزبور خرج کند مگر با تصویب‌ مدعی‌العموم.

    • ماده 1236 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۳۶ قیم مکلف است قبل از مداخله در امور مالی مولی علیه صورت جامعی از کلیه دارائی او تهیه کرده و یک نسخه از آن را به امضای خود برای دادستانی که مولی علیه در حوزه آن سکونت دارد، بفرستد و دادستان یا نماینده او باید نسبت به میزان دارائی مولی علیه تحقیقات لازمه […]

    • ماده 1239 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۳۹ هر گاه معلوم شود که قیم عامداً مالی را که متعلق به مولی‌ علیه بوده جزء صورت دارائی او قید نکرده و یا باعث شده است که آن مال ‌در صورت مزبور قید نشود مسئول هر ضرر و خسارتی خواهد بود که از این حیث ممکن است به مولی‌ علیه وارد شود به […]

    • ماده 1240 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۴۰ قیم نمی ‌تواند به سمت قیمومت از طرف مولی‌ علیه با خود معامله کند اعم از این که مال مولی‌ علیه را به خود منتقل کند یا مال خود را به او انتقال دهد.

    • ماده 1241 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۴۱ قیم نمیتواند اموال غیرمنقول مولی‌ علیه را بفروشد و یا رهن گذارد یا معامله کند که در نتیجه آن خود مدیون مولی‌ علیه شود مگر با ‌لحاظ غبطه مولی‌ علیه و تصویب مدعی‌العموم در صورت اخیر شرط حتمی تصویب مدعی‌العموم ملائت قیم میباشد. و نیز نمی‌تواند برای مولی‌ علیه‌ بدون ضرورت و احتیاج […]

    • ماده 1242 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۴۲ قیم نمی‌تواند دعوی مربوطه به مولی‌ علیه را به صلح خاتمه دهد مگر با تصویب مدعی‌العموم.

    • ماده 1244 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۴۴ قیم باید لااقل سالی یک مرتبه حساب تصدی خود را به مدعی‌العموم یا نماینده او بدهد و هرگاه در ظرف یک ماه از تاریخ مطالبه ‌مدعی‌العموم حساب ندهد به تقاضای مدعی‌العموم معزول میشود.

    • ماده 1243 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۴۳ در صورت وجود موجبات موجه دادستان می تواند از دادگاه مدنی خاص تقاضا کند که از قیم تضمیناتی راجع به اداره اموال مولی علیه بخواهد. تعیین نوع تضمین به نظر دادگاه است. هر گاه قیم برای دادن تضمین حاضر نشد از قیمومت عزل می شود.

    • ماده 1245 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۴۵ قیم باید حساب زمان تصدی خود را پس از کبر و رشد یا رفع حجر به مولی‌‌علیه سابق خود بدهد هر گاه قیمومت او قبل از رفع حجر‌ خاتمه یابد حساب زمان تصدی باید به قیم بعدی داده شود.

    • ماده 1246 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۴۶ قیم میتواند برای انجام امر قیمومت مطالبه اجرت کند. میزان اجرت مزبور با رعایت کار قیم و مقدار اشتغالی که از امر قیمومت برای‌ او حاصل میشود و محلی که قیم در آنجا اقامت دارد و میزان عایدی مولی‌ علیه تعیین میگردد.

    • ماده 1247 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۴۷ مدعی‌العموم میتواند اعمال نظارت در امور مولی‌ علیه را کلا یا بعضاً به اشخاص موثق یا هیئت یا موسسه واگذار نماید. شخص یا‌ هیئت یا موسسه که برای اعمال نظارت تعیین شده در صورت تقصیر یا خیانت مسئول ضرر و خسارت وارده بمولی‌ علیه خواهند بود.

    • ماده 1248 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۴۸ در موارد ذیل قیم معزول میشود: ۱) اگر معلوم شود که قیم فاقد صفت امانت بوده و یا این صفت از او سلب شود. ۲) اگر قیم مرتکب جنایت و یا مرتکب یکی از جنحه‌های ذیل شده و به موجب حکم قطعی محکوم گردد: ‌سرقت، خیانت در امانت، کلاه برداری، اختلاس، هتک ناموس، […]

    • ماده 1249 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۴۹ اگر قیم مجنون یا فاقد رشد گردد منعزل میشود.

    • ماده 1250 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۵۰ هر گاه قیم در امور مربوطه به اموال مولی علیه یا جنحه یا جنایت نسبت به شخص او مورد تعقیب مدعی‌ العموم واقع شود محکمه به تقاضای مدعی‌العموم موقتاً قیم دیگری برای اداره اموال مولی‌ علیه معین خواهد کرد.

    • ماده 1251 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۵۱ هر گاه زن بی شوهری ولو مادر مولی علیه که به سمت قیمومت معین شده است اختیار شوهر کند باید مراتب را در ظرف یک ماه از تاریخ انعقاد نکاح به دادستان حوزه اقامت خود یا نماینده او اطلاع دهد . در این صورت دادستان یا نماینده او می تواند با رعایت وضعیت […]

    • ماده 1252 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۵۲ در مورد ماده قبل اگر قیم ازدواج خود را در مدت مقرر به مدعی‌العموم یا نماینده او اطلاع ندهد مدعی‌العموم میتواند تقاضای عزل او ‌را بکند.

    • ماده 1253 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۵۳ پس از زوال سببی که موجب تعیین قیم شده قیمومت مرتفع میشود.

    • ماده 1254 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۵۴ خروج از قیمومت را ممکن است خود مولی علیه یا هر شخص ذینفع دیگری تقاضا نماید. تقاضانامه ممکن است مستقیماً یا توسط دادستان حوزه ای که مولی علیه در آنجا سکونت دارد، یا نماینده او به دادگاه مدنی خاص همان حوزه داده شود.

    • ماده 1255 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۵۵ در مورد ماده قبل مدعی‌العموم یا نماینده او مکلف است قبلا نسبت به رفع علت تحقیقات لازمه به عمل آورده مطابق نتیجه حاصله از‌تحقیقات در محکمه اظهار عقیده نماید. در مورد کسانی که حجر آنها مطابق ماده ۱۲۲۵ اعلان میشود رفع حجر نیز باید اعلان گردد.

    • ماده 1256 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۵۶ رفع حجر هر محجور باید در دفتر مذکور در ماده ۱۲۲۶ و در مقابل اسم آن محجور قید شود.

    • ماده 1257 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۵۷ هر کس مدعی حقی باشد باید آن را اثبات کند و مدعی‌ علیه هر گاه در مقام دفاع مدعی امری شود که محتاج به دلیل باشد، اثبات امر بر‌ عهده او است.

    • ماده 1258 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۵۸ دلایل اثبات دعوی از قرار ذیل است: ۱- اقرار. ۲- اسناد کتبی. ۳- شهادت. ۴- امارات. ۵- قسم.

    • ماده 1259 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۵۹ اقرار عبارت از اخبار به حقی است برای غیر بر ضرر خود.

    • ماده 1260 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۶۰ اقرار واقع میشود به هر لفظی که دلالت بر آن نماید.

    • ماده 1261 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۶۱ اشاره شخص لال که صریحاً حاکی از اقرار باشد صحیح است.

    • ماده 1262 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۶۲ اقرار کننده باید بالغ و عاقل و قاصد و مختار باشد بنابراین اقرار صغیر و مجنون در حال دیوانگی و غیر قاصد و مکره موثر نیست.

    • ماده 1264 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۶۴ اقرار مفلس و ورشکسته نسبت به اموال خود بر ضرر دیان نافذ نیست.

    • ماده 1263 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۶۳ اقرار سفیه در امور مالی موثر نیست.

    • ماده 1265 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۶۵ اقرار مدعی افلاس و ورشکستگی در امور راجعه به اموال خود به ملاحظه حفظ حقوق دیگران منشاء اثر نمی‌ شود تا افلاس یا عدم‌ افلاس او معین گردد.

    • ماده 1266 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۶۶ در مقرله اهلیت شرط نیست لیکن بر حسب قانون باید بتواند دارای انچه که به نفع او اقرار شده است بشود.

    • ماده 1267 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۶۷ اقرار به نفع متوفی درباره ورثه او موثر خواهد بود.

    • ماده 1268 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۶۸ اقرار معلق موثر نیست.

    • ماده 1269 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۶۹ اقرار به امری که عقلا یا عادتا ممکن نباشد و یا بر حسب قانون صحیح نیست اثری ندارد.

    • ماده 1270 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۷۰ اقرار برای حمل در صورتی موثر است که زنده متولد شود.

    • ماده 1271 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۷۱ مقرله اگر به کلی مجهول باشد اقرار اثری ندارد و اگر فی‌الجمله معلوم باشد مثل اقرار برای یکی از دو نفر معین صحیح است.

    • ماده 1272 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۷۲ در صحت اقرار تصدیق مقرله شرط نیست لیکن اگر مفاد اقرار را تکذیب کند اقرار مزبور در حق او اثری نخواهد داشت.

    • ماده 1273 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۷۳ اقرار به نسب در صورتی صحیح است که اولا تحقق نسب بر حسب عادت و قانون ممکن باشد ثانیا کسی که به نسب او اقرار شده‌ تصدیق کند مگر در مورد صغیری که اقرار بر فرزندی او شده به شرط آن که منازعی در پیش نباشد.

    • ماده 1275 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۷۵ هر کس اقرار به حقی برای غیر کند ملزم به اقرار خود خواهد بود.

    • ماده 1278 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۷۸ اقرار هر کس فقط نسبت به خود آن شخص و قائم قام او نافذ است و در حق دیگری نافذ نیست مگر در موردی که قانون آن را ملزم‌ قرار داده باشد.

    • ماده 1274 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۷۴ اختلاف مقر و مقرله در سبب اقرار مانع صحت اقرار نیست.

    • ماده 1276 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۷۶ اگر کذب اقرار نزد حاکم ثابت شود آن اقرار اثری نخواهد داشت.

    • ماده 1277 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۷۷ انکار بعد از اقرار مسموع نیست لیکن اگر مقر ادعا کند که اقرار او فاسد یا مبنی بر اشتباه یا غلط بوده شنیده میشود و همچنین است‌ در صورتی که برای اقرار خود عذری ذکر کند که قابل قبول باشد مثل اینکه بگوید اقرار به گرفتن وجه در مقابل سند یا حواله بوده […]

    • ماده 1279 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۷۹ اقرار شفاهی واقع در خارج از محکمه را در صورتی میتوان به شهادت شهود اثبات کرد که اصل دعوی به شهادت شهود قابل اثبات ‌باشد و یا ادله و قرائنی بر وقوع اقرار موجود باشد.

    • ماده 1280 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۸۰ اقرار کتبی در حکم اقرار شفاهی است.

    • ماده 1281 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۸۱ قید دین در دفتر تجار به منزله اقرار کتبی است.

    • ماده 1282 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۸۲ اگر موضوع اقرار در محکمه مقید بقید یا وصفی باشد مقرله نمیتواند آن را تجزیه کرده از قسمتی از آنکه به نفع او است بر ضرر مقر ‌استفاده نماید و از جزء دیگران صرف نظر کند.

    • ماده 1283 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۸۳ اگر اقرار دارای دو جز مختلف‌ اثر باشد که ارتباط تامی با یکدیگر داشته باشند مثل اینکه مدعی‌ علیه اقرار به اخذ وجه از مدعی ‌نموده و مدعی رد شود مطابق ماده ۱۱۳۴ اقدام خواهد شد.

    • ماده 1284 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۸۴ سند عبارت است از هر نوشته که در مقام دعوی یا دفاع قابل استناد باشد.

    • ماده 1285 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۸۵ شهادتنامه سند محسوب نمیشود و فقط اعتبار شهادت را خواهد داشت.

    • ماده 1286 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۸۶ سند بر دو نوع است: رسمی و عادی.

    • ماده 1287 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۸۷ اسنادی که در اداره ثبت اسناد و املاک و یا دفتر اسناد رسمی یا در نزد سایر مامورین رسمی در حدود صلاحیت آنها و بر طبق مقررات‌ قانونی تنظیم شده باشند رسمی است.

    • ماده 1288 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۸۸ مفاد سند در صورتی معتبر است که مخالف قوانین نباشد.

    • ماده 1290 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۹۰ اسناد رسمی درباره طرفین و وراث و قائم مقام آنان معتبر است و اعتبار آنها نسبت به اشخاص ثالث در صورتی است که قانون تصریح ‌کرده باشد.

    • ماده 1289 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۸۹ غیر از اسناد مذکوره در ماده ۱۲۸۷ سایر اسناد عادی است.

    • ماده 1291 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۹۱ اسناد عادی در دو مورد اعتبار اسناد رسمی را داشته درباره طرفین و وراث و قائم مقام آنان معتبر است. ۱) اگر طرفی که سند بر علیه او اقامه شده است صدور آن را از منتسب‌ الیه تصدیق نماید. ۲) هر گاه در محکمه ثابت شود که سند مزبور را طرفی که آن […]

    • ماده 1292 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۹۲ در مقابل اسناد رسمی یا اسنادی که اعتبار اسناد رسمی را دارد انکار و تردید مسموع نیست و طرف میتواند ادعای جعلیت به اسناد‌ مزبور کند یا ثابت نماید که اسناد مزبور به جهتی از جهات قانونی از اعتبار افتاده است.

    • ماده 1293 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۹۳ هر گاه سند به وسیله یکی از مامورین رسمی تنظیم اسناد تهیه شده لیکن مامور صلاحیت تنظیم آن سند را نداشته و یا رعایت ترتیبات ‌مقرره قانونی را در تنظیم سند نکرده باشد سند مزبور در صورتی که دارای امضاء یا مهر طرف باشد عادی است.

    • ماده 1294 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۹۴ عدم رعایت مقررات راجع به حق تمبر که به اسناد تعلق می‌ گیرد سند را از رسمیت خارج نمی ‌کند.

    • ماده 1295 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۹۵ محاکم ایران به اسناد تنظیم شده در کشورهای خارجه همان اعتباری را خواهند داد که آن اسناد مطابق قوانین کشوری که در آنجا تنظیم‌ شده دارا میباشد مشروط بر اینکه: اولا) اسناد مزبوره به علتی از علل قانونی از اعتبار نیفتاده باشد. ثانیاً) مفاد آنها مخالف با قوانین مربوطه بنظم عمومی یا اخلاق […]

    • ماده 1296 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۹۶ هر گاه موافقت اسناد مزبور در ماده قبل با قوانین محل تنظیم خود به توسط نماینده سیاسی یا قنسولی خارجه در ایران تصدیق شده ‌باشد قبول شدن سند در محاکم ایران متوقف بر این است که وزارت امور خارجه و یا در خارج تهران حکام ایالات و ولایات امضاء نماینده خارجه را‌ تصدیق […]

    • ماده 1297 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۹۷ دفاتر تجارتی در موارد دعوای تاجری بر تاجر دیگر در صورتی که دعوی از محاسبات و مطالبات تجارتی حاصل شده باشد دلیل ‌محسوب میشود مشروط بر اینکه دفاتر مزبوره مطابق قانون تجارت تنظیم شده باشند.

    • ماده 1298 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۹۸ دفتر تاجر در مقابل غیر تاجر سندیت ندارد فقط ممکن است جزء قرائن و امارات قبول شود لیکن اگر کسی به دفتر تاجر استناد کرد‌ نمیتواند تفکیک کرده آنچه را که بر نفع او است قبول و آنچه که بر ضرر او است رد کند مگر آنکه بی‌اعتباری آنچه را که بر ضرر […]

    • ماده 1299 قانون مدنی
    • ماده ۱۲۹۹ دفتر تجارتی در موارد مفصله ذیل دلیل محسوب نمی‌شود: ۱) در صورتی که مدلل شود اوراق جدیدی به دفتر داخل کرده‌اند یا دفتر تراشیدگی دارد. ۲) وقتی که در دفتر بی‌ترتیبی و اغتشاشی کشف شود که بر نفع صاحب دفتر باشد. ۳) وقتی که بی‌اعتباری دفتر سابقا به جهتی از جهات در محکمه […]

    • ماده 1300 قانون مدنی
    • ماده ۱۳۰۰ در مواردی که دفتر تجارتی بر نفع صاحب آن دلیل نیست بر ضرر او سندیت دارد.

    • ماده 1301 قانون مدنی
    • ماده 1301 قانون مدنی امضائی که در روی نوشته یا سندی باشد بر ضرر امضا کننده دلیل است.   گروه وکلای حق وران با بهره گیری از وکلای خوب تهران پاسخگوی سوالات حقوقی شما پیرامون مسائل مربوط به ماده 1301 قانون مدنی در خصوص هر گونه سند یا نوشته  همراه با امضا و غیر می […]

    • ماده 1302 قانون مدنی
    • ماده ۱۳۰۲ هر گاه در ذیل یا حاشیه یا ظهر سندی که در دست ابراز کننده بوده مندرجاتی باشد که حکایت از بی‌ اعتباری یا از اعتبار افتادن تمام یا ‌قسمتی از مفاد سند نماید مندرجات مزبوره معتبر محسوب است اگر چه تاریخ و امضاء نداشته و یا به وسیله خط کشیدن و یا نحو […]

    • ماده 1303 قانون مدنی
    • ماده ۱۳۰۳ در صورتی که بطلان مندرجات مذکوره در ماده قبل ممضی به امضاء طرف بوده و یا طرف بطلان آن را قبول کند و یا آنکه بطلان آن در‌ محکمه ثابت شود مندرجات مزبوره بلااثر خواهد بود.

    • ماده 1304 قانون مدنی
    • ماده ۱۳۰۴ هر گاه امضای تعهدی در خود تعهد نامه نشده و در نوشته علیحده شده باشد آن تعهد نامه بر علیه امضا کننده دلیل است در صورتی که‌در نوشته مصرح باشد که به کدام تعهد یا معامله مربوط است.

    • ماده 1305 قانون مدنی
    • ماده ۱۳۰۵ در اسناد رسمی تاریخ تنظیم معتبر است حتی بر علیه اشخاص ثالث ولی در اسناد عادی تاریخ فقط درباره اشخاصی که شرکت در ‌تنظیم آنها داشته و ورثه آنان و کسی که به نفع او وصیت شده معتبر است.

    • ماده 1306 قانون مدنی
    • ماده ۱۳۰۶ به موجب قانون اصلاح موادی از قانون مدنی مصوب ۱۳۷۰/۸/۱۴ حذف شده است.

    • ماده 1308 قانون مدنی
    • ماده ۱۳۰۸ به موجب قانون اصلاح موادی از قانون مدنی مصوب ۱۳۷۰/۸/۱۴ حذف شده است.

    • ماده 1309 قانون مدنی
    • ماده ۱۳۰۹ در مقابل سند رسمی یا سندی که اعتبار آن در محکمه محرز شده دعوی که مخالف با مفاد یا مندرجات آن باشد به شهادت اثبات نمی گردد.

    • ماده 1307 قانون مدنی
    • ماده ۱۳۰۷ به موجب قانون اصلاح موادی از قانون مدنی مصوب ۱۳۷۰/۸/۱۴ حذف شده است.

    • ماده 1310 قانون مدنی
    • ماده ۱۳۱۰ به موجب قانون اصلاح موادی از قانون مدنی مصوب ۱۳۷۰/۸/۱۴ حذف شده است.

    • ماده 1311 قانون مدنی
    • ماده ۱۳۱۱ به موجب قانون اصلاح موادی از قانون مدنی مصوب ۱۳۷۰/۸/۱۴ حذف شده است.

    • ماده 1312 قانون مدنی
    • ماده ۱۳۱۲ احکام مذکور در فوق در موارد ذیل جاری نخواهد بود: ۱) در مواردی که اقامه شاهد برای تقویت یا تکمیل دلیل باشد مثل این که دلیلی بر اصل دعوت موجود بوده ولی مقدار یا مبلغ مجهول باشد و‌ شهادت بر تعیین مقدار یا مبلغ اقامه گردد. ۲) در مواردی که به واسطه حادثه […]

    • ماده 1313 قانون مدنی
    • ماده ۱۳۱۳ در شاهد بلوغ، عقل، عدالت، ایمان و طهارت مولد شرط است. تبصره ۱- عدالت شاهد باید با یکی از طرق شرعی برای دادگاه احراز شود. تبصره ۲- شهادت کسی که نفع شخصی بصورت عین یا منفعت یا حق رد دعوی داشته باشد و نیز شهادت کسانی که تکدی را شغل خود قرار دهند […]

    • ماده 1313 مکرر قانون مدنی
    • ماده ۱۳۱۳ مکرر این ماده و تبصره آن به موجب قانون اصلاح موادی از قانون مدنی مصوب ۱۳۷۰/۸/۱۴ حذف شده است.

    • ماده 1314 قانون مدنی
    • ماده ۱۳۱۴ شهادت اطفالی را که به سن ۱۵ سال تمام نرسیده‌اند فقط ممکن است برای مزید اطلاع استعمال نمود مگر در مواردی که قانون ‌شهادت این قبیل اطفال را معتبر شناخته باشد.

    • ماده 1315 قانون مدنی
    • ماده ۱۳۱۵ شهادت باید از روی قطع و یقین باشد نه به طور شک و تردید.

    • ماده 1316 قانون مدنی
    • ماده ۱۳۱۶ شهادت باید مطابق با دعوی باشد ولی اگر در لفظ مخالف و در معنی موافق یا کمتر از ادعا باشد ضرری ندارد.

    • ماده 1317 قانون مدنی
    • ماده ۱۳۱۷ شهادت شهود باید مفاداً متحد باشد بنابراین اگر شهود به اختلاف شهادت دهند قابل اثر نخواهد بود مگر در صورتی که از مفاد ‌اظهارات آنها قدر متیقنی بدست آید.

    • ماده 1318 قانون مدنی
    • ماده ۱۳۱۸ اختلاف شهود در خصوصیات امر اگر موجب اختلاف در موضوع شهادت نباشد اشکالی ندارد.

    • ماده 1319 قانون مدنی
    • ماده ۱۳۱۹ در صورتی که شاهد از شهادت خود رجوع کند یا معلوم شود بر خلاف واقع شهادت داده است به شهادت او ترتیب اثر داده نمیشود.

    • ماده 1320 قانون مدنی
    • ماده ۱۳۲۰ شهادت بر شهادت در صورتی مسموع است که شاهد اصل وفات یافته یا به واسطه مانع دیگری مثل بیماری و سفر و حبس و غیره ‌نتواند حاضر شود.

    • ماده 1321 قانون مدنی
    • ماده ۱۳۲۱ اماره عبارت از اوضاع و احوالی است که به حکم قانون یا در نظر قاضی دلیل بر امری شناخته می‌شود.

    • ماده 1322 قانون مدنی
    • ماده ۱۳۲۲ امارات قانونی اماراتی است که قانون آن را دلیل بر امری قرار داده مثل امارات مذکوره در این قانون از قبیل مواد ۳۵ و ۱۰۹ و ۱۱۰۰ و ۱۱۵۸ و ۱۱۵۹ و غیر آنها و سایر امارات مصرحه در قوانین دیگر.

    • ماده 1323 قانون مدنی
    • ماده ۱۳۲۳ امارات قانونی در کلیه دعاوی اگر چه از دعاوی باشد که به شهادت شهود قابل اثبات نیست معتبر است مگر آنکه دلیل برخلاف آن‌ موجود باشد.

    • ماده 1324 قانون مدنی
    • ماده ۱۳۲۴ اماراتی که به نظر قاضی واگذار شده عبارت است از اوضاع و احوالی در خصوص مورد و در صورتی قابل استناد است که دعوی به شهادت شهود قابل اثبات باشد یا ادله دیگری را تکمیل کند.

    • ماده 1325 قانون مدنی
    • ماده ۱۳۲۵ در دعاوی که به شهادت شهود قابل اثبات است مدعی میتواند حکم به دعوی خود را که مورد انکار مدعی‌ علیه است منوط به قسم ‌او نماید.

    • ماده 1326 قانون مدنی
    • ماده ۱۳۲۶ در موارد ماده فوق مدعی‌ علیه نیز میتواند در صورتی که مدعی سقوط دین یا تعهد یا نحو آن باشد حکم به دعوی را منوط به قسم ‌مدعی کند.

    • ماده 1327 قانون مدنی
    • ماده ۱۳۲۷ مدعی یا مدعی علیه در مورد ۲ ماده قبل در صورتی می‌تواند تقاضای قسم از طرف دیگر نماید که عمل یا موضوع دعوی منتسب ‌به شخص آن طرف باشد بنابراین در دعاوی بر صغیر و مجنون نمیتوان قسم را بر ولی یا وصی یا قیم متوجه کرد مگر نسبت به اعمال صادره از […]

    • ماده 1328 قانون مدنی
    • ماده ۱۳۲۸ کسی که قسم متوجه او شده است در صورتی که بطلان دعوی طرف را اثبات نکند یا باید قسم یاد نماید یا قسم را به طرف دیگر رد کند و اگر نه قسم یاد کند و نه آن را به طرف دیگر رد نماید با سوگند مدعی، به حکم حاکم مدعی علیه نسبت […]

    • ماده 1329 قانون مدنی
    • ماده ۱۳۲۹ قسم به کسی متوجه میگردد که اگر اقرار کند اقرارش نافذ باشد.

    • ماده 1330 قانون مدنی
    • ماده ۱۳۳۰ تقاضای قسم قابل توکیل است و وکیل در دعوی می ‌تواند طرف را قسم دهد لیکن قسم یاد کردن قابل توکیل نیست و وکیل نمیتواند ‌به جای موکل قسم یاد کند.

    • ماده 1328 مکرر قانون مدنی
    • ماده ۱۳۲۸ مکرر دادگاه می تواند نظر به اهمیت موضوع دعوی و شخصیت طرفین و اوضاع و احوال موثر مقرر دارد که قسم با تشریفات خاص مذهبی یاد شود یا آن را به نحو دیگری تغلیظ نماید. تبصره- چنانچه کسی که قسم متوجه به او شده تشریفات تغلیظ را قبول نکند و قسم بخورد ناکل […]

    • ماده 1331 قانون مدنی
    • ماده ۱۳۳۱ قسم قاطع دعوی است و هیچ گونه اظهاری که منافی با قسم باشد از طرف پذیرفته نخواهد شد.

    • ماده 1332 قانون مدنی
    • ماده ۱۳۳۲ قسم فقط نسبت به اشخاصی که طرف دعوی بوده‌اند و قائم‌ مقام آنها موثر است.

    • ماده 1333 قانون مدنی
    • ماده ۱۳۳۳ در دعوی بر متوفی در صورتی که اصل حق ثابت شده و بقاء آن در نظر حاکم ثابت نباشد حاکم میتواند از مدعی بخواهد که بر بقاء‌ حق خود قسم یاد کند. ‌در این مورد کسی که از او مطالبه قسم شده است نمی ‌تواند قسم را به مدعی‌علیه رد کند. ‌حکم این […]

    • ماده 1334 قانون مدنی
    • ماده ۱۳۳۴ در مورد ماده ۱۲۸۳ کسی که اقرار کرده است میتواند نسبت به آنچه که مورد ادعای اوست از طرف مقابل تقاضای قسم کند مگر ‌اینکه مدرک دعوی مدعی سند رسمی یا سندی باشد که اعتبار آن در محکمه محرز شده است.

    • ماده 1335 قانون مدنی
    • ماده ۱۳۳۵ توسل به قسم وقتی ممکن است که دعوای مدنی نزد حاکم به موجب اقرار یا شهادت یا علم قاضی بر مبنای اسناد یا امارات ثابت نشده باشد، در این صورت مدعی می تواند حکم به دعوی خود را که مورد انکار مدعی علیه است، منوط به قسم او نماید.

    • ماده 940 قانون مدنی
    • ماده ۹۴۰ زوجین که زوجیت آنها دائمی بوده و ممنوع از ارث نباشند از یکدیگر ارث میبرند.

--:-- 00:00

رزرو وقت

رزرو وقت مشاوره

گروه مشاورین حق وران، سیستم رزرواسیون هوشمند و قدرتمندی را در راستای ارائه‌ی خدمات بروز و آنلاین برای مشتریان خود توسعه داده‌است. با استفاده از این سیستم به راحتی میتوانید جهت تنظیم شکواییه، رزرو وقت آنلاین حضوری و تلفنی اقدام کنید.

تماس
تماس اضطراری
۰۹۱۲-۹۴۲۶۶۷۴
واتس اپ
شماره واتساپ
۰۹۱۲-۹۴۲۶۶۷۴
سامانه رزرو وقت مشاوره حق وران
دکتر محمد جواد گوهریان

دکتر محمد جواد گوهریان

وکیل پایه یک دادگستری با ۱۷ سال سابقه

مشاهده‌ی رزومه

دکتر سبحان فتح اللهی

وکیل پایه یک دادگستری

مشاهده‌ی رزومه