مطابق قانون مدنی وقف عبارت است از حبس عین مال و تسبیل منافع آن. یعنی مال از مالکیت مالک خارج شده و منافع آن در راه خدا خرج خواهد شد. املاک وقف دارای دو نوع سند می باشند:
- سند اعیان
- سند عرصه
سند اعیان متعلق به بنای احداثی است و قابل نقل و انتقال می باشد، اما سند عرصه متعلق به عین (زمین) است و قابل واگذاری نمی باشد و صرفا می توان با قرارداد اجاره آن را به دیگری انتقال داد.
تعریف وقف
ماده ۵۵ قانون مدنی به تعریف وقف پرداخته است. بر این اساس وقف عبارت است از حبس عین مال و تسبیل منافع آن.
عین مال: یعنی همان خود مال مانند زمین یا آپارتمان منافع منافع: یعنی بهره برداری از عین مانند سکونت در آپارتمان.
حبس عین مال: حبس عین مال یعنی مالکیت مال از واقف سلب شود.
تسبیل: یعنی منافع مال موقوفه در جهتی که واقف تعیین نموده است صرف شود.
دعوای الزام به تنظیم سند رسمی ملک اوقافی
اراضی وقفی غیر قابل فروش هستند و اوقاف فقط می تواند این اراضی را با قرارداد بلند مدت ۹۹ ساله به اجاره اشخاص درآورد.
در این قرارداد مستاجر اجازه احداث بنا (اعیان) را دارد، که در این شرایط اوقاف (موجر) مالک ملک (عرصه) است و مستاجر مالک بنا (اعیان) است.
هر ملک وقف دارای دو سند است
سند عرصه: سندی که متعلق به عرصه است که به نام اداره اوقاف است و با یک قرارداد اجاره به مستاجر واگذار می شود.
سند اعیان: یک سند متعلق به اعیان (بنا) که قابل واگذاری و خرید و فروش است.
اگر مستاجر اقدام به فروش اعیان کند باید در موعد مقرر در دفتر خانه حاضر شود و اقدام به تنظیم سند رسمی نماید و چنانچه در موعد مقرر حاضر به تنظیم سند رسمی نشود، خریدار می تواند علیه او دادخواست الزام به تنظیم سند رسمی مطرح نماید.
بعد از تنظیم سند اعیان به نام خریدار، خریدار باید از اوقاف تقاضا نماید تا سند اجاره را به نام او تنظیم کند.
در صورتی که اداره اوقاف از انجام این کار امتناع ورزد، خریدار باید دعوی الزام به تنظیم سند رسمی اجاره علیه اوقاف مطرح نماید.
هنگام طرح دعوای الزام به تنظیم سند رسمی اجاره علیه اوقاف، اداره اوقاف به عنوان یک شخصیت حقوقی طرف قرارداد دعوی قرار می گیرد و شخصیت مستقل از نماینده قانونی و متولی دارد، لذا در دادخواست تقدیمی علاوه بر این که موقوفه در جایگاه خوانده قرار می گیرد، باید متولی نیز به عنوان خوانده بعدی دعوی قرار گیرد.
در موقوفات عام که متولی ندارد یا متولی آن مجهول است، از آن جایی که اداره اوقاف عهده دار اداره مال موقوفه است صرف طرف قراردادن اداره اوقاف در دادخواست کفایت می کند.
شما می توانید این مراحل را توسط وکیل وقف متخصص پیگیری نمائید.
نقل و انتقال ملک (عرصه) اوقافی
مطابق ماده ۳۴۹ قانون مدنی خرید و فروش ملک موقوفه صحیح نمی باشد و ممنوع است جز در مواردی که قانون گذار ذکر کرده است.
مانند این که بین موقوف علیهم اختلاف ایجاد شود و اختلاف به نحوی باشد که بیم قتل، خونریزی یا خرابی مال موقوفه رود.
در مواردی که اجازه فروش مال موقوفه صادر می شود، باید نسبت به تبدیل موقوفه در جهت قصد واقف اقدام شود.
شاید به خواندن این موارد نیز علاقمند باشید:
نمونه دادخواست الزام به تنظیم قرارداد اجاره ملک اوقافی
خواهان: آقای…
خوانده: ۱-اداره اوقاف و امور خیریه شهرستان… ۲-موقوفه….
خواسته: الزام به تنظیم قرارداد اجاره (ششدانگ مغازه تجاری به پلاک ثبتی… از موقوفه… بدون پرداخت پذیره)
احترماً به وکالت از آقای …..… به طرفیت اداره اوقاف و امور خیریه…به استحضار می رساند:به موجب نوشته عادی مورخه………… اعیانی یک باب مغازه به پلاک ثبتی …واقع در بخش… تهران متعلق به موکل است وهمچنین نظریه کارشناس رسمی دادگستری بدون شماره مورخ …………. و گواهی پایان کار مورخ ……….. و نامه شماره ……………. شهرداری جملگی دلالت بر احداث و وجود بنای قدیمی قبل ازابطال سند مالکیت موکل و اثبات وقفیت پلاک ثبتی مورد تنازع را دارد که به صراحت تبصره یک ماده واحده قانون ابطال اسناد و فروش رقبات آب و اراضی موقوفه مصوب ۱۳۷۱ پس از ابطال سند مالکیت در مواردی که موقوفه قابل اجاره باشد و متصرف تقاضای اجاره نماید با رعایت مصلحت وقف و حقوق مکتسبه متصرف قرارداد اجاره با متصرف تنظیم خواهد شد.
همچنین طبق بند ۳ ماده ۱ آئین نامه اجرایی قانون اخیر الذکر مالکیت اعیان از زمره حقوق مکتسبه متصرف محسوب می گردد، لذا تقاضای الزام خوانده به تنظیم قرارداد اجاره یک باب مغازه تجاری به پلاک ثبتی…واقع در بخش… تهران از موقوفه… بدون پرداخت پذیره به انضمام خسارات دادرسی مورد استدعاست.
سخن پایانی
وقف حسب قانون مدنی یعنی: حبس عین مال و تسبیل منافع آن. دقت کنید که در این مورد بحثی از تملیک مال وجود ندارد بلکه ما با حبس مال و تسبیل منافع آن رو به رو هستیم. در موقوفات اجزاه واگذاری عین موقوفه وجود ندارد و تنها می توان قرارداد اجاره برقرار کرد. حسب قانون تنها زمانی می توان موقوفه را فروخت که جزء موارد معین باشد. مثلا ملک دارد از بین می رود و تنها راه فروش است. یا بیم فسک دماء وجود دارد. و موارد مشخص است.
دیدگاه کاربران
تا کنون دیدگاهی ثبت نشده است.
اولین نفری باشید که دیدگاه خود را ثبت میکند!